زنگ خونه رو زدم، بابام از پشت آیفون میگه: تنهایی؟ میگم: نه! خونه محاصره است. بهتره تسلیم شیم بابا! هیچی دیگه نمیزاره برم خونه 😢 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh

🔺این قرار بوده از اونا در مقابل حیوانات وحشی مراقبت کنه 😁 🌾🌸🌾 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh

منم میحام😍😄😄 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh

شنیدن "دوستت دارم" خیلی خوبه ولی خدایی جمله "ریختم به حسابت" یه چیز دیگه است😂🤣🤣🤣 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh

#خاطره_گویی یادش بخیر ما بچه بودیم میرفتیم عروسی واسه کفش دزدی بهترین کفش رو انتخاب کردیم ولی خیلی کوچیک بود واسه پام 😔ولی رفتیم خونه دایی همه اسباب بازی دخترشو ریختم تو کیف مامانم تا جایی که زیپ کیف بسته نمیشد وقتی خواستیم بریم مادرم کلی خجالت کشید همه اسباب بازیها رو پس داد 😔😔😔 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh

#خاطره_گویی منم هر وقت وسیله ایی رو می شکنم قبل از اینکه مامانم ببینه قایمش می کنم،که ردی ازش نباشه یه بار خونمون مهمون اومده بود بعد خوردن شام مهمونمون اومد گفت بزار تو ظرف شستن کمکت کنم از او اصرار از من انکار خلاصه اومدم بهم کمک بده همین طور که ظرفا رو می شستیم لیوان رو میخواستم آویزون کنم افتا رو ظرفای دیگه چند تا لیوانو شستم حالا منو و مهمونمون نگاه هم می کردیم😐 حالا من مونده بودم چند تا لیوان شکسته خلاصه با مهمونمون شکسته های لیوانو قبل از اینکه مامانم ببینه جمع کردیم خلاصه تا هنوزم متوجه نشده من لیوانا روشکستم😐😐😂 میخوام الان بگم☹️ 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ #کانال_طنز_سرگرمی_ #قرارگاه_بسوی_ظهور @metiokh