eitaa logo
فرهنگی قرآنی مدرسه مشکات
371 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
963 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیات۸۲تا۸۶سوره مائده - بخش۱ 📚 : در سال هاى نخستين بعثت پيامبر اسلام «صلّى اللّه عليه و آله» و دعوت عمومى او، مسلمانان در سختی بودند قريش به قبایل عرب توصيه كرده بود كه هر كدام، افراد وابسته خود را كه به پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» ايمان آورده است تحت فشار شديد قرار دهند. آن زمان تعداد مسلمانان بسیار کم بود، پيامبر براى حفظ اين دسته كوچک، و تهيّه پايگاهى براى مسلمانان در بيرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت به حبشه داد. يازده مرد و چهار زن از مسلمانان راه حبشه را پيش گرفتند، و اين در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و اين مهاجرت، مهاجرت اوّل نام گرفت. چيزى نگذشت كه «جعفر بن ابی طالب» و جمعى ديگر از هم به حبشه رفتند و يک جمعيّت متشكّل اسلامى را كه از ٨٢ نفر مرد و عدّه ی قابل ملاحظه‌ اى زن و كودک تشكيل مى‌ شد به وجود آوردند. بت‌ پرستان قریش براى به هم زدن اين موقعيّت دست به كار شدند، و دو نفر يعنى «عمرو عاص» و «عمارة بن وليد» را با هداياى فراوانى به پیش فرستادند. «عمرو عاص» با نجّاشى چنين گفت: «ما فرستادگان بزرگان مكّه ‌ايم، تعدادى از جوانان در ميان ما پرچم مخالفت برافراشته ‌اند و از آيين نياكان خود برگشته و آشوب به پا كرده و از موقعيّت سرزمين شما سوء استفاده كرده و به اينجا پناه آوردند، ما از آن مى‌ ترسيم كه در اينجا نيز دست به اخلال‌ گرى زنند، بهتر اين است كه آنها را به ما بسپاريد تا به محلّ خود بازگردانيم. گفت: تا من با نمايندگان اين پناهندگان گفتگو نکنم نمى‌ توانم در اين زمينه سخن بگويم! روز ديگرى در يک جلسه مهمّ كه اطرافيان نجّاشى و جمعى از علمای مسيحى و «جعفر بن أبی طالب» به عنوان نمايندگى مسلمانان، و نمايندگان قريش، حضور داشتند، نجّاشى پس از سخنان عمرو عاص و عمرو بن ولید رو به جعفر كرد و از او خواست كه سخن بگوید. پس از اداى احترام چنين گفت: نخست از اين ها بپرسيد آيا ما جزء بردگان فرارى اين جمعيّتيم؟ عمرو گفت: نه شما آزاديد. و نيز سؤال كنيد آيا آنها حقی بر ذمّه ما دارند كه آن را از ما مى ‌طلبند؟ عمرو گفت: نه ما هيچ گونه مطالبه‌ اى از شما نداريم. جعفر گفت: آيا خونى از شما ريخته‌ ايم؟ كه آن را از ما مى ‌طلبيد؟ عمرو گفت: نه چنين چيزى در كار نيست. سپس جعفر رو به نجّاشى كرد و گفت: ما جمعى نادان بوديم، بت ‌پرستى مى ‌كرديم، گوشت مردار مى ‌خورديم، انواع كارهاى زشت انجام مى ‌داديم، قطع رحم مى ‌كرديم و نسبت به همسايگان خويش بدرفتارى داشتيم، و نيرومندان ما حقّ ضعيفان را مى ‌خوردند! ولى پيامبرى در ميان ما مبعوث كرد كه به ما دستور داده است هر گونه شبيه و شریک را از خدا دور سازيم و فحشا و منكرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوييم، به ما دستور داده نماز بخوانيم، زكات بدهيم، عدالت و احسان پيشه كنيم و بستگان خود را كمک نماييم. نجاشى گفت: عيسى مسيح نيز براى همين مبعوث شده بود! سپس از جعفر پرسيد: آيا چيزى از آياتى كه بر شما نازل شده است حفظ دارى؟ جعفر گفت: آرى! و سپس شروع به خواندن سوره «مريم» كرد. حُسن انتخاب جعفر، در مورد آيات تكان دهنده اين سوره كه مسيح و مادرش را از هر گونه تهمت هاى ناروا پاک مى ‌سازد، اثر عجيبى گذاشت تا آنجا كه قطره ‌هاى اشک شوق، از ديدگان علمای مسيحى سرازير گشت، و نجّاشى صدا زد: به خدا سوگند نشانه ‌هاى حقيقت در اين آيات نمايان است! هنگامى كه «عمرو» خواست در اينجا سخنى بگويد نجّاشی گفت: خاموش باش به خدا سوگند اگر بيش از اين سخنى در مذمّت اين جمعيّت بگويى تو را مجازات خواهم كرد! سال ها گذشت، هجرت كرد و كار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه « » امضا شد و پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» متوجّه فتح «خيبر» گشت، در آن روز كه مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شكستن بزرگترين كانون خطر يهود در پوست نمى ‌گنجيدند، از دور شاهد حركت دسته جمعى عدّه‌ اى به سوى سپاه اسلام بودند، چيزى نگذشت كه معلوم شد اين جمعيّت همان مهاجران حبشه ‌اند كه به آغوش وطن باز مى ‌گردند! پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» با مشاهده «جعفر» و مهاجران حبشه، اين جمله تاريخى را فرمود: «نمى‌دانم از پيروزى خيبر خوشحال تر باشم يا از بازگشت جعفر» ؟ مى‌گويند، علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شاميان كه در ميان آنها يک راهب مسيحى بود و تمايل شديد به اسلام پيدا كرده بود، خدمت پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» رسيدند و پس از شنيدن آيات «سوره ياسین» به گريه افتادند و مسلمان شدند و گفتند: چقدر اين آيات به تعليمات راستين مسيح شباهت دارد. این آيات ٨٢ تا ٨٦ سوره ی مائده نازل شد و از اين تجليل كرد. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری