📌 در آمدی بر بنیانهای معرفتی فقه الاجتماع
✍ سید مهدی موسوی
♦️بخش دوم
🔹 دانش فقه بر اساس بنیانهای فلسفی و کلامی آن، دانشی ناظر به حیات انسانی و معادلات اجتماعی در مقیاس کلان هدایت و مدیریت جامعه برای اقامهی توحید و عدالت است. همچنان که رسالت پیامبران الهی بدین منظور بوده است. بنابراین دانش فقه نمیتواند از تحولات اجتماع و تغییرات زندگی انسان معاصر به دور باشد و در عین حال بتواند رسالت خود را به درستی انجام دهد. از اینرو، بزرگان معاصر فقه به ضرورت اتخاذ #رویکرد_اجتماعی و حکومتی اذعان کردهاند و از فهم اجتماعی نصوص، توجه به عنصر زمان و مکان و نیازهای زمانه، موضوع شناسی، فهم ثابت و متغیر در احکام، و توجه به سیاسات و اجتماعیات اسلام سخن گفتهاند.
🔸 با اتخاذ رویکرد اجتماعی و رویکرد حکومتی، فقه وارد دوران جدیدی میشود و آن توجه به موضوعات کلان و مسائل پیچیدهای است که محصول دنیای جدید و تغییرات بنیادین حیات انسانی است. تغییراتی که پس از انقلاب صنعتی و انقلابهای فکری و سیاسی در جهان به وجود آمد و نحوهی زیست انسانی و معادلات اجتماعی انسان را متحول کرده است. مهمترین تحول این استکه عموم امورات و مناسبات انسانی - مانند کار، مسکن، معامله، بازار، دفاع و امنیت و ... - از حالت فردی و میانفردی خارج شده است و حیثیت عمومی و ساختاری یافته است و دولتها و سازمانهای دولتی و غیردولتی تحت قوانین و ضوابط ساختاری عهدهدار آنها هستند. دیگر افراد به تنهای سازنده زیست جهان خود و تعیین کننده همهی جوانب کنشها و فعالیتهای خود نیستند بلکه برای حیثیتهای مختلف هر عملی، قوانین و ضوابط مشخص و سازمانهای مرتبطی ایجاد شده است که هر فردی لزوما میبایست تحت آن عمل کند. همین ضابطهمندی و پیوندخوردگی حیات هر فرد به حیات دیگران، موجب پبچیدگیهای فراوانی شده است.
🔹 از این رو، رویکرد اجتماعی و حکومتی، به معنای توجه به روابط ساختاری کلان و مسائل چند حیثیتی و پیچیده، برای نقش آفرینی دانش فقه در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی در مقیاس کلان جامعه و تمدن زمبنه شکل گیری دوران جدیدی در فقاهت را فراهم کرده است. این زمبنهسازی از چند جهت موجب حفظ تقویت فقه موجود و تعالی و تکامل آن در ادامه سیرهی سلف صالح شده است:
۱. اهمیت یافتن توجه به قرآن و بهرهگیری بیشتر از قرآن در بنیانهای کلان دانش فقه و استنباط ساختارهای حیات انسانی؛
۲. پی بردن به ضرورت فهم تاریخی و اجتماعی روایات و سیرهی حضرات معصومین (ع) و الهام گیری اجتهادی برای نظامسازی و پاسخ به مسائل اجتماعی و حکومی؛
۳. پی بردن به اهمیت عقل و روش اجتهادی فهم نصوص و مصالح مسلمین؛
۴. اشکار شدن ضرورت و نقش موضوعشناسی در استنباط و استفاده از کارشناسان و متخصصان بخصوص از حیث تطورات و تحولات موضوعات در بستر زمان و مکان؛
۵. اهمیت یافتن احکام حکومتی اسلام و نقش حاکم شرعی (ولی فقیه) در تفسیر و اجرای احکام شرعی متناسب با عزت و مصالح عالیهی مسلمین.
۶. کشف اهمیت راهبردی قواعد فقهی در استنباط و تلاش برای افزودن بر تعداد قواعد فقهی عام و راهبردی همچون قاعدهی حفظ نظام، قاعدهی عدالت و ... .
۷. خروج از انزوا و انفعال و باز شدن راه گفتگوی اجتهادی دانش فقه با مکاتب فقهی جهان اسلام و بخصوص نظامات حقوقی و دانشهای علوم انسانی جدید بر پایهی اصل "تبادل فکری و فرهنگی"؛
۸. اهمیت یافتن تنظیر فقهی و استتباط نظریههای فقهی از منابع معتبر شرعی به نحوی که موجب سامانمندی دانش فقه و هماهنگی بخشهای مختلف احکام و فتاوا میشود.
🔸 مجموع این عناصر، موجب میمیشود که بر استنباط فقهی رویکرد اجتماعی و حکومتی حاکم شود و در ساخت زندگی و اعتبارات انسانی و نظام بخشی به حیات اجتماعی مشارکت فعال، مؤثر و سازندهای داشته باشد.
🔴 ادامه دارد ...
🌿•✾•••┈┈•
💐 باما همراه باشید:
📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه و علیهم السلام
╔═🦋🌸════╗
🆔 @mfaam_razavi
╚════🌼🦋═╝