📌 در آمدی بر بنیانهای معرفتی فقه الاجتماع
✍ سید مهدی موسوی
♦️بخش پنجم
🔹 فقه الاجتماع بر چند اصل استوار است:
۱. اصل بازخوانی مفاهیم دینی ناظر به جامعه اسلامی
بسیاری از مفاهیم دینی و قرآنی دارای دلالتهای اجتماعی و زندگی سازی است و کمتر مفهومی را میتوان یافت که از این ويژگي بیبهره باشد. به طور مثال مفهوم #توحید در عین آنکه یک مفهوم وجودشناسانه و ناظر به واقعیت هستی است در متن خود دلالتهای اجتماعی و زندگی سازی دارد و سازنده یک شبکهی مفهومی ویژهای است که همهی ساختارها و نظمهای حیات اجتماعی انسان را تحت الشعاع خود قرار میدهد و پیشنهاد نظم و ساختار متناسبی را عرضه میکند.
۲. اصل مسئولیت متقابل انسان و جامعه
انسان موجودی اجتماعی است و حیات و رشد او در جامعه ممکن است. از اینرو با سایر انسانها دارای مناسبات مختلف است که در هیأتی از نظم اجتماعي تعیّن مییابد و همین موجب میشود که از حق و تکلیف متقابل برخوردار باشد. هر فرد، نسبت به سایر افراد و نظام اجتماعی مستقر بر حیات انسانها، تکالیف و مسئوليتهایی دارد و در عین حال از حقوق و امتیازاتی برخوردار میشود. هیچ انسانی نمیتواند از نظم اجتماعي خارج شود مگر آنکه نظم اجتماعی دیگری را پذیرفته باشد. بنابراین ایمان دارای ابعاد و تعهدات اجتماعی است و انسان مؤمن هم دارای روحیه و هویت اجتماعی (اخوت/ تعاون/مجاهدت/مهاجرت) است.
۳. اصل اجتماعی بودن شریعت اسلامی
شریعت اسلامی مجموعهای از احکام تجویزی و دستوری برای رشد و تعالی همه جانبه انسان در همین جهان خاکی است تا استعدادهای فطری را شکوفا سازد و کمالات ممکن را اکتساب کند و این جز در یک محیط مناسب و ساختارهای اجتماعی عادلانه ممکن نیست. از اینرو، در شریعت اسلامی به ایجاد محیط مناسب و نظام عادلانه توجه شده است و آن را جزو وظایف و مسئولیتهای انسان مؤمن قرار داده است به نحوی که عمل به آن خود بخشی از برنامهی شکوفایی فطرت و کسب کمالات است.
۴. اصل درهم تنیدگی پدیدههای اجتماعی
پدیدههای اجتماعی پدبدههای چند حیثیتی و درهم تنیده است. به این معنا که هیچ پدیدهی اجتماعی به صورت جزیرهای، بخشی و مستقل به وجود نمیآید بلکه به صورت شبکهای و مجموعهای ایجاد میشود. یک پدیده به صورت زنجیرهای معلول برخی از پدیدههای دیگر و متصل با برخی دیگر از پدیدههاست و خود میتواند علت وقوع پدیدههای دیگری شود. بنابراین شناخت و تحلیل پدیدههای اجتماعی و بیان احکام تجویزی و مداخلهگر چندان ساده و بسیط نیست بلکه به حکمت، تدبیر، اجتهاد و تفقه عمیق نیازمند است. بدون حکمت عمیق و مدبرانه و فقاهت دقیق ضابطهمند امکان درک و مدیریت پدیدههای اجتماعی ممکن نیست و همواره باید موضع انفعالی و تدافعی داشت که در بسیاری مواقع، انسان مؤمن در نقشهای حرکت میکند که با جوهر ایمان و دبنداری در تعارض است.
۵. اصل پویایی و نوشوندگی و تغییر پدیدهها و ساختارهای اجتماعی
انسان موجودی پویا و دارای اراده، خلاقیت و صیرورت وجودی است و با تغییر نیازها و ادراکاتش، اعتبارات و کنشهای خود را نیز تغییر میدهد. از آنجا که پدیدهها و ساختارهای اجتماعی از جمله اعتبارات انسانی هستند ضرورتا از انعطاف و پویایی برخوردارند و از ویژگی تغییر و نوشوندگی برخوردارند. لذا در بستر تاریخ و فرهنگ، پدیدههای اجتماعی دچار تبدل موضوعي و تغییر ماهوی میشوند و در هر زمان و مکانی نیازمند بازخوانی دوباره آنها و استنباط نو به نوی احکام آنها از ادله معتبر هستیم.
این مقوله زمانی مهمتر میشود که بدانیم نظم اجتماعي همواره در معرض دگرگونی، تغییر و انحراف است. این دگرگونی گاه به نفع جریان جبهه حق است و گاه به ضرر است و انسان مؤمن نمیتواند نسبت به دگرگونیها و تغییرات اجتماعی بیتفاوت باشد و بلکه همواره باید
موضع داشته باشد و در متن دگرگونیها و تغییرات فعال و سازنده رفتار کند.
۶. اصل دلیل بودن سیرهی معتبر انبیا و معصومین(ع) در جامعهپردازی
هر چند حیات اجتماعی انسان متغیر و پویاست اما به جهت زیرساختهای هستی شناسی و انسانشناسی الهی، دارای سنتها و قوانین لایتغیر بنیادی و فطری برخوردار است. این سنتها و قوانین فطری و طبیعی موجب اتصال حیات اجتماعی و تاریخی انسانها شده است و عناصر مشترکی را میتوان در زندگی و سبرهی انسانهای پیشین یافت که درس آموز آینده و عبرت آور انسان امروز است.
بهترین منبع برای کشف این سنتها و قوانین، وحی الهی و در متن سیره و زندگی انبیای الهی و اولیای معصومین(ع) است. بر این اساس، میتوان با تمسک به سیرهی معتبر انبیا و معصومین به کشف سنتها و قوانین ثابت حیات اجتماعی پیبرد و با صورتبندی نظری (تنظیر کلامی و فقهی) آن، به بیان راهبردها و احکام جامعهپردازی پرداخت و به استنباط بایدها و نبایدهای ساخت، نظم و تغییر اجتماعی از منابع دینی اقدام کرد.
🔴 ادامه دارد ...
@mfaam_razavi