#از_درون_صندوقچه + میشه درمورد [چشمهایش] بگویید!...

اینجا امونت بمونه تا بنویسم براش :)

-به آغوش می‌گیرمت؛ مثل آسمان شب که ماه‌ش را در آغوش گرفته است-

‌ ‌از هزاران دل یکی را باشد استعداد ِ عشق ؛

کار جنون ما به تماشا کشیده است یعنی توهم بیا، که تماشای‌مان کنی؛ مادر جان! ...

حوصله‌ی شرح قصه نیست؛ تمامش درد است. مرورش خنجری‌ست که چسبیده است به رگ گردن. مرورش نمکی‌ست که روی زخم دل می‌ریزند ... واژه واژه‌اش خون است. می‌خواهی بگویی «در فلان روز» ... آخ از در ... می‌گویی:«زن جوانی در کوچه‌ای» ... کوچه ... زن جوان ... آهی عمیق!

۱:۲۰ به یاد آنکه تاب و تحمل روضه‌ی مادر نداشت؛

اعیاد نزدیک به ایام روضه کنار لبخند بغضی هم می‌نشاند؛ مثل غدیر که دست می‌زنیم برای جشن و سرور امامت و از آن طرف، اشکی گوشه‌ی چشم‌مان قطره قطره جمع می‌شود که اگر حق امامت علی (ع) را ندزدیده بودند، قصه‌ی کربلایی نبود. آخرین مُحرمی که دختری پدرش را به آغوش می‌کشد، نبود ... قدم نو رسیده زینب (س) هنوز نورش در خانه‌ی زهرا (س) و علی (ع) خاموش نشده بود که آتش در، جایش را گرفت. دست می‌زدیم و کِل می‌کشیدیم ولی ته دل‌مان می‌گفتیم: - مادر آرزویش دیدن عروس شدن دخترش است! زهرا (س) عروس شدن زینب‌ش را دید؟! زینب (س) سنی ندارد مو‌های آشفته‌اش را بعد مادرش چه کسی شانه می‌زند؟! هیئت جور دیگری تمام شد. برای تولد دردونه‌ی خانه علی (ع) دست زدیم اما برای تنهای‌اش در آخر، لطمه زدیم ... #مئآب چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | حال و هوایی از آنچه در ولادت خانم حضرت زینب(س) گذشت.

نه انگار اینجور نمیشه بزارید براتون مصور گزارش بدم؛

🎥 #فیلم 🔹 بخش دهم #ذکر حضرت علی توسط فرزند نونهال #شهید_امید_اکبری 🔹کربلایی سید رضا نریمانی _ 📅 جشن ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ١٠ آذر ماه ١۴٠١ 🔻 آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام، هیئت فدائیان حسین علیه السلام ___ @Fadaeianhoseinir @seyedrezanarimani

شاید با این کلیپ دلتون غنج بره و قربون صدقه‌ی علی آقا برین ... اما حقیقتش ما با این ذکر گریمون گرفت! آخه هنوز ذکر‌های حسین حسین باباش توی فضای هیئت شنیده میشه ...