eitaa logo
مــصــــبـاح الـــهـــدیٰ💚
320 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
67 فایل
ما ، تیم نمایشی مصباح الهدی که بانوانی هنرمند و متعهد به مبانی انقلابی و اسلامی هستیم ، میخواهیم تئاتر رو به زبان ساده و با شیوه ی خانومانه و مذهبی بهتون یاد بدیم. . آیدی پیج اینستا : 👇🏻 @mesbahehoda . ارتباط با ادمین : 👇🏻 @khadem_hosseinam_128
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ : یِ عٰاشِـق❣ با دعوا به آن دو مرد رو کرد و گفت ... چرا مادر و برادرم را گذاشتی بروند من را نمیگذاری؟!؟؟؟ آنها نمی‌فهمیدند... زبانشان با هم فرق داشت... با عربی گفت: ای رجلان... انا اینجا .... امی و اخی اونجا ... انا غریب فی شهر... اما آنها حتی نگاهش نمی‌کردند... بغض گلویش را گرفت ... به کنج دیوار تکیه زد و چادرش را روی سرش انداخت و هق هق گریه کرد... چادر را با ناراحتی از صورتش برداشت و با طلبکاری که میشود بغض راهم چاشنی اش کرد بلند بلند گفت: این رسمش نیست اینهمه راه با این همه سختی دعوتم کنی و حالا با بی احترامی راهم ندهی...!! منم ... دختر کوچکت... به تازگی رسم این درگه ، این شده که پسرها را بیشتر از دخترانت دوست داری...؟ برادرم را ببین با چه شوقی از آن طرف صحن به من نگاه می‌کند و من.... نکند ... نکند کاری کرده ام و حالا راهم نمیدهی! شاید این عدم اذن ، تنبیهی باشد برای من!!! و دوباره چادرش را بر سرش کشید و های های گریه کرد... به یکباره خودش را بر زیر ملحفه ای دید برروی تخت گرم‌و نرمی که در اتاق کوچکش بود .. با بهت و نگرانی فقط نگاه میکرد و دنبال ردی از آن صحن و سرا... اما همه‌چی رویا بود... رویایی که حالا باید تعبیرش میکرد... با خود نشست و فکر کرد... کم‌کم تمامی واژه های دلتنگی و بغض اش بر زبانش جاری شد... من ، حرم امیرالمومنین (ع)، دختر، عدم اذن.. من ، نمایش به نام پدر ، بازیگریِ شخصیت اول، تصمیمم‌ برای نرفتن .... به یکبار مثل برق از جا پرید... وضو گرفت و سر جانمازش آنقدر گریه و ناله‌کرد که دلش رضا داد همه چیز را ببخشد و به خاطر اینکه از درگاه پدر دور نشود بماند و پا روی خودش و غرورش بگذارد... ✍به قلم یه نویسنده ی عاشق❣ و به نقل از یک بازیگر عاشق (م.ا)❣ ➰➰➰➰➰➰➰➰➰ @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ ✾ : یِ عٰاشِـق❣ تازگی ها دلِ خوشی از هم‌گروهی اش نداشت... قرار بود که باهم تمرین کنند و اجرا کنند و یکی شوند... اما برای یکی شدن باید ،دلت صاف باشد .. او دلش صاف نبود ... هرچه کرد صاف نشد.. تنها راه چاره را در رفتن دیده بود... اما از طرفی هم هروقت به مسئول گروهش فکر میکرد که با چه ذوقی از او تعریف میکرد ، دلش رضا نمی‌داد به رفتن... مانده‌بود میان برزخ رفتن و نرفتن... ولی تصمیم خودش را گرفت .. گفت میروم تا زودتر جای مرا با کسی بهتر از من پر کنند ... اما شبی که در عالم رویا ردش کردن ، فهمید که با پای خودش نیامده که بخواهد با پای خودش برود ... دعوت نامه ای که او رد کرده بود حالا شده بود عدم جواز ورود به صحن پدر. تمامی اتفاقات را که مرور کرد ، فهمید که تازه منت بر سرش گذاشتن که در این صحن و سرا اجازه ی ورود به او را داده بودند... اما حالا او برای یک دلخوری بچگانه داشت خود را محروم میکرد... تصمیمش را که گرفت ، گفت از آسمان سنگ هم ببارد ، راهش را از این خاندان جدا نمیکند. خودش را میسازد اما خانه ی خودش را که زیر سایه آن ها بنا شده بود را خراب نمیکند... دوباره برگشت به تمرینات ، با جون و دل هم از خودش مایه گذاشت ... شبها به آن صحن و سرا فکر میکرد و منتظر یک نشانه ی دیگر ... در ماه مبارک رمضان بود ، که با زبان روزه تمامی دیالوگ ها را از بر می‌گفت و از هیچ حرکتی دریغ نمی‌کرد ... تا اینکه دوباره در عالم رویا آن صحن و سرا را دید و حالا آن دو مرد خادم عرب که با احترام او را تا دم ضریح مشایعت می‌کردند... قرار بود دری ساخته شود تا قصه ای آغاز شود ... قصه ای از یک مدرسه ی بزرگ که هرکس که واردش میشود دست در دست خود اهل بیت (علیهم‌السلام) تا مقصد حق رشد کنند. و این است معنای همراهی اهل آسمان با اهل زمین ... و این قصه تازه شروع شده بود... قصه ای مبارک در عالم رویا ، قصه ای که از پشت در شروع شد در سالهای بسیار دور قمری ... از پشت دری سوخته ... و این داستان با عنایت حضرت مادر ادامه دارد... ✍به قلم یه نویسنده ی عاشق❣ و به نقل از یک بازیگر عاشق (م.ا)❣ ➰➰➰➰➰➰➰➰➰ @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون منتظر بودین و پارت گذاری دیر شده بود. این تایم براتون گذاشتم ... یِ عٰاشِـق❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ترمی نو شروعی نو ✨ برای نمراتی بهتر برای یک شروع تازه در ترم جدید🌱 در گروه به سوی پیشرفت با ما همراه شو تا نکات خوب درسی و برنامه ریزی برای ترم جدیدت یادبگیری 😌" جمعه ۳۰ دیماه ساعت ۱۸ دخترای عزیز برای عضویت در گروه به سوی پیشرفت به این آیدی پیام بدید @sabaadmin2 @sabagirls @mesbahehoda 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 مصباح الهدی؛ محلی است برای رشد هنرمندانه ی تو🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا