.
#تلنگر
🔴 بگذار بگویند افراطی...
لااقل بعدها نمیگویند: نگفتند و چنین شد...
🔺دلم برای #چادر میسوزد...
شاید دل چادر هم برای خودش میسوزد...
چادری که سیاه بود و یکباره از زیرش #روسریها و #ساق_دستهای_رنگی بیرون زد تا رنگین کمان رنگها، هویت مشکی چادر را از بین ببرد...
انگار نه انگار که مشکی بودن چادر هزار فلسفه و حکمت داشت...
🔺کاش فقط همین بود
❗اوضاع اینستاگرام و لایو و ... بحرانی است...
به یکباره بحرانی شد...
رقابتی شوم که بین دختران به ظاهر چادری راه افتاده...
🔺ابتدا بهانهها تبلیغ حجاب بود و از #عکس_دستها شروع شد و به #عکس_صورتها ختم شد...
البته دیگر کمتر کسی از تبلیغ حجاب میگوید... بلکه گذاشتن عکس را یک حق مُسلّم میدانند...
دلم برای #چادر میسوزد...
انگار نه انگار که #میراث_مادری_پهلو_شکسته بود که از نابینا هم رو میگرفت...
🔺انگار نه انگار که میراث مادری بود که آخرین لبخندش را نثار تابوتی کرد که بنا بود حجم بدنش را بپوشاند...
🔺خواهرم قدر بدان...
چادرت ارثیه 🌹زهرا بود
یادگاری که سر 🌷زینب بود
و همه... پدر و هر دو برادر،
همه حساس به آن چادر خاکی بودند...
تا علی❤️ ضربت خورد،
گفت: زینب ! گل بابا،
علی❤️ و آل علی❤️
به فدای تو و این چادر تو،
نگذاری که بیفتد به زمین.
❣️تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر
گفت :
خواهر ! به همان لحظهٔ مادر
که زمین خورد قسم
چادر از دست نده
و گمانم که 😍حسین،
وسط معرکهٔ کربوبلا
یک نگاهش به سوی لشکر دشمن،
و نگاهِ دگرش سمت همین چادرِ زینب بوده
هر نگاهی که به خواهر میکرد
چادرش را میدید
فکر و ذکرش و خیالش
همه میشد راحت
به گمانم وسط آن گودال
نگران حرم و چادر 🌷زینب بوده
همه خونها به فدای تو و آن چادر تو
زینبم🌷
تو حواست باشد.
اینک اما امروز،
خواهرم !
از همان روز نخست
سنبل غیرت ما چادر مشکین تو بود
این همه خون جگر ها
این همه نیزه و سرها
همه رفتند که تو
بشوی چادری و زهرایی🌹
وارثِ چادرِ زینب !
نکند خون به دل مهدی 🌹زهرا بکنی؟؟؟
#غیرت_علوی
#حجاب_فاطمی
#دلنوشته
#ترک هر گناه قدمی به سوی ظهور
━━━🍃🌺🍃━━━┓
@mesbah_family512
┗━━━🍂━
#ظهور نزدیک است
💠ألـلَّـهُـم عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج💠