eitaa logo
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
1.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
💙همراهیتان موجب افتخار ماست 💙 💑خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا🌹 #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇💚 @admin1_Markaz لینک کانال 💚 @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢اسارت و شهادت شهید بی سر😭 📛ادامه قسمت قبل …دست هایش را از پشت، با هایش بستند. او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند. خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭 تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد. محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔 چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝 محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق. تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند.😩 به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند. محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم."💪🏻 اول او را از آویزان کردند و بعد ها شروع شد.😭 شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد…😫😱 خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند. سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند. بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند. 😭😭😭 ✱✸✱✸✱✸✱✸ ❇از زبان شهید️❇️ علیها السلام را خیلی دوست داشت. داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام".😌👌🏻 موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این ها زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام تمام هاشون رو سرت خالی میکنن."😔 این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم."😏😉 محسن را که کردند و را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود!😲 داعشی ها آن را در آورده بودند. نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند.😔😭 . #پ.ن: این قسمت خودش یه روضه است😣 مگه میشه بخونی و آروم بمونی مگه میشه بخونی و اشک چشمت جاری نشه اگه اینجور بود به قلبت شک کن😭 یاد سیلی و میخ و در و دیوار و مادر..مادر..مادر😭 یاد مادری که باردار بود… بود بود😔 🔥هنوز هم بغض اهل بیت پیامبر در دل شیطان صفتان شعله میکشد😫 و خون شهیدی که به ناحق و مظلومانه زیر شکنجه ها ریخته شد😭 و یاد غربت صاحب الزمان..که ١٢ قرن منتظر جوشش خون شیعیان است برای انتقام سیلی مادر😢😔👌🏻 هنوز وقتش نرسیده که برگردیم?! حضرت مهدی ١٢ قرن چشم انتظار ماست… ⛔آری اوست که منتظر است نه ما😔 😓😭 💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
🌷🌷 📛 😔بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.😕 بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.😌 به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.😢💙 قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف .😯💪🏻 ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.😏😤 پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"😯 میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!"😭 😠بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم.😈🔫 داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.☹️ داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"😫 هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."😮 اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد.😥 توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭🙏🏻 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.😮 خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😌😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر .😶 از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.😌 وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم😥 فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."😇 من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?"😢 نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭😫 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭😢 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام."😌💝 وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
🍉بهار مومن از شب یلدا آغاز میشود ‌ 💠 پیامبر خدا (ص) می فرمایند : ‌ 🔹زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری ، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. ‌ 📗وسائل الشیعه،ج7،ص302 💠حضرت آیت الله بهجت شب‌ها حدیث کساء را قرائت می‌کردند و حتی در سالیانی دورتر ، افراد خانواده را گرد هم می‌آورند و به همراه ایشان حدیث کساء می‌خواندند .اعتقاد ایشان این بود که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مجالس حدیث کساء توجه ویژه‌ای دارند. 💢امسال که یلدا مصادف با شهادت (سلام الله علیها) شده است خودمون را مهمان کنیم به قرائت حدیث دلنشین کساء 🏴 🏳 🏴 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• 🌺 شب یلدا با حدیث کسا 🍉 قرائت جمعی و خانوادگی حدیث شریف کساء بصورت همزمان در سراسر ایران 📺 پخش مستقیم ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه از شبکه سه سیما 🖤 در بلندترین شب آخرین سال قرن، جهت رفع گرفتاری ها بویژه ریشه کن شدن ویروس منحوس کرونا متوسل می شویم به صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحَّمد‌‌‌ِ وَ آلِ مُحَّمد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🦋🤲🦋 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖍 تذکر امام خامنه‌ای به دکتر رفیعی هرگاه صلی الله علیه و آله و سلم سلام الله علیها را می دیدند چهار کار انجام می دادند: ۱. قام الیها: به سمت او می دویدند ۲. رحَّبَ بِها : به او خوش آمد می گفتند ۳. جای خود را به او می دادند ۴. دستش را می بوسیدند 🌹🌹🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿 سلام الله اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 💞@MF_khanevadeh
حجاب اسلامی چیست.mp3
7.14M
🏴 ویژه ایام فاطمیه جنسِ زن، جلوه‌ای از جمال خداست! از نظر ساختار و لطافت، نقشی که در خانه و اجتماع بعهده دارد، میزان اثرگذاری و آرامش بخشی‌اش در خانواده و اجتماع... این جنس، برای این خالق، بسیار کلیدی است، بطوریکه تدبیر ۱۴ امام را، بر عهده‌ی یک بانو قرار می‌دهد! ولی یک زن، از همین مقامِ بی‌نظیر، می‌تواند نزول کند تا آنجا که خود را یک ابزار ببیند! 💥 میان این دو مقام، چه اتفاقی رخ داده است؟ سلام‌الله‌علیها 💞@MF_khanevadeh
17.mp3
5.15M
دعای روز هفدهم ماه‌ مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم. ..اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین. خدایا راهنمائیم كن در آن به كارهاى شایسته و اعمال نیك و برآور برایم حاجت‌ها و آرزوهایم اى كه نیازى به سویت تفسیر و سؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه‌هاى جهانیان است درود فرست بر محمد و آل او پاكیزگان. در محضر استاد تفسیر دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان حضرت آیت_الله مجتهدی‌تهرانی ره التماس دعای فرج🤲 📖صوت تندخوانی جزء هفدهم باصدای معتزآقایی 👇 http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze17.mp3 ❤️ 👌 🔵حدیث رمضان عليهاالسلام فرمود: 💠 ما يَصْنَعُ الصّـآئِمُ بِصِـيامِهِ اِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَسَمْعَهُ وَبَصَرَهُ وَجَوارِحَهُ. ❇️ روزه‌دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‌اش به چه كارش خواهد آمد. 📚 بحارالانوار، جلد ۹۳، صفحه ۲۹۵ 💞@MF_khanevadeh
❣به عنوان یک همسر ، به بانوی خود عشق بورزید . ❣برای یک زن ، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است . ❣زن‌ها را باید زیاد دوست داشته باشید و این عشق رو مرتب به او یاد آوری کنید . ❣فکر نکنید که خودش می‌فهمد یا باید بداند که دوستش دارید . ❣عشق با ابراز شدن زنده می‌ماند . این ابراز حس ، محبت خودتان را هم عمیق‌تر می‌کند . سلام الله علیها جان علی بادا سلامت! جان من هیچ هرکار کردم من به عشق یار کردم... 🍂@MF_khanevadeh🍂 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁
🖤 شب می‌نشست روي مركب. حسن و حسين هم به دنبالش. علي هم از جلو. می‌رفتند خانه اهل مدينه. فاطمه حرف‌های پيامبر را يادشان می‌آورد. براي آن‌ها كه در غدير بودند از آن روز می‌گفت. هیچ‌کدام اما گوش نمی‌دادند. از يكي كه نااميد می‌شد می‌رفت در خانه ديگري. یک‌یک انصار و مهاجرين را ديد. براي هر كدام حديث گفت. دليل آورد. فقط چهار نفر با علي همراه شدند. 📌 انتخابی از کتاب مادر آفتاب، نوشته مهرالساداات معرك‌نژاد •┈••✾•🌿🖤🌿•✾••┈• 🌐 shamiim.ir 🍂@MF_khanevadeh🍂 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁
1_2590658899.mp3
10.98M
🏴 بـه‌ مـنـاسـبـت‌ ایـــــام‌ فـاطـمـیـه 🔰 💠 زندگی‌حضرت‌فاطمه‌ زهرا(س) 🔸قـسـمـت: آخر 🔹مــوضــوع: شـهـادت 📚تهیه کننده: قصه قهرمان هـا سلام الله علیها شب است و هفت نفر در سکوت می‌خوانند «به عزت و شرف لا اله الا الله» 🍂@MF_khanevadeh🍂 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁