eitaa logo
میعادگاه هفتگی باشـ‌هداشهرستان دیلم
398 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
343 ویدیو
5 فایل
درعِشْقْ گر چه منزل آخر #شَهادَتْ است تڪـلیـف اول اسـت #شَهیدانه زیسـتن 📍ارتباط با ادمین : @Madarr18 لینک ناشناس(نظرات،انتقادات،پیشنهاد): https://daigo.ir/secret/5745177868 💳 شماره کارت کمک به مراسمات: 6277601255690883
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 مدتی قبل از ، در حال عبور ازخیابان سعدی قزوین بودم كه ناگهان را دیدم. او معلولی را كه هر عاجز بود و توان حركت نداشت ، بردوش گرفته بود و برای اینكه شناخته نشود، پارچه ای نازك بر سر كشیده بود. من او را شناختم و با این گمان كه خدای ناكرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده است ، پیش رفتم . سلام كردم و با شگفتی پرسیدم : «چه اتفاقی افتاده ؟ كجا می روی » او كه با دیدن من غافلگیر شده بود ، اندكی ایستاد و گفت: «پیر مرد را برای به گرمابه می برم . او كسی را ندارد و مدتی است كه به حمام نرفته!» ✍ : میرزا كرم زمانی •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
🌷 همه به آب کارون زده بودند جز . هر چه اصرار کردیم نمی آمد. وقتی دید خیلی اصرار می کنیم گفت: «شما خیلی خامید، من الان های بهشتی را می بینم که با لیف و صابون منتظر ایستاده اند تا من شهید شوم و مرا غسل بدهند!» زدیم زیر خنده😅 بعد از آب تنی، رفتیم تا نسبت به منطقه عملیات توجیه شویم. یک کالک عملیات را روی زمین پهن کرده، دور آن حلقه زدیم. چند دقیقه نگذشته بود که شصت­ی کنار ما به زمین نشست و منفجر شد. فقط بود و شهید شدند ★★★ حال و هوای تشیع پیکر را اینگونه می نویسد: « گفتند کرده در کنار باشد، نظرعلی را نمی شناختم. بالاخره پیدایش کردیم، آنها را کنار هم آوردیم، جنازه ها را گشودیم. انگار از مادر متولد شده، پارچه را کنار زدم، صورت نورانی بخون خفته اش را دیدم که همچون (ع) دست از بدن جدا بود، تکه تکه شده بود، خودش می خواست. علی هم خواسته بود، هر دو با هم همچون حسین(ع)، خدا هم اینها را دوست دارد...» 🌷 جواد کامیاب 🌷 هاشم نظرعلی •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
از برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به بروم؟! گفـتم :با چه خـاطرجمعے چنین حرفی می‌زنے؟؟ گفـت: بابابه من شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم. می‌گفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم حضـرت (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود. با قمر بنی‌هاشم (ع) عهـد کردم. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب (س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم. عاجزانه خواستم. در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت. 📎 #پ.ن : تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به شهدای مدافع حرم معروف شد.. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
🌷   ♥️همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان رفت. مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز  عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادرِ عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد. گفت می‌گوید را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
✨امام سجاد(علیه السلام) : ‌ ❤️ برای (ع) نزد خداوند منزلتى است كه در روز قيامت همه به آن غبطه میخورند. ‌ 📙بحار الأنوار، ج ٢٢، ص ٢٧۴ •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
 ✍ در نگاه ، کوه‌ها بلند بودند و جنگل‌ها سرسبز... صدای عباس از رادیو به گوش می­رسید: - پایین را نگاه کن! درست مثل بهشت می ماند! سپس آهی کشید و ادامه داد: - خدا لعنتشون کنه که این را به جهنم جنگ تبدیل کرده­‌اند. ساکت بود، چند لحظه بعد صدای عباس فضای کابین را پر کرد او این مصراع را از تعزیه مسلم زمزمه می­‌کرد: - « سلامت می­‌کند !» و ناگهان صدای انفجار مهیبی همه چیز را دگرگون کرد. او در یک لحظه احساس کرد که به دور در حال طواف است، به همین خاطر با صدای نرم و آرامی گفت: « ....» و آخرین حرف ناتمام ماند... گفته بودند بیا ... گفته بود شما بروید.. تا روز خودم را می‌رسانم... خودش را رسانده بود... •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
تعبیر بسیارعجیب و عاشقانه مجری‌ تلویزیون‌ ملی‌ عراق دروصف سردارسپهبدشهید حاج قاسم سلیمانی 👌نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم 🏴روز چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، ومیهمان ما بودی!؟ 🏴یا روز ، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی!؟ 🏴یا روز چون اسمت قاسم بود!؟ 🏴یا روز چون قطعه قطعه شدی!؟ 🏴یا روز چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟ 👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم 👌 بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر (ع) و اصحاب حسین(ع)" می‌رسیم تو را یاد می کنیم... 🙏 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•