🇮🇷بهره برداری استراتژیک رژیم صهیونیستی از تحولات سوریه.
هیچ نظامی در سوریه نمیتواند واقعیت حضور رژیم جعلی صهيونيستي و انتظارات جهانی درباره نحوه تعامل با آن را نادیده بگیرد. این مسئله نهتنها در عرصه بینالمللی، بلکه در سطح داخلی نیز اهمیت ویژهای دارد. مردم سوریه همچنان بلندیهای جولان اشغالی را بخشی از خاک کشور خودمیدانند که باید باز پس گرفته شود. این منطقه برای بسیاری از سوریها نماد مقاومت است. حتی احمد الشرع، رهبر کنونی هیئت تحریر الشام که پیشتر با نام «ابو محمد الجولانی» شناخته میشد، نام خود را ازهمین منطقه الهام گرفته است.چندین سناریو برای آینده تعامل نظام جدید سوریه با چالش وجود اسرائیل در مرزهایش قابل بررسی است.
سناریوی اول این است که اسرائیل بتواند دیدگاه خود را بهطور کامل بر نظام جدید سوریه تحمیل کند. این احتمال زمانی تقویت میشود که اسرائیل جدید، مشغول تثبیت امنیت داخلی و جلوگیری از هرجومرج باشد. در چنین وضعیتی، سوریه ممکن است برای جلب حمایت جامعه بینالمللی و تسریع در روند بازسازی، ناچار به پذیرش شرایطی شود الشام اسرائیل تعیین میکند.این روند با حمایت جامعه بینالمللی، بهویژه آمریکا،همراه است. واشنگتن و اتحادیه اروپا با اشارههایی درباره احتمال حذف نام هیئت تحریر الشام و رهبر آن، احمد الشرع، از فهرست های تروریستی، سیاستی دوگانه را دنبال میکنند. از یک سو، وعده حذف تحریمها و به رسمیت شناختن این گروه مطرح میشود و از سوی دیگر، تهدید به اعمال تحریمهای سنگین یا حتی محاصره علیه نظام جدید سوریه. این راهبرد که بهنوعی سیاست «چماق و هویج» است، با تلاشهای رژیم غاصب صهیونیستی و متحدانش همسو شده و بهویژه در آستانه روی کار آمدن دونالد ترامپ در۲۰ژانویه ۲۰۲۵ (۱بهمن۱۴۰۳) بهعنوان رئیسجمهور جدید آمریکا شدت گرفته است.
سناریوی دیگری که قابل تصور است، سوق دادن نظام آینده سوریه به تقابل با جامعه جهانی از طریق واکنش به اقدامات تحریکآمیز اسرائیل در مراحل ابتدایی شکلگیری این نظام است. چنین واکنشی میتواند زمینه ساز انزوای سوریه در عرصه بینالمللی شود. با توجه به باقی ماندن هیئت تحریر الشام در فهرست گروههای تروریستی، هرگونه اقدام تهاجمی از سوی سوریه ممکن است بهانهای برای افزایش فشارها و حتی اعمال محاصرهای مشابه آن چه در گذشته علیه عراق دیده شد، فراهم کند. این سناریو، سوریه را درگیر پیامدهای محاصرهای طولانیمدت کرده و موقعیت استراتژیک اسرائیل را برای سالهای بیشتری تثبیت خواهد کرد.در مقابل، سناریوی دیگری نیز مطرح است که با سناریوی اول کاملاً متفاوت است. در این سناریو، شرایط شکننده سوریه و تحریکات مداوم اسرائیل میتواند به فعال شدن گروههای مسلح محلی در داخل یا اطراف مناطق اشغالی منجر شود. این گروهها ممکن است بهطور مستقل و بدون هماهنگی با حکومت جدید سوریه، هیئت تحریر الشام، یا هر۹ نهاد دیگری، حملاتی محدود علیه نیروهای اسرائیلی مستقر در بلندی های جولان یا روستاهای نزدیک آن ترتیب دهند. چنین اقداماتی میتواند تنشهای جدیدی در منطقه ایجاد کند و کنترل اوضاع را برای طرفهای درگیر پیچیدهتر سازد.این وضعیت میتواند رژیم نامشروع صهیونیستی را وارد یک جنگ فرسایشی تازه کند،نبردی که ارتش اسرائیل، بهویژه در جنگهای چریکی، همواره از آن گریزان بوده و تجربه شکستهای سنگینی در آن داشته است، چه در غزه و چه در جنوب لبنان. چنین جنگی میتواند فشارهای داخلی بر بنیامین نتانیاهو را تشدید کرده و جایگاه سیاسی او را تضعیف کند، همانطور که شکست های او در مهار حملات زمینی در جنوب لبنان پیشتر به بحرانی سیاسی برای او منجر شد. این سناریو با توجه به تداوم درگیریهای ارتش اسرائیل در غزه، بهویژه در شمال آن، طی چهارده ماه گذشته، بهوضوح محتمل به نظر میرسد و میتواند اوضاع را برای اسرائیل پیچیدهترکند.این سناریو را نمیتوان بهراحتی کنار گذاشت، زیرا ترکیب متنوع نیروهای مبارز در سایه انقلاب سوریه، بستر مناسبی برای درگیری مستقیم با ارتش اشغالگر اسرائیل فراهم کرده است. بهویژه این که اسرائیل با تجاوز به خاک سوریه و لغو توافقنامه جداسازی نیروهای سال ۱۹۷۴، خود را در موضع متهم قرار داده است.از سوی دیگر،عدم هماهنگی این گروهها با دولت انتقالی جدید سوریه، فضایی ایجاد میکند که این دولت تعهدی در قبال اسرائیل نداشته باشد و نیازی به مداخله در اقدامات این گروهها نبیند، بهویژه زمانی که هدف این گروهها صرفاً نیروهای متجاوز اسرائیلی است. علاوه بر این، ناتوانی دولت جدید سوریه در اعمال کنترل کامل بر کشور، وضعیتی پدید میآورد که اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو، با پیامدهای ناخواسته و احتمالی اقدامات خود مواجه شوند.
🇮🇷 الگوی مذاکراتی ترامپ با ایران چگونه خواهد بود؟
دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا ۵/نوامبر/۲۰۲۴در روز رای گیری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا درباره ایران گفته بود: امکان ندارد بگذاریم ایران به سلاح هستهای دست یابد. ما نمیخواهیم به ایران صدمه بزنیم،اما امکان ندارد که این کشور به بمب اتمی برسد!سیاست خارجی ترامپ در برابر جمهوری اسلامی ایران تابعی است از اولویتهای کلیتری که در سیاست خارجی بسیاری از کشورهای «غربی» در قبال ایران بازتاب دارد: ۱)مطمئن شدن از اینکه ایران به سلاح هستهای دست پیدا نمیکند ۲)جلوگیری از دسترسی به فناوریهای نظامی پیشرفته و هرگونه ادوات و امکاناتی که بتوانند به ایران در برابر متحدان و شرکای آمریکا در منطقه (به ویژه اسرائیل) برتری نظامی بدهند۳)و در نهایت قطع کمکهای ایران به گروههای اسلامگرای مسلح در خاورمیانه.موضع ترامپ در خصوص ایران بیشتر تاکید بر مذاکره و این که خواهان براندازی نظام ایران نیست، میباشد.حتی «ریچارد گرنل» که احتمال انتصاب او در سمت فرستاده ویژه ترامپ در امور ایران میرود اگرچه با گفتوگو با جمهوری اسلامی مخالف بوده و مدعی است ایران تنها زبان فشار و زور و قدرت را میفهمد ولی مخالف صد در صد مذاکره با تهران نیست و معتقد است در صورتی که به ایران فشار وارد شود، میتوان با رهبران ایران مذاکره کرد.
در خصوص الگوی مذاکراتی ترامپ سخنان «جوزف نای» واضع قدرت نرم و استاد پیشین دانشگاه هاروارد جالب توجه است. نای بر آن است پیشبینی سیاستهای ترامپ دشواری دوچندان دارد، زیرا سخنان او عامدانه مبهم است و مواضعش مدام تغییر میکند. از سوی دیگر، او غیرقابلپیشبینی بودن را ابزاری مفید برای مذاکره میداند. بااینحال، میتوان با توجه به اظهارات او در روزها انتخابات، مقامات ارشدی که قصد دارد در دولت جدیدش منصوب کند و کارنامه دوره نخست ریاستجمهوریاش از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، به تصوری از سیاست خارجی او دست یافت.به گفته «نای» گرچه همواره گفته میشود که در آمریکا میتوان خط مشی دولت را از انتصاب مقامات دریافت، اما مشکل این است که دیدگاههای افراد موردنظر ترامپ گاهی با یکدیگر تناقض دارد. ازآن جاکه در دور اول ریاستجمهور ترامپ، جمهوریخواهان سنتی او را محدود کردند، ترامپ این بار مهمترین معیار در انتخاب مقامات دولتش را وفاداری و فرمان برداری قرار داده، اما حتی این ویژگی نیز کمکی به پیشبینی سیاستهای او نمیکند.در خصوص شیوه مذاکراتی ترامپ، جان کری وزیر خارجه پیشین آمریکا نیز معتقد است: «پیش بینیناپذیری دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، میتواند در تقابل با دشمنان یک مزیت باشد. او پیشبینیناپذیری را به یک مزیت تبدیل میکند که واقعاً میتواند به سود شما تمام شود.سخنان «کری» یادآور «تئوری مرد دیوانه» است. بر این اساس ترامپ سعی میکند خود را فردی غیرقابل پیش بینی و متغیر جلوه دهد که احتمال هر کاری از او بر میآید. در این صورت حرفهای دیوانه وار او بیشتر جنبه واقعی به خود میگیرد تا صرفاً یک بلوف.الگوی مذاکراتی ترامپ در دور اول نیز مورد بحث میان نظریه پردازان مطرح روابط بین الملل بوده است.«گراهام آلیسون» نظریه پرداز معروف روابط بین الملل و استاد دانشگاه هاروارد آمریکا معتقد است ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری در خصوص برخی توافقات صرفا میخواست بگوید«او مذاکره کننده بهتری است» و تغییرات اساسی در توافق حاصل شده نیز ایجاد نمیشد.به نظر میرسد الگوی رفتاری ترامپ با ایران به بازی «لبه پرتگاه» شباهت دارد و ایران را تا لبه پرتگاه نزدیک میکند تا بتواند مواضع ایران را به نفع خود تغییر دهد
🔴 طالبان و تحریرالشام؛ دوقلوهای ناهمسان
🔻 علیرغم توجه هیئت تحریرالشام به تجربه موفق طالبان در افغانستان و تشابه دو گروه در نحوه تسلط سرزمینی، توجه به عوامل افتراق و تفاوتهای این دو گروه نیز از مسائلی است که میتواند پیوست مناسبی برای ارزیابی روند تحرکات شورشیان هیئت تحریرالشام در سریه ارائه دهد.
🔻هر دو گروه طالبان و هیئت تحریر الشام، گروههای اسلامگرای افراطی هستند که از خشونت استفاده میکنند، اما در اهداف، ایدئولوژی، ساختار و تاکتیکهای آنها تفاوتهایی وجود دارد که در درک ماهیت و اهداف این دو گروه بسیار مهم هستند.
◽️ایدئولوژی
🔻طالبان در درجه اول یک گروه ملیگرای افغانستانی است که ایدئولوژی خود را بر اساس تفسیر خاص و سختگیرانهای از اسلام سنی حنفی بنا نهاده است. در مقابل، هیئت تحریرالشام متشکل از شورشیان سلفی-تکفیری است که ایدئولوژی خود را بر اساس تفسیر سلفی از اسلام بنا نهاده است. این گروه بر خلاف طالبان، از خشونت تئوریزه شده عقیدتی برخوردار است.
◽️اهداف
🔻هدف اصلی طالبان در ابتدا برقراری یک حکومت اسلامی در افغانستان بود و پس از به قدرت رسیدن نیز تمرکز خود را بر اعمال قوانین سختگیرانه اسلامی، کنترل جامعه و مبارزه با مخالفان داخلی گذاشت.
🔻 تحریرالشام امروزه هدف خود را برقراری یک حکومت اسلامی سرزمینی عنوان کرده و در عین حال به دنبال از بین بردن ساختارهای نظام سیاسی دولت سابق سوریه و مبارزه با دیگر گروههای رقیب داخلی مثل داعش و کردهاست.
🔻این گروه همچنین به دنبال مشروعیتبخشی به خود در میان گروههای مختلف ائتلافی بوده و سعی در ایجاد نوعی دولت اسلامی دارد که شبیه به دیگر حکومتها باشد.
◽️ساختار و سازماندهی
🔻طالبان دارای یک ساختار فرماندهی متمرکز با رهبری واحد است که تحت فرمان ملا هبتالله آخوندزاده عمل میکند. همچنین این گروه نیروی نظامی منسجم و تجدید سازمانیافتهای دارد. در مقابل، ساختار هیئت تحریرالشام غیرشفاف است؛ این گروه از شبکههای پیچیده و سلولهای پراکنده تشکیل شده است و بر خلاف طالبان، دارای درگیری داخلی با دیگر گروههای شورشی است.
◽️نحوه به قدرت رسیدن
🔻علیرغم ادعای آمریکا برای مبارزه با طالبان و حمله به افغانستان در سال 2001، عدم موفقیت این کشور در دستیابی به این هدف سبب شد تا این گروه پس از 20 سال، با تقویت و سازماندهی گروهها و نیروهای داخلی مخالف حضور آمریکا و مخالف دولت افغانستان، مجدداً قدرت را در این کشور به دست بگیرد.
🔻در واقع، تسلط مجدد طالبان بر افغانستان بیش از هر چیز متأثر از عوامل و نیروهای داخلی بود؛ در مقابل، هیئت تحریرالشام با تجهیز، برنامهریزی و سازماندهی نیروها و کشورهای خارجی توانست عملیات خود را آغاز و بر سوریه مسلط شود.
◽️تاکتیکها
🔻طالبان از تاکتیکهای نظامی متفاوتی استفاده کرده و میکند، از جمله جنگ چریکی، حملههای انتحاری و بمبگذاری؛ این گروه در مقابله با تهدیدات سرزمینی و جغرافیایی ماهیت دفاعی دارد.
🔻تحریرالشام نیز تاکتیکهای نظامی مشابهی استفاده میکند، اما تمرکز آنها بر جنگهای شهری و جنایات انسانی گسترده و عریان مبتنی است و برخلاف طالبان نسبت به تجاوزات و اشغال سرزمینی واکنش تدافعی و مقابلهای از خود نشان نمیدهند./ «سعیده اسعدی
🟡 #اینفوگرافی | گزیده بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران
🇮🇷سوریه و چالش شناسایی رسمی
سوریه جدید با چالشی به نام به رسمیت شناختن خودتوسط جامعه بینالمللی مواجه است که یک روند نسبتا طولانی و توام با شروط مختلف میباشد. برای نمونه حاکمیت طالبان با گذشت بیش از دو سال هنوز موفق به شناسایی رسمی از سوی جهان نشده است. از سال ۲۰۱۱، تعدادی از تحریمهای بینالمللی علیه سوریه اعمال شده است که با وضع "قانون سزار" توسط کنگره آمریکا به اوج خود رسید.همچنین گروهها غالب بر سوریه با محوریت تحریر الشام همچنان در لیست تروریسم بسیاری از کشورها از جمله آمریکا قرار دارند. این امر جایگاه نخست وزیر موقت، محمد بشیر را به عنوان یک شریک سیاسی در جامعه بینالمللی و توانایی آن برای دستیابی به همکاریهای اقتصادی و دیپلماتیک تضعیف میکند. در این زمینه، دولت جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، در بیانیهای از سوی آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه چند شرط را برای به رسمیت شناختن دولت جدید تعیین کرد که بر اساس آن، باید متعهد به رعایت کامل حقوق اقلیتها شود و نیز تسهیل جریان کمکهای بشردوستانه به همه نیازمندان،جلوگیری از استفاده از سوریه به عنوان پایگاهی برای تروریسم یا تهدید همسایگانش و تضمین امنیت و نابودی هر گونه انبار سلاحهای شیمیایی یا بیولوژیکی.
این شروط به نحوی به معنای تمدید تحریم ها، تحت شرایط جدید، بر سوریه ویران شده است، پیش از این که این کشور بتواند خود را بازیابی و بازسازی کند. در واقع این شروط جدید مانع ازبازگشت سوریه به شرایط عادی میشود و سوریها را مجازات میکند و محدودیتهای اعمال شده بر جابجایی پول و کالا، بحران اقتصادی را تشدید میکندو مانع ازتلاشهای بشردوستانه میشود. این در حالی است که لغو تحریمها به اجماع بینالمللی و منطقه ای، و نیز حذف افراد و نهادها از لیستهای تروریستی بینالمللی نیاز دارد. حل این معضل مستلزم آن است که دولت جدید سوریه گامهای متعددی بردارد، از جمله ارائه تضمین های بینالمللی برای عدم رابطه با گروههای تروریستی، اجرای سیاست های موثر برای مبارزه با افراط گرایی خشونت آمیز و انحصار تسلیحات به قلمروی دولت و همچنین افزایش شفافیت در مدیریت کمکهای بینالمللی و نیز زمینه سازی برای تشکیل حکومت فراگیر از طریف جذب افراد و نیروهای سیاسی غیرنظامی مخالف، که این امر در مدیریت دولت برای بازسازی اعتماد بینالمللی و رفع تدریجی تحریمهای اقتصادی نقش دارد.در سطح منطقه،مصر اداره امور سیاسی مخالفان سوری در دمشق، نشستی را در ۱۰ دسامبر ۲۰۲۴ (۲۰آذر۱۴۰۳)برگزار کرد که در آن تعدادی از سفرای عرب از کشورهای عربستان سعودی، عراق، بحرین، عمان، مصر، امارات متحده عربی، اردن و نیز سفیر ایتالیا و دیگر کشور های عربی حضور داشتند. قطر با مقامات جدید در دمشق تماس گرفت و از اقدامات مثبت نیروهای مخالف به ویژه حفظ امنیت غیرنظامیان و ثبات را ابراز خشنودی کرد. دوحه تاکید کرد دولت قطر پس از انجام هماهنگی های لازم، به زودی سفارت خود را در جمهوری عربی سوریه بازگشایی خواهد کرد. عربستان سعودی از گامهای مثبتی که برای تامین امنیت مردم سوریه برداشته شده است، ابراز رضایت کرد. با وجود مواضع مثبت کشورهای عربی در مورد تغییر سوریه، دولت جدید با چالشهای بزرگی روبرو است که این کشورها را نگران میکند. برجستهترین این چالشها نگرانیهای امنیتی مرتبط با گسترش گروههای مسلح، هجوم پناهندگان و قاچاق اسلحه و مواد مخدر است. علاوه بر این، پیشینه سلفی - جهادی دولت جدید باعث نگرانی بسیاری از این کشورها شده که بیم آن دارند که وضعیت نوین سوریه در شرایط داخلی آنها منعکس شود. با این حال، کشور های عربی خود را از موقعیت نسبتا بهتری میبیند، زیرا موجب آسودگی برخی کشورهای عربی به ویژه در حاشیه خلیج فارس از خروج سوریه از محور ایران شده است. از سوی دیگر، سوریه از مداخله مستقیم برخی کشورها در حمایت از شورش مسلحانه با سوء استفاده از تعدد جناحهای مسلح نگران است، همانطور که درلیبی و سودان این اتفاق افتاد. در مجموع می توان گفت سوریه پس از سرنگونی نظام اسد وارد مرحله جدیدی شده و با چالشهای بزرگی در عرصههای مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و خارجی مواجه خواهد بود. با توجه به میراث گذشته و۸ ویرانی عظیمی که در اثر جنگ و بحران داخلی پدید آمده است، موفقیت هر دولت در رویارویی با این چالشها به توانایی آن برای دستیابی به گسترده ترین اجماع سیاسی ممکن، با مشارکت طیف وسیعی از نیروهای سیاسی بازمی گردد. همچنین وظیفه حاکمیت جدید بازسازی نهادهای دولتی، مهار کردن سلاح و کنترل خشونت و جلب اعتماد و همکاری مردم، رعایت آزادی های فردی و همچنین عدم تحمیل گرایش سیاسی و فرهنگی خاص به جامعه متنوع و متکثر سوریه میباشد. ایجاد ثبات در داخل، به تدریج زمینه مناسبات خارجی و شناسایی حاکمیت جدید را توسط جامعه بینالملل فراهم خواهد نمود.
🇮🇷راهبرد جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
اندیشکدهی «شورای آتلانتیک» به عنوان یکی از سرشناسترین و تأثیر گذارترین اندیشکدههای آمریکا طی گزارش مفصلی تحت عنوان «یک راهبرد دوحزبی دربارهی ایران برای دولت بعدی آمریکا و دو دههی آینده» که در اکتبر۲۰۲۴،تنظیم کرده به دولت ترامپ و دولتهای بعدی آمریکا پیشنهاد میکند سیاست موفقیتآمیز واشنگتن برای تغییر رژیم کمونیست لهستان در دههی ۱۹۸۰ را الگوی خود برای تقابل با جمهوری اسلامی قرار دهند.درحوادث لهستان، آمریکا اگرچه بهطور مستقیم حکومت وقت این کشور را سرنگون نکرد، بلکه نقش مهمی در حمایت ازمخالفان و جنبش های کارگری و سیاسی به ویژه جنبش "سالیدارنوش" به رهبری لخ والسا ایفا کرد،بخشی از این کمکها،حمایت مالی از سازمانهای غیر دولتی و بنیاد های مربوط به جنبشهای دموکراسی خواه در لهستان بود و بخشی از آنها کمکهای رسانهای چراکه رسانههای غربی در پوشش اخبار و رویدادهای لهستان و تحریک مردم نقش مهمی داشتند.همچنین تغییرات سیاسی در کشورهای همسایه لهستان مانند مجارستان و چکسلواکی بر فضای سیاسی این کشور تأثیر گذاشت و به جنبشهای شکل گرفته در این کشور انگیزه بخشید.طبق آن چه این اندیشکده آمریکایی منتشر کرده است، احتمالاً راهبرد آمریکا برای ضربه به ایران، با توجه به تحولات منطقه و فروپاشی حکومت اسد و پیشروی غیرمنتظره گروههای مسلح و تروریستها، در دو رویکرد بهصورت جدی دنبال شود، اول حمایت مالی از اپوزیسیون و جبهه ضدایران و تحریک مردم در داخل کشور مانند حوادث ۱۴۰۱ و دیگری، هدایت افکار عمومی از طریق سکوهای خارجی، کانالهای خبری و ایجاد رسانههای جدیدی که بتوانند جهت فکری جامعه را تغییر دهند.اندیشکدهی «شورای آتلانتیک» پیشنهاد بودجهی بیشتر به منظور تقویت ظرفیت پخش برنامههای فارسیزبان درون ایران، یک کانال تلویزیونی ماهوارهای کانالهای یوتیوب، مانند «رادیو اروپای آزاد» را داده است که ایرانیها بتوانند به آنها دسترسی داشته باشند و «انحصار رسانهای» نظام را تضعیف کنند.
علاوه بر این، واشنگتن باید بهجای آنکه از ابتدا «چرخ را اختراع کند» و بهعنوان مثال، بهدنبال راهاندازی یک شبکهی فارسیزبان جدید باشد، با همکاری متحدان اروپاییاش در جهت گسترش رسانههای فارسیزبان موجود و معتبر، مانند «رادیو فردا» یا «بیبیسی فارسی»، حمایت مالی ارائه کند.در اغتشاشات سالهای گذشته رسانههای فارسیزبان نقش مهمی در پیشبرد پروژه آشوب داشتند،برای مثال در حوادث سال ۱۳۸۸، بیبیسی فارسی و شبکه اجتماعی توئیتر (ایکس) و در اتفاقات سال ۱۴۰۱ شبکه ایران اینترنشنال و سکوهایی مانند اینستاگرام به تریبون ضدانقلاب و چهرههای تجزیهطلب و حامی تروریسم تبدیل شده بودند.در حوادث سال ۱۳۸۸ توئیتر(که بعد از انتقال مالکیت آن به ایلان ماسک به X تغییر نام داد) کارکرد موثری در دریافت سریعتر خبر و اطلاعات از حوادث ایران برای رسانهها یا منابع خارج از کشور بود و حتی زمانی که برای رفع مشکلات فنی نیازمند بهروزرسانی بود، مقامات دولتی آمریکادرخواست تعویق این بروزرسانی را کردند. نوسازی شبکه های ضدایرانی در دولت قبلی ترامپ نیز در دستورکار بود و آمریکا ترجیح میدهد بودجهای که در این زمینه صرف میکند بازدهی بالایی داشته باشد،برایان هوک مسئول ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا در دولت اول ترامپ، در زمان مسئولیتش با انتقاد شدید از بخش فارسی صدای آمریکا از کنگره خواسته بود بودجه آن را قطع و بخش فارسی را تعطیل کند. به گفته هوک، بودجه شبکه صدای آمریکا چیزی بالغ بر۱۷میلیون دلار بوده است اما نتوانسته مأموریت خود را انجام دهد.احتمال دارد با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، راهبرد تضعیف رسانههای رسمی و کاهش اثرگذاری آن بر مردم و همچنین توسعه شبکهها و کانالهای ضدایرانی دنبال شود بهویژه آن که با حضور ایلان ماسک درکنار ترامپ وهمچنین سرمایه گذاریهای اخیر آمریکا بر روی شرکت متا در پروژههای نظامی و همچنین مسدودکردن شبکه اجتماعی محبوب چینی(تیکتاک)، بخشی از اهداف سیاست خارجه آمریکا از طریق حاکمیت بر پلتفرمهای بزرگ دنیا پیش میرود.اهمیت پروژههای فناورانه و حکمرانی آمریکا بر سکوها تاحدی است که سناتورجیمز دیوید ونس، معاون اول ترامپ در دولت آینده، پیش از انتخابات گفته بود اگر اروپا بخواهد پلتفرمهای ایلان ماسک را تنظیم کند، ایالات متحده میتواند حمایت خود از ناتو را کنار بگذارد که نشان میدهد این مسئله از پیمان
های نظامی آمریکا هم بااهمیتتر بهشمار میرود.
May 11
🇮🇷 اردوغان و اصرار بر انگاره بازآرایی امپراتوری عثمانی
فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیدایش دهها دولت ملت جدید با عنوان کشورهای عربی و ... درمنطقه غرب آسیا،خود به یکی از ریشههای جنگ و بحران بلند مدت در این منطقه تبدیل شده و شرایط بهرهگیری قدرتهای بزرگ از این تنش و شکاف قومی و مذهبی را فراهم ساخته است. تنش ها و شکافهایی که یک سوی آن انگاره و تلاش رهبران و سیاستگذاران ترکیه نوین برای احیای امپراتوری عثمانی در قرن بیستویکم است.
دولت ترکیه در۲۰سال اخیر به شدت بر انگاره بازآرایی امپراتوری عثمانی فراتر از مرزهای امپراتوری عثمانی اصرار داشته است و با تاکتیکهای قومی، مذهبی و ابزارهای اقتصادی و نظامی، سیاست احیای امپراتوری خود را دنبال میکند. سیاستی که بخش مهم آن بر قومگرایی و برجستهسازی قومیت ترک و انگاره "جهان ترک" استوار است.در این راستا انگاره جهان ترک دولت اردوغان در منطقه دارای پیامدهای چالش زایی برای ایران است.
۱)جهان ترک در شمالغرب ایران:
جهان ترک، الگویی از سیاستگذاری خارجی گسترشگراست که مؤلفههای ژئوپلیتیک برتری طلبی دولت اردوغان) را نمایان میسازد وخود میتواند بنیانی برای شکلگیری امپراتوری یوروعثمانی فراتر از مرزهای عثمانی باشد.
۲)جهان ترک در قلب ایران: دولت ترکیه همزمان با پیگیری تهدیدات ژئوپلیتیک در مرزهای شمالی و شمال غربی ایران با ابزارهای قومی و فرقهای جهان ترک، نفوذ به قلب ایران با تحریک و تصویرسازی از قومگرایی ترکی را نیز دنبال کرده است.
ژئوپلیتیک جهانی بهویژه در آسیا و آسیای جنوب غربی که بر مؤلفههای قومی و مذهبی بنیان شده، بسیار حساس و تنشآفرین بوده و روندی جنگ افروز به خود گرفته است. ژئوپلیتیک بحران که روابط بازیگران خود را با تنشهای قومی و مذهبی شکل داده و تقویت میکند.
بازیگران مهم ژئوپلیتیک بحران در آسیای جنوب غربی بر بازاریابی ژئوپلیتیک با ابزار قوم گرایی و فرقه گرایی مذهبی تمرکز دارد و منابع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رقیبان را با ابزار و تاکتیکهای قومی و مذهبی مورد تهاجم قرار میدهند. دولت اردوغان در دو دهه اخیر به رویکرد بازاریابی قومی و مذهبی متمرکز شده و بازاریابی ژئوپلیتیک خود را بر جذابیت قومی جهان ترک، ایران هراسی و شیعه هراسی بنا کرده است.
سیاستگذاری گسترشگرای دولت اردوغان با ابزارها و تاکتیکهای قومی که نتیجه بارز آن در حمایت از شورشیان خارجی در سوریه و سرنگونی دولت بشار اسد نمایان شده است، میتواند درس عبرتی باشد برای سایر بازیگران منطقه که از تنوع قومی و مذهبی برخوردار هستند و باید برای مقابله با سیاست تنش آفرین دولت ترکیه به بازنویسی سیاستها و تاکتیکهای سیاست خارجی و اداره امور عمومی خود اقدام کنند تا به سرنوشت دولت بشار اسد دچار نشود در دام نیرنگهای قدرتطلبی اردوغان گرفتار نشود.درنهایت این که بهرهگیری از ابزارهای تنشآفرین نژادی، قومی، مذهبی و... ازجمله کارآمدترین و اثربخشترین تاکتیکها و سیاستهای ژئوپلیتیک است که بخشی از عمق راهبردی یا شکاف و ضعف راهبردی بازیگران منطقهای و نظام جهانی را تعریف و برجسته میسازد. برتری بازیگران در این حوزه نمیتواند مطلق، درازمدت و همیشگی باشد. برتری نسبی و موقت بازیگران در اینگونه سیاستها که بیشتر با عنوان قومگرایی و فرقهای شناخته میشوند، بازی قدرت ژئوپلیتیک را بسیار ستیزهگرا نشان می دهد و به سوی جنگ قومی و مذهبی هدایت میکند.
🇮🇷ایجادهرجومرج واغتشاش سیاست آمریکا در جهان
حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی )،رهبر معظّم انقلاب اسلامی دردیدارشاعران،مداحان اهل بیت(ع) واقشارمختلف مردم فرمودند:"برنامهی آمریکا برای تسلّط بر کشورها یکی از دو چیز است: یا ایجاد یک حکومت فردیِ استبدادی، که بروند با او بسازند، حرف بزنند، منافع کشور را بین هم تقسیم کنند؛ اگر این نشد،هرجومرج، اغتشاش،در سوریه به اغتشاش منتهی شدند،هرجومرج به وجود آوردند."در اینخصوص می توان گفت آمریکاییها به دنبال ایجاد تسلط هرچه بیشتر برکشورهای دنیا هستند. درواقع آمریکاییها به هر ترتیبی که بتوانندتمایل دارند سلطه خود را در دنیا گسترش دهند و درنهایت نیز به دنبال منفعت اقتصادی هستند. به همین دلیل از کشورهایی که تحت تسلط قرار میدهند، بهره اقتصادی میبرند و به این شکل اقتصاد خود را نیز تقویت میکنند. به عبارت دیگر میتوان گفت آمریکا کشورهای دیگر را به نوعی چپاول میکند.نمونه این وضعیت را در ایران پیش از انقلاب شاهد بودیم. در واقع یک رژیم استبدادی کاملا وابسته به آمریکا بر سر کار بود و آمریکاییها بهواسطه این رژیم، کاملا بر منابع نفتی ما تسلط داشتند و به هر نحوی که میخواستند از آن بهره میگرفتند. این وضعیتی است که آمریکا در همه کشورها ایجاد میکند،یعنی وجود یک دولت استبدادی برای کنترل جامعه در یک محدوده جغرافیایی و بعد چپاول آن کشور از طریق قراردادهای استعماری که با آن کشور درنظر گرفته میشود. در اینخصوص باید خاطرنشان کرد که در دوره قبل از انقلاب اگرچه ما نهضت ملی شدن صنعت نفت را داشتیم و مردم ایران تصمیم گرفته بودند نفت کشور را به دست خود استخراج کنند و از منافع آن برخوردار شوند اما دولت دکتر محمد مصدق هیچ منازعه سیاسی با آمریکا نداشت بلکه نگاه مثبتی نیز به آمریکا داشت و حتی با یک اشتباه محاسباتی، تصور میکرد که آمریکاییها میتوانند پشتیبان دولت او در برابر انگلیس باشند. البته اصل ماجرا برای آمریکا این نوع دوستی و ارتباطات نیست؛ درواقع آمریکا میخواهد در کنار این دوستیها، منافع اقتصادی خود را تامین کند اما دولت مصدق با اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، قصد داشت از منافع ملت ایران حمایت کند. به این ترتیب آمریکاییها و انگلیسیها کودتایی را رقم زدند و با کنار زدن دولت دکتر مصدق،نفت شرایطی فراهم آوردند تا محمدرضا پهلوی که کاملا به آنها وابسته بود، رژیمی استبدادی را در ایران روی کار آورد. به این شکل آنها نیز بر نفت ایران مسلط شدند.در این بین اما اگر به هر دلیلی آن رژیم استبدادی وابسته به آمریکا از کار برکنار شود یا به هر دلیلی آمریکاییها نتوانند با یک رژیم وارد معاملات مطلوب خود شوند، آن منطقه را به آشوب میکشند و به این شکل ثبات سیاسی و اجتماعی آن کشور را از بین برده، وضعیتی پر از اغتشاش و آشوب به وجود میآورند.
نمونه این رویکرد آمریکاییها در سوریه پیش روی همه است. آنها چون نتوانستند رژیم بشار اسد را از محور مقاومت جدا کنند. با کمکهای خود به عواملشان این وضعیت جدید را در سوریه ایجاد کردند که درنهایت سبب فروپاشی رژیم بشار اسد شد. به این شکل امروز با رفتن بشار اسد، شاهد هستیم که آنها تسلط بیشتری بر مناطق نفتی سوریه پیدا کردهاند.البته اگرچه از قبل نیز در مناطق شمال شرقی سوریه پایگاههایی را برای تسلط نفتی ایجاد کرده بودند اما این روزها با قدرت بیشتری وارد عمل شدهاند تا کاملا تسلط خود را بر مناطق نفتی سوریه حاکم کنند و این تسلط را زمینهای قرار دهند تا بتوانند نفت سوریه را چپاول کنند. این در حالی است که آنها حتی در این زمینه آماده درگیری با رقبای دیگرنیز هستند. به همین دلیل اختلافات و تنشهایی بین نیروهای تحت تسلط آمریکا و ترکیه در مناطق شمالی سوریه شکل گرفته است. بنابراین آنها از طریق شورشهای داخلی و کمک همهجانبه به نیروهای مخالف بشار اسد و حتی استفاده از نیروهای خارجی،این شرایط را در سوریه رقم زدهاند و به این شکل بر سر سفره نفت سوریه نشستهاند. این رویکردی است که آمریکا داشته و دارد و آن را ادامه خواهد داد.