👬👭👬
#تربیت_فرزند
#ذکر_برای_کودکان
درود خدا بر پیامبر و خانوادهاش. میگوید چرا پدر من، مادر من درود میفرستند به پیامبر و آلش؟ و بچه تو چهار سالگی ببیند اینجاهایی که مردم همه دارند صلوات میفرستند، اینها همه درود میفرستند به پیامبر و اهلبیتش. بگذارید این دلنشین بشود، تهنشین بشود، در روح او، در اندیشۀ او.
ما بچه را در فضای آشنایی با احترامی که همه به پیامبر و اهلبیت میگذارند از چهارسالگی بزرگ میکنیم. دقت فرمودید؟ و به خودش هم میگوییم تو اینها را بگو.
مجری: سه سالگی تا چهارسالگی یعنی طی یکسال ما سه تا مفهوم و سه تا ذکر را در واقع به بچه یاد میدهیم. تو این فاصله هیچ کار دیگری باهاش نداشته باشیم؟
حاج آقا: نه، چی میخواهیم بهش بگوییم؟
مجری: مثلاً مفاهیم اخلاقیای که مثلاً حالا احیاناً.
نه نیازی نیست. دیگر بقیه را باهاش خوب زندگی میکنیم. در پنج سالگی.
مجری: این هم در همان حدیث است.
بله در همان حدیث. در پنج سالگی دست چپ و راستش را بهش یاد بدهید و مثلاً مشرق کدامطرف است، مغرب کدامطرف است و اینها، نه به دلیل اینکه جهتها را بهش یاد بدهیم، آن که تربیت، یعنی انتقال مفهوم دینی نیست، یک اتفاقی است که باید تو بچهها بیفتد و، ولی قبله را بهش میشناسانیم و سجده را. میگوییم ببین این، این سمت که الآن وایمیستی به سمت خانۀ خداست، و اینجا یک سجده بکن. یک سجده بهش یاد میدهیم. نه نماز خواندن را بهش یاد بدهیم. پنج سالگی سجده را بهش یاد بدهیم. خب بس است، بلند شو. خیلی زیباست. هر کودکی اولین خاطرهای که دارد از یک رفتار دینی و یک نماز سجده باشد.........
✍#استادپناهیان
💞@MF_khanevadeh
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
💠همسر عزیزم، دوستت دارم!
وقتی یک گلدان زیبا را خریداری میکنی و به خانه میآوری، آیا آن گلدان را به حال خود رها میکنی؟ نه، بلکه هر روز از آن گلدان مواظبت میکنی و مرتب آن را آب میدهی. زیرا اگر به گلدان خود آب ندهی بعد از مدّتی پژمرده میشود. پس چرا بهترین گلِ زندگی خود را فراموش کرده ای؟ همسرت را میگویم. یادت هست با چه عشقی به خواستگاری او رفتی! آری، بهترین لحظهها برای تو لحظه ای بود که او قدم به خانه تو گذاشت و شما زندگی مشترک را با هم شروع کردید. چرا چند روزی است از این گل زندگی خود غافل شده ای؟ اگر میبینی که زندگیت دیگر آن صفا را ندارد برای این است که خودت از گل زندگیت غفلت کردی..........
[ادامه دارد......]📝
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امروز۲۹فروردین ماه،مصادف باسالروزتولدحضرت آیت الله خامنه ای ،رهبرانقلاب است🌺
البته تاریخ تولد رهبرانقلاب در شناسنامه روز ۲۴تیرثبت شده ، اما ایشان در یکی از دیدارهایشان فرمودند که تاریخ تولدصحیح شان روز ۲۹ فروردین است 🌺
حضرت آیت الله خامنه ای در تاریخ ۲۹ فروردین سال ۱۳۱۸ در مشهد به دنیا آمدند 🌺
گر چه من سرباز هیچ و ساده ام
سر خوشم مهدی (عج) بود فرمانده ام
گر چه مهدی (عج) بود غایب ولی
سر خوشم بر نایبش سید علی
#تولد_حضرت_عشق_مبارک🌷
💞@MF_khanevadeh
🔻مامان طلاق چیست؟
🌱🌱شک و تردید یکی از بدتریناحساسهایی است که یک کودک میتواند داشته باشد و اغلب منجر به ترس و سردرگمی میشود. بنابراین هرگز برای کودک تان شکی باقی نگذارید که هر دوی شما او را دوست دارید و هر اتفاقی هم که بیفتد او همچنان در خانه و تحت مراقبت یکی از شما خواهد بود.🌱🌱
ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇
http://shamiim.ir/a/29062/
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_ده
آقا جان سلامشان را گرفت و با تعجب گفت:این وقت صبح، خیر باشه؟.
به مادرم نگاه کردند و با خنده معناداری جواب دادند :خیره گفتند:عمدا این قدر زود آمده اند تا قبل از بیرون رفتن آقا جان ،او را ببینند و حرفشان را بزنند فاصله ی اتاق تا آشپزخانه را تند می رفتم و بر می گشتم و هر بار یک چیزی را می گذاشتم وسط سفره ی صبحانه .بعد آهسته قدم بر می داشتم سمت در و از قصد معطل می کردم که حرف هایشان را بشنوم .آقا جان نشسته بود گوشه ی اتاق و با انگشت می کشید روی گل قالی و گوشش به حرف مهمان ها بود .با شنیدن اسم حبیب و خواستگاری ،مثل برق گرفته ها پریدم سمت اتاق .نان بردن را بهانه کردم و مثلا خواستم طولش بدهم و هر گوشه ی سفره یک تکه نان بگذارم تا بفهمم حرفشان چیست.از ماجرای خواستگاری با خبر بودند شب قبلش آقا جان برای صلاح و مشورت رفته بود خانه شان می گفت:هر چه که نباشد عمو حسین،بزرگ فامیل است و احترامش واجب آنها هم از پدرشان شنیده بودند که من خواستگار قابلی دارم.
انگار خواهرها،همان شبانه حبیب را دوره کرده بودند که یالا اگر اشرف سادات را می خواهی ،وقت دست دست کردن نیست خبر خواستگاری و داماد پولدار ،فکری شان کرده بود .آن موقع ها ،پسر و دختر نداشت حرف ازدواج که می شد ،هر دو از حجب و حیا سرخ و سفید می شدند سکوت حبیب را نشانه ی رغبتش دانسته و صبح زود دو تا خواهر بست نشسته بودند خانه ی ما و به آقاجان می کفتند:چرا دختر را بدهی دست غریبه؟حیف نیست؟من را می گویی ،قند توی دلم آب شد نه اینکه حبیب گفته بود می خواهدم از اینکه حالا حتما خواستگار قبلی جواب رد می شنود.مثل روز برایم روشن بود که اگر کسی از فامیل پا پیش بگذارد ،اقاجان غریبه را رد می کند.حالا اینکه حبیب چه شکلی بود و کارش چه بود،دیگر برایم فرقی نمی کرد جوانی بود با موهای مجعد مشکی ،همین مرا خوشحال می کرد .سوختگی پا از یادم رفت،توی دلم عروسی شد .نشستم سر سفره و یک دل سیر صبحانه خوردم.
روز عروسی نه،اما روز عقد با جزئیاتش یادم مانده ،روز تولد امام حسین بود.شب قبلش تخت خوابیدم صبح هم سر صبر و حوصله صبحانه خوردم بدون هیچ دل شوره ای .حواسم خیلی به رفت و امد دور و برم نبود و ذره ای هول و ولا نداشتم .فکر می کردم برایم یک روزیست مثل بقیه روزها،آمدند دنبالم و رفتیم آرایشگاه لباس عروسم تنم کردند و وقتی ایینه را مقابلم گرفتند خودم را به زحمت شناختم .تازه باورم شد عروس شده ام.
چند بار با خجالت، ان شکل و شمایل غریبه را در آیینه تماشا کردم و ریز خندیدم .از قیافه ام خوشم آمده بود.دختری را می دیدم که برایم تازگی داشت .هی سرم را می چرخاندم به چپ و راست و خودم را نگاه می کردم .اشرف سادات پانزده ساله ی دیروز نبود .
#ادامه_دارد.....❣️
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده
💞@MF_khanevadeh
17.mp3
5.15M
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم.
..اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.
خدایا راهنمائیم كن در آن به كارهاى شایسته و اعمال نیك و برآور برایم حاجتها و آرزوهایم اى كه نیازى به سویت تفسیر و سؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینههاى جهانیان است درود فرست بر محمد و آل او پاكیزگان.
در محضر استاد
تفسیر دعای روز هفدهم
ماه مبارک رمضان
حضرت آیت_الله
مجتهدیتهرانی ره
التماس دعای فرج🤲
📖صوت تندخوانی جزء هفدهم باصدای معتزآقایی 👇
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze17.mp3
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
🔵حدیث رمضان
#حضرت_زهرا عليهاالسلام فرمود:
💠 ما يَصْنَعُ الصّـآئِمُ بِصِـيامِهِ اِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَسَمْعَهُ وَبَصَرَهُ وَجَوارِحَهُ.
❇️ روزهدارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزهاش به چه كارش خواهد آمد.
📚 بحارالانوار، جلد ۹۳، صفحه ۲۹۵
#درمحضراهل_بیت
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💞@MF_khanevadeh
👭👬👭
#تربیت_فرزند
#ذکر_برای_کودکان
مجری: اولین چیزی که یاد گرفته باشد.
حاج آقا: سجده باشد. آنوقت بعدها وقتی که نماز خواند خودش میفهمد که اصل نماز سجده هست و همۀ ایستادن، رکوع و ذکری که دارد، قرائت قرآنی که دارد هنگام ایستادن اینها همه مقدمۀ آن سجده است. و تشهد یک حسن ختامی است برای نمازی که اصلش سجده است. این آن تدریجی است که وجود دارد و باز همینجوری حدیث ادامه دارد که در هفتسالگی بعد از این پنج سالگی که سجده میکند گاهی از اوقات بچه، وضو را یاد میگیرد و نماز را. و نماز میخواند.
من خواهش میکنم از بینندگان محترم به اثر نورانی این اذکار توجه داشته باشند. بخشی اعظمی از آثار تربیتی و معنوی این اذکار در روح انسان ناپیداست. به آن عقلانیت قابل لمس برای ما و قابل گفتگو برای ما و فرزندانمان زیاد ربط ندارد.
مجری: اثرش را میگذارد. بخواهیم یا نخواهیم.
بله اثر خودش را میگذارد، بله. ما بگذاریم این کارها همه صورت بگیرد.
✍#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
آیا میخواهی جبران گذشته را بکنی و دوباره زندگیت پر از عشق و محبّت شود؟ من یک دستور ساده برایت دارم. اگر به من قول بدهی که این دستور را عمل کنی به زودی دوباره قلب تو از عطر عشق و محبّت، مدهوش خواهد شد. البتّه از شما چه پنهان، که این دستور از من نیست! این دستور از پیامبر مهربان ماست. پس گوش فرا ده! آن حضرت فرمود: «وقتی مرد به همسر خود بگوید «دوستت دارم»، این سخن هیچ گاه از قلب همسرش بیرون نمی رود». [۱] همین الآن کتاب را ببند و این جمله پیامبر را به همسر خود بگو! یادم نمی رود که در مجلسی، از آقایانی که آنجا بودند خواستم که این دستور را انجام دهند......
[ادامه دارد.........]📝
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞 @MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍽مجلسی یک دسر خوشمزه ویژه افطار
🥣مواد لازم برای هر نفر:
یک لیوان شیر
یک قاشق غذاخوری شکر
یک قاشق غذاخوری پودر نشاسته ذرت
وانیل نوک قاشق چایخوری
گلاب و پودر هل به مقدار دلخواه
میتوانید به دلخواه زعفران یا پودر کاکائو هم به آن اضافه کنید
💞@MF_khanevadeh
#شرکت_در_پویش
علی اصغر.ونازنین زهرا نوروزی
💞@MF_khanevadeh
#شرکت_در_پویش
محمدطاها قنبری
فاطمه زهرا قنبری
💞@MF_khanevadeh
#تنها_گریه_کن
#پارت_یازده
چادر انداختند سرم و خواهر شوهر کوچک ترم دستم را گرفت و پیاده آمدیم خانه ی خودمان.
وقتی وارد اتاق شدم صدای کل کشیدن زن ها بلند شد و حتما تا حیاط هم رسیده بود .صورتم را توی چادر پنهان کرده بودم و نمی توانستم اطرافم را خوب ببینم فقط صداها را می شنیدم یکی گفت:حبیب آقا بشین کنار عروس خانوم ،الان آقا میاد برای خواندن خطبه عقد.یکهو همه چیز برایم رنگ دیگری گرفت انگار نه انگار که این حبیب همان پسر همسایه بود که بعضی وقت ها اصلا یادم نمی ماند که فامیل هم هستیم و همیشه خیلی معمولی با هم سلام و علیک می کردیم و از کنار هم می گذشتیم .از خجالت ،جمع شدم توی خودم مثل یک بوته گل کوچک،زیر چادر سفید عروس،از زیر چادر می توانستم جلویم را ببینم .یک تکه پارچه سفید که رویش چند تا گل سرخ و زرد گلدوزی شده بود یک ظرف شیرینی، یه کاسه بلور آب برای روشنایی و آیینه و قران ،سفره ی عقد من همین ها بود.
خطبه عقد را خواندند و به هم محرم شدیم ،خواهر داماد آمد و چادرم را از روی سرم برداشت .به داماد که هیچ ،دیگر حتی خجالت می کشیدم به بقیه نگاه کنم .سرم را انداخته بودم پایین و خیره خیره به نقل های ریز سفیدی که بالای سرم می پاشیدند و می ریخت روی لباس و چادرم نگاه می کردم.
خانه ی ما یک مجلس خصوصی بود برای اینکه عقد کنیم مجلس مردانه ،خانه ی پدر شوهرم بود و جشن زنانه ،خانه ی خواهر شوهرم،مهمان ها آنجا منتظرمان بودند .جشن عقدمان خیلی مفصل برگزار شد.حبیب و خانواده اش ،چیزی کم نگذاشتند .تمام دیوارها با فرش پوشانده شده بود و جایگاه عروس داماد را طاق نصرت زده بودند .چند تا دسته گل بزرگ هم گذاشته بودند گوشه و کنار حیاط که از دست بچه ها در امان نماند.بعدا فهمیدم هدیه ی دوستان داماد بوده تعداد مهمان ها هم زیاد بود اصلا برای همین جشن را خانه خودمان نگرفتیم ،چون کوچک بود و مردم اذیت می شدند .اتاق های خانه ی خواهر داماد و حیاط پر از فامیل و در و همسایه بود.
توقع چنین جشن مفصلی را نداشتم .خیلی از حبیب خوشم آمد،بیشتر وقتی فهمیدم برای شام سفارش داده از بیرون چلو کباب بیاورند .آن زمان ،کمتر کسی از این کارها می کرد.
من و حبیب از هم خجالت می کشیدیم .نمی توانستیم توی صورتش نگاه کنم و هیچ حرفی با هم نزدیم،اصلا نمی دانستم باید چه بگویم همان بله را هم به زور گفته بودم .انگار نه انگار اشرف سادات همیشگی ام.
صدایم از ته چاه در می آمد بقیه اذیتم می کردند و با شیطنت و کنایه می گفتند چقدر خانم شدی .می خندیدم و سرم را پایین می انداختم.
جشن که تمام شد،مرا بردند خانه ی پدرم حبیب هم آمد.آن شب برای اولین بار ،بعد از حدود یک ماه که حرف خواستگاری و نامزدی پیش آمده بود با هم تنها شدیم.
#ادامه_دارد...❣️
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh
4_721038705925554924.mp3
5.08M
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز هجدهم
✨ اَللَّـهُمَّ نَبِّهْني فيهِ لِبَرَكاتِ اَسْحارِهِ وَنَوِّرْ فيهِ قَلْبي بِضيآءِ اَنْوارِهِ، روشني بخش، وَخُذْ بِكُلِّ اَعْضآئي اِليَ اتِّباعِ اثارِهِ بِنُورِكَ، يا مُنَوِّرَ قُلـُوبِ الْعارِفينَ.
خدايا مرا در اين ماه به بركت هاي سحرهايش آگاه كن،و دلم را با روشنايي انوارش به پيروي آثارش بگمار، به نورت اي نوربخش دلهاي عارفان✨
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در #ماه_رمضان
📖صوت تندخوانی جزء هجدهم باصدای معتزآقایی 👇
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze18.mp3
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂از سوگندها سوءاستفاده نکنید.🍂
🔶لاتَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ
(نحل/٩۴)
⚡️سوگندهايتان را در ميان خود وسيله نفاق و خیانت قرار ندهيد.
🔶زیرا این کار دو زیان بزرگ دارد:
⚡️۱ـ موجب بدبينى و تنفر مردم از آئين حق و پراكندگى صفوف و بى اعتمادى مى گردد، تا آنجا كه مردم رغبت به پذيرش اسلام نشان نمى دهند.(فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها).
⚡️۲ـ آثار سوء اين عمل يعنى جلوگيرى از راه خدا را، در اين دنيا خواهيد چشيد، و عذاب عظيم الهى در جهان ديگر در انتظار شما خواهد بود! (وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💞@MF_khanevade
👬👬👭👭
#تربیت_فرزند
#تربیت_عشقی
بچهاش را آورد گفتش که به هم ریخته است، داغون است؛ دیگر مشخصاتش را نمیگویم. گفتم خب گاهی تشویقش کن. گفت به خدا تشویقش میکنم. گفتم خب گاهی تنبیهاش کن. نمکی، آرام. گفت به خدا تنبیه هم میکنم. گفتم گاهی منطقی باهاش حرف بزن. گفت به خدا باهاش منطقی حرف میزنم. گفتم بابا تو که همه کارها را کردی، من چی بگویم آخر؟ گفتم الگوی رفتاری از خودت نشان بده. گفت بابا جلویش نماز میخوانم، نمیدانم چی، همه کار، چی بگوییم اصلاً؟ من کدام کار را انجام ندادم؟
گفتم میدانی چیه؟ موقعی تنبیهاش میکنی که عصبانی هستی آره؟ گفت خب آره دیگر. گفتم موقعی تشویقش میکنی که خودت سر حال هستی. یک کمی فکر کرد، گفت خب معمولاً اینجوری میشود دیگر. گفتم ببین، اینجا بچهات تربیت نمیشود، بیتربیت میشود. میدانی چرا؟ میگوید ملاک رفتار غلط و درست من نیست، ملاک حال بابایی است. این سر حال باشد همه را میبخشد، سر حال نباشد هیچی را نمیبخشد، مجازات میکند. پس موضوع حال است. این را از تو یاد گرفته.......
[ادامه دارد.......]📝
✍#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
#اعمال_مشترک_شب_های_قدر
❣امام رضا عليه السلام فرمود:
کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَة ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَة الفِطرِ و لَیلَة النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَکونُ فِی السِّنَه؛❣
امام علی (ع) سه شب را نمی خوابید: شب های شب بیست و سوم ، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شب ها روزی ها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق می افتد، تقسیم و تعیین می شوند.
التماس دعای فرج🤲
💞@MF_khanevadeh
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
یک نفر از عقب جمعیت به من رو کرد و گفت: آقا، این حرفها چیست که برای مردم میگویی! تو باید برای ما حدیث بخوانی! وقتی به او گفتم که این سخن رسول خداست، با شرمندگی سرش را پایین انداخت. بارها پیش آمده است که وقتی این حدیث را برای مردم میخوانم میبینم که در غمی بزرگ فرو میروند. غم این که چرا زودتر این دستور پیامبر (صلی علیه و آله) را نشنیده اند؟ ص: ۲۰ آری، سالیان زیادی از زندگی آنها گذشته ولی اکنون با این دستور آشنا میشوند. اجازه میدهی من از تو خواهشی بکنم! من از شما میخواهم هر وقت تازه دامادی را دیدی، این حدیث را به او هدیه کنی! ای کاش ما اسلام را فقط در نماز و روزه خلاصه نمی کردیم! آیا میشود آن روزی بیاید که همه ما جمله «همسرم! دوستت دارم» را هم به عنوان یک برنامه دینی خود بدانیم. آیامی دانید که هر زنی نیاز دارد که حداقل روزی سه بار این جمله را بشنود؟ پس هیچ گاه این جمله سحرآمیز و جادویی را از همسرت دریغ مکن! دوستت دارم! دوستت دارم..........
[ادامه دارد........]📝
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستورالعمل سری استاد فاطمینیا برای شب قدر
🔹یک اذا وقع (سوره واقعه) بخوانید
🔹بعد از آن یک قل هو الله (سوره توحید) بخوانید
🔹سپس هفت مرتبه ذکر (یا الله) بگویید
🔹بعد از آن هرچه میخواهید بخواهید امشب...
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_دوازده
هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که یک روز بشود شوهرم .چیزی توی دلم مانده بود و فکر کردم حالا وقتش رسیده،اما نمی دانستم چطور سر حرف را باز کنم ،حبیب که پرسید از غذا خوشم آمده یا نه ،سکوت بینمان را شکست و کارم را راحت کرد.
نشسته بودم کنج اتاق و با گوشه ی لباس عروسم بازی می کردم.حبیب هم که نشسته بود طرف دیگر اتاق،هی این پا و آن پا می شد.سرخ و سفید شدم و من من کنان گفتم :دست شما درد نکنه .هم جشن خیلی خوب بود هم غذا خیلی خوشمزه بود.من ....من....می خواستم یه چیزی بگم حبیب دو زانو نشست و پرسید چیزی شده؟بگید گوشم با شماست آب دهانم را به سختی قورت دادم و بعد از مکث کوتاهی پرسیدم :انگار شما به مهریه رضا نبودین درسته؟
حبیب سرش را انداخت پایین.
وقتی آمده بودند برای تعیین مهریه حرف آقاجان و حبیب با هم نمی خواند .آقام یک کلام می گفت مهریه هفت تومان باشد و حبیب قبول نمی کرد .می گفت:ندارم که بدهم ،ولی آخر سر به احترام بزرگ ترها کوتاه آمد و مهر همانی شد که آقاجان خواسته بود .سنم زیاد نبود ولی می دانستم دارم چه کار می کنم .حبیب هنوز جواب سوالم را نداده بود ادامه دادم :شما بنویس که من مهریه را بخشیدم ،خودم هم زیرش را امضا می کنم .من چشمم دنبال مهریه نیست.
حبیب آن موقع ها معمار بود .می شناختمش ادم مقیدی بود .از وقتی تکلیف شده بود یک نماز قضا نداشت.از همان نوجوانی که رفته بود سرکار، سال خمسی اش معلوم بود. شرعیات را خیلی خوب می دانست البته این ها بعدا به من گفت ،ولی قبل از آن هم می دانستم خیلی به حلال و حرام و شرع مقید است.برای همین وقتی می گفت :به من واجبه که مهریه زنم را بدم ،ولی این قدر ندارم و نمی توانم ،نمی خوام اول زندگیم رو با دروغ شروع کنم .ادا نبود واقعا دلش می خواست صاف و صادق همانی را که هست توی گود بیاورد .دلش نمی خواست زیر بار قرضی برود که از عهده اش بر نمی آید .من هم دوست نداشتم خودش را زیر دین من بداند ،این شد که گفتم مهریه را می بخشم.
حبیب نگاهم کرد و لبش به خنده باز شد گفت:می دونی چیه اشرف سادات؟من قبل از اینکه بیام خواستگاریت رفته بودم امام رضا از آقا یه همسری خواستم که اهل زندگی باشه تو بالا و پایین باهام بمونه.
حتی از آقا خواستم سیده باشه .من هر چی تو زندگی دارم و به دست بیارم ،برای خانوادمه.ایشالا وضعم بهتر میشه ولی خب هر چی باشه مهریه زن دینه به گردنمه.من فقط حرفم این بود زیر قرضی نرم که می دونم از عهدش بر نمیام.حالا تو با این حرفات نشونم دادی همون هدیه امام رضایی.تا حالا هر چقدر می خواستمت ،از امشب صد برابر پیشم عزیز شدی.
ته دلم غنچ رفت.
برخلاف خیلی ها که خوش نداشتند داماد بعد از عقد شب را خانه عروس بماند، آقاجان حبیب را نگه داشت.
#ادامه_دارد...❣️
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده
💞@MF_khanevadeh