🍂 حرمت محرم
علیرضا دودانگه
▪️ما از دستور تبعیت نمی کنیم!
🔸 ماه محرم بود، با توجه به اینکه عزاداری برای حضرت امام حسین(ع) ممنوع بود بناچار با رعایت سکوت به نشانه حزن و غم عزاداری می کردیم. هیچ کس با نفر بغل دستی خود صحبت نمی کرد. در قسمت ما تجمع بیشتر از دونفر ممنوع بود اگه کسی میخواست با کسی حرف بزند باید در ردیف هم می نشستند و آرام صحبت میکردند نه در مقابل هم ولی اکنون که همه سکوت کرده بودیم گویا نگهبانها حساس شدند.
شب یکی از افسران اردوگاه که یک پایش هم می لنگید پشت پنجره آمد، داخل آسایشگاه را نگاه کرد دید همه بیدار هستند. نشسته اند ولی سکوت محض است و کسی باکسی صحبت نمی کند! گفت هرکس ترانه بلد هست بیاد بخواند و آنهایی که رقص بلد هستند بیان برقصند!
هیچ کس بلند نشد افسر ناراحت شد و گفت اگه از دستور تمرد کنید همه را تنبیه میکنم! بچه ها گفتند الان ماه محرم هست. ایام حزن و اندوه و عزا است. گفت: شما اسیر هستید و ما هرچه گفتیم شما باید انجام بدهید.
ما جواب رد دادیم و گفتیم در این مورد ما از دستورات شما تبعیت نمی کنیم!.
ایشان رفت و به دستور ایشان از فرداش به مدت ۱۰ روز هوا خوری برای ما ممنوع شد. هر اسایشگاه را برای سرویس بهداشتی فقط یک ربع اجازه میدادند و جیره غذایی را هم نصف کردند و آن را به آسایشگاهی که اطاعت از دستور کردند دادند.
🔹 آزاده تکریت ۱۱
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#خاطرات_آزادگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 انتخابات ریاست جمهوری بود. ۲۱ ماه رمضان. شب قبلش ۵ تا خمپاره به شهر زدند. چهارمی خورد خانه برادرم، پسرش شهید شد.
همان شب جسدش را بردیم سردخانه.
▪︎
صبح همه فامیل رفتیم مسجد امام جعفر صادق رایهایمان را دادیم. از آنجا رفتیم سردخانه، بچه را بردیم شهید آباد.
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
@defae_moghadas
🍂
🍂 اجر تلاش
به نقل از صدیقه حكمت
همسر شهد عباس بابای
┄═❁❁═┄
منطقه که بود، گاهی تا مدتها او را نمیدیدیم. حسابى دلم میگرفت. یک روز به او گفتم: «تو اصلا میخواستى این کاره بشوی، چرا آمدى مرا گرفتی؟!»
با لبخندی گفت: «پس ما باید بیزن میماندیم.»
گفتم: «من اگر سر تو نخواهم نق نزنم، پس باید سر چه کسى نق بزنم؟»
گفت: «اشکالى ندارد، ولى کارى نکن اجر
زحمتهایت را کم کنی. اصلا پشت پرده همه این کارهاى من، بودن توست که قدمهاى مرا محکم میکند.»
نمیگذاشت اخمم باقى بماند. روش
همیشگیاش بود .کارى میکرد که بخندم، آن وقت همه مشکلاتم تمام میشد.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_کوتاه #شهید
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 جبهه واجب تر است
سردار شهید عبدالحسین برونسی
┄═❁๑❁═┄
یکی از همسایهها گفته بود آقای برونسی از زن و بچهاش سیر شده که می رود جبهه و پیش آنها نمیماند؛
حرفش در دلم سنگینی میکرد.
وقتی عبدالحسین آمد موضوع را به او
گفتم.
شهید برونسی با خنده گفت:
«باید یک صندلی در کوچه بگذارم و همسایهها را جمع کنم و بگویم که من زن و بچههام را دوست دارم، خیلی هم دوست دارم، ولی جبهه واجبتر است.
به نقل از سرکار خانم معصومه سبك خيز همسر شهيد عبدالحسين برونسی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_کوتاه #شهید_برونسی
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 کربلا رفتن در دل اسارت!
┄═❁๑❁═┄
▪️بعد از مدتها سران حزب بعث و صدام با اعزام محدود اسرا به کربلا موافقت کردند. حالا به هر دلیل یا هدفی که خودشان داشتند تعدادی از اسرا را به کربلا بردند. از جمله در یکی از این سفرها حاج آقا ابوترابی رضوان الله تعالی علیه را با ۳ نفر از اسرای موصل ۱ جدید به کربلا و نجف بردند و این عکس، یادگار از آنروز به جا ماند .
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_آزادگان #خاطرات_کوتاه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂
🍂 کَلکَل دو فرمانده
سردار محمد علی جعفری
«برای من ارتباط بین حسن باقری و رشید در نوع خودش جالب بود.
حسن و رشید خیلی با هم صمیمی بودند؛ اما رفاقتشان مانع آن نمیشد که با هم کَل کَل نکنند. آقارشید در کار خیلی جدی بود.
ناگفته نگذارم که اخلاقش هم کمی تند بود. مجرد هم بود. همین باعث میشد حسن خُلق تندش را مدام به رخش بکشد و به او بگوید: «تا وقتی زن نگیری، اخلاقت همین است که هست. اصلاً هم خوب نمیشود
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عکس #خاطرات_کوتاه
#شهید_حسن_باقری #سردار_رشید
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐