eitaa logo
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
1.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
💙همراهیتان موجب افتخار ماست 💙 💑خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا🌹 #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇💚 @admin1_Markaz لینک کانال 💚 @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ در نهانگاه اقیانوسی از اشارت جاری است که مرا به نجات رهنمون می سازد ، حرفهایت در برای من و در برای تو متولد شد . در این و انزوا ، در این خستگی های مسری ، در دعوتی از سمت توام تا مرا به سوی دعوت کنی و باز در که بوی می دهد مرا با با و با که می پرستی اش آشنا سازی . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 بی قرارم ، خسته ام و از تمام بریده ام ، بگیر را که اگر مرا از محروم سازی به قهقرا خواهم کرد ، مرا در یادت ساز ، مرا با ببر . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💞@MF_khanevadeh
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 من از این دنیـا ... با همه زیبایی‌هایش می‌روم و همه آرزوهایم را رها می‌کنم اما به ولایت وحقانیت علی‌ابن‌ابیطالب(؏) و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید خواهش آخر من این است که سلام مرا به امام خامنه‌ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه‌تکه شدن در راه تو ابایی ندارم. شادی روح و 💞@MF_khanevadeh
🕊🌹🏴🥀🏴🌹🕊 فهمیدیم عده ای تو مجلس عروسیشان، علاوه بر انجام کارهای ناشایست، برای مردم هم ایجاد مزاحمت کرده اند. محمود سریع یک گروه از بچه های سپاه را فرستاد آن جا که چند نفری را که مست بودند، گرفتند و آوردند. مدتی گذشت تا آقای معصوم زاده برای هر کدامشان یک حکم صادر کرد. یکی از مجرمان، مردی بود که فروشگاه لوازم یدکی داشت و ما مشتری دائم اش بودیم؛ مدام می گفت: من بهتون خدمت می کنم، لوازم براتون می خرم، مرا ببخشید. همه می دانستند این جور وقت ها ملاحظه غریبه ها را نمی کند. برای همین گفت: بخوابانید، شلاقش را بزنید. به خاطر دارم یکی دیگر از آن ها رئیس بانک بود. می گفت: به همه ی شماها وام می دهم، هر کاری ازدستم بر بیاد، براتون انجام می دم، فقط این بار رو ندیده بگیرین. محمود گفت: کسی این جا محتاج وام و پول شما نیست، حکمی را که برات صادر شده اجرا می کنیم، نه کمتر نه بیشتر. شادی روح و 💞@MF_khanevadeh
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 گذر کوتاه بر زندگی او در کودکی استعداد زیادی در سوار کاری و تیراندازی داشت با اینکه سواد نداشت اما دنیا و بریتانیای کبیر شگفت زده ، شجاعت این شیر مرد ایرانی شدند . با هجوم بی رحمانه قوای بیگانه در جنگ جهانی اول از شمال شوروی و جنوب انگلیس و .... و دولت بی کفایت و قوای ضعیف محمد علی شاه قاجار فرصت مناسبی برای استعمار ایران بود . ارتش بریتانیا با ۵۰۰۰نیرو به بنادر جنوب هجوم آورد . اما جوانان با غیرتی چون رئیسعلی ۲۹ساله و خالو حسین دشتی با خون خود و افراد انگشت شمار دربرابر ارتش کلاسیک انگلیس از خاک و ناموس ایران دلیرانه دفاع کردند . قوای بیگانه هرگز نتوانست بر این جوانان پیروز شود ۹ماه کل شهر بوشهر در محاصره دلیران تنگستان بود انگلیس مجبور شد ۲۰۰۰۰هزار نیروی کمکی از هند و عراق راهی خلیج همیشه فارس کند اما شبیخون ها و جنگ های پارتیزانی جوانمرد دلوار آنان را ناکام می گذاشت و ارتش کلاسیک شکست های مفتضحانه ای از این شیرمرد ایرانی می خوردند . سپس با بمباران ناجوانمردانه ، روستای دلوار را با خاک یکسان کردند اما باز نتوانستند شیر مردان تنگستان را تسلیم کنند. سرانجام دولت انگلیس به دولت مرکزی قاجار نامه ای داد تا به حکمیت مبلغ ۴۰۰هزار پوند در زمان فقر و گرسنگی مردم ایران به دلاور دلواری پیشنهاد بدهند تا دست از مبارزه بکشد و بگذارد قوای بیگانه انگلیس وارد شیراز و کل ایران بشود ، اما فرمانده جنگ رئیسعلی دلواری گفت ناموس و سرزمینم بهایش خون اجنبی است نه زر و زیور دنیا . فرمانده ۳۲ساله هرگز عقب ننشست و هرگز باج به اجنبی نداد اما بالاخره در یکی از شبیخون ها فردی خود فروخته و نفودی بنام غلامحسین تنگکی از پشت سر پهلوان رئیسعلی دلواری را با سه گلوله به شهادت رساند . پیکر این سردار رشید در نزدیکی حرم امامزاده‌ای در روستای «کله بند» به خاک سپرده شد و بعداً جابجا شد و بدن پهلوان لُر که کاملا سالم بود به وادي السلام نجف منتقل و دفن شد. ۱۲ شهریور ، یاد شیر مردی که زیر پرچم اجنبی نرفت و خون خود را نثار سربلندی ایران کرد گرامی باد . 🌹 🕊 شادی روح و 💞@MF_khanevadeh
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود . یک عکس قاب گرفته از بابای را هم آوردم . دادم دست فاطمه . گفتم : بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت . به شوخی ادامه دادم : « بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره .» شب را خواب دیدم. گویی از آسمان آمده بود؛ با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی. یک خالی تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت: «این رو هم بگذار روی جهیزیه ی فاطمه.» فردا رفتیم سراغ جهیزیه. دیدیم همه چیز خریده‌ایم، غیراز ! راوی : 💞@MF_khanevadeh
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ آن هنگام که و کشورمان در آتش خمپاره ها و در زبانه ی بعثی ها شده بود، آن هنگام که زمین در زیر چتر عراقی ها قرار گرفت و آتش بمب هایشان آبی آن را مه آلود کرد، که قلب های بیگانگان شهر های آباد را کرد، تو از سلاله پاک و اسلام و با سلاح و به میدان جنگ و رفتی و از برای این و مایه گذاشتی . 🌹 ... می توانستی ، می توانستی در راه رد را دنبال کنی و دوباره به خود ، اما به پایبند بودی و برای حفظ و پا به جهاد گذاشتی، آمدی و دادی و در راه مظلومانه شدی. ناله های و دلتنگی و بی تابی گواه است برای سفر کردنت در این خاکستری . 🌹 ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌐http://shamiim.ir ════‌‌‌‌༻‌💓༺‌‌‌════ 💞@MF_khanevadeh
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ در مدرسه داشتیم به نام انشاء ، نمی دانم چرا ولی هر بار از می خواستم که کاش انشایی که معلم مان به ما می دهد درباره دفاع مقدس و آن باشد. از همان بچگی به درونم موج می زد چونکه از همان بچگی من را خواندم که هم من بودند اما برای از خود گذشتند، داستان جوان و را خواندم که برای پا به میدان می گذاشتند. داستان این ها را که می خواندم، بی نظیر درونم شکل می گرفت که این تماماً برای بود و برای همین داشتم همیشه داستان را برای همه بگویم، داشتم در مورد و از حرف بزنم و آنها را به مردم بگویم. حتی همین حالا هم که شده ام، باز هم این درونم می زند و از آن کم نشده . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💞@MF_khanevadeh
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ در وجودم ع نسبت به لبریز است که نمی دانم آن را چگونه ابراز کنم. گاهی به خود می گویم بزنم، بزنم تا بتوانم این را دهم اما بعد که به با خود می اندیشم می بینم این برای کارهای آنها نیست. آنها از گذشتند تا کشور شود، تا ارزش های کشور نشود . حال اگر من بخواهم را به آنها بروز دهم، من هم باید به پای کشورم بمانم و برای آنها قائل شوم. حس می کنم این کاری است که می توانم در حق انجام دهم. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💞@MF_khanevadeh
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 اگر می‌خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر زمان در امان باشید و عاقبت بخیر شوید، بصیرتتان را افزایش دهید و اطاعت از ولایت فقیه را بر خود واجب بدانید . 💞@MF_khanevadeh
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ وقتی که می کنم، ناخودآگاه در اینکه چه پر از دارم مرور می شود اما خوب که به فرو می روم می بینم که نه، آنقدر هم که باید نیستم. اما این را از در می یابم؟ از آنجا که را به یاد می آورم که آنقدر و بود که حاضر شدند این از بایستد اما ، ، حفظ گردد. اگر من ، اگر درون من و است ، پس نام که آنها کردند چه بود؟ ، نام که برای کردند چه بود؟ به این ها که می کنم از و حتی همان که کرده ام هم می کشم . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💞@MF_khanevadeh
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 مترو تهران ایستگاهی دارد به نام این ، همیشه با و‌ضو بود . می‌گفتند : ، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت : الحمدلله ، ما از خدا راضی هستیم ، او از ما راضی باشه! هیچکس دو کفه ترازوی را مساوی ندیده بود ، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست، دریغ نمی کرد. می‌گفت: برای هر مقدار پول ، سنگ ترازو هست. وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد. گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند ، وانمود می کرد که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: بفرما مابقی پولت. عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به رسید . 💞@MF_khanevadeh
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 مرگ حق است ، پس چه بهترکه حیات ابدی باشد . از خداوند بخواهیم که ، حیات ابدی ما باشد ،مانند مردم کوفه نباشید ، به فرمان امام خود باشید وگرنه باید ننگ و ذلت را پذیرا باشید . 💞@MF_khanevadeh
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 ... براے شدڹ، هنر لازم است ... هنر رد شدڹ از سیم خاردارِ نفس ... هنر به رسیدڹ ... هنر تهذیب ... تا نشوے نمیشوے 💞@MF_khanevadeh