➖شام شروع اسلام جدید بنی امیه
👇مقدمه 1⃣
👈شام تا زمان خلافت عمر بن الخطاب جزء قلمرو رومیان بود و در زمان حکومت عمر بن الخطاب شام فتح شد و به قلمرو مسلمین اضافه شد .
🔸عمر بن الخطاب ابتداء یزید بن ابوسفیان{ برادر معاویه} را حاکم شام کرد ولی بعد از مدتی یزید بن ابوسفیان از دنیا رفت و بخاطر اینکه فرزندی نداشت، از طرف عمر بن الخطاب دستور داده شد که معاویه بن ابی سفیان، برادر یزید بن ابی سفیان حاکم شام شود .
🔹 منطقه شام که تازه مسلمان شده اند { آن هم نه با دلیل و اطمینان قلبی} بلکه با شمشیر و ظلم و زور _ اصلا بویی از اسلام نبرده اند و تازه قرار است احکام و معارف اسلامی به مردم شام تزریق شود .
👇مقدمه 2⃣
دوری شام از مناطق اسلامی است { در زمانی که شام فتح شده بود نقریبا در کل بلاد اسلامی دو شهر بزرگ اسلامی وجود داشت یکی #مدینه و دیگری #مکه بود یعنی تمام صاحب نام های مسلمین در این دو شهر اجتماع کرده بودند _ در این حال شام دورترین مسافت را به مدینه و مکه داشت پس علناً مردم شام دسترسی به مراکز اصلی اسلام ندارند تا اسلام را از مراکز اصلی اخذ کند و به خاطر مسافت زیاد شام، مسلمین کمتری به شام عزیمت میکنند .
👇مقدمه3⃣
در ابتدای فتح شام در شهر شام یک طاعون فراگیر شد که باعث کشتن تعداد زیادی شد مِن جمله از کسانی که در طاعون آن زمان کشته شد ، همدم و همراز عمر بن الخطاب یعنی #ابوعبیده_الجراح بود که در شام بخاطر طاعون از دنیا رفت . پس شهر شام هم مشهور به طاعون و مرگ است و قاعدتا مسلمین از سفر به شهری که زمانی طاعون همگیر شده بود تا مدت ها دوری میکند .
👇نتیجه 👇
این سه نکته باعث میشود که شام بشود یک لقمه چرب برای معاویه و بنی امیه برای اینکه اسلام را از دید خود به خورد و نظر مردم بدهد.💢
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسوزدآنهمہمسجد .. 😭
➖مسلمان شدن راهب مسیحی...
🛑اَلنَّطَنْزِيُّ فِي اَلْخَصَائِصِ : لَمَّا جَاءُوا بِرَأْسِ اَلْحُسَيْنِ وَ نَزَلُوا مَنْزِلاً يُقَالُ لَهُ قِنَّسْرِينُ اِطَّلَعَ رَاهِبٌ مِنْ صَوْمَعَتِهِ إِلَى اَلرَّأْسِ فَرَأَى نُوراً سَاطِعاً يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ وَ يَصْعَدُ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَأَتَاهُمْ بِعَشَرَةِ آلاَفِ دِرْهَمٍ وَ أَخَذَ اَلرَّأْسَ وَ أَدْخَلَهُ صَوْمَعَتَهُ فَسَمِعَ صَوْتاً وَ لَمْ يَرَ شَخْصاً قَالَ طُوبَى لَكَ وَ طُوبَى لِمَنْ عَرَفَ حُرْمَتَهُ فَرَفَعَ اَلرَّاهِبُ رَأْسَهُ وَ قَالَ يَا رَبِّ بِحَقِّ عِيسَى تَأْمُرُ هَذَا اَلرَّأْسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعِي فَتَكَلَّمَ اَلرَّأْسُ وَ قَالَ يَا رَاهِبُ أَيَّ شَيْءٍ تُرِيدُ قَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا اِبْنُ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ أَنَا اِبْنُ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ أَنَا اِبْنُ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ وَ أَنَا اَلْمَقْتُولُ بِكَرْبَلاَءَ أَنَا اَلْمَظْلُومُ أَنَا اَلْعَطْشَانُ فَسَكَتَ فَوَضَعَ اَلرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَى وَجْهِهِ فَقَالَ لاَ أَرْفَعُ وَجْهِي عَنْ وَجْهِكَ حَتَّى تَقُولَ أَنَا شَفِيعُكَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَتَكَلَّمَ اَلرَّأْسُ فَقَالَ اِرْجِعْ إِلَى دِينِ جَدِّي مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلرَّاهِبُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ فَقَبِلَ لَهُ اَلشَّفَاعَةَ فَلَمَّا أَصْبَحُوا أَخَذُوا مِنْهُ اَلرَّأْسَ وَ اَلدَّرَاهِمَ فَلَمَّا بَلَغُوا اَلْوَادِيَ نَظَرُوا اَلدَّرَاهِمَ قَدْ صَارَتْ حِجَارَةً .
🔰 هنگامى كه سر امام حسين(علیه السلام) را وارد قنسرين كردند و راهبى از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد ديد نورى از دهان مبارك امام حسين خارج ميشد و بطرف آسمان صعود مي كرد.
آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر حسين شهيد را از آنان گرفت و داخل صومعه خويش نمود. راهب صدائى شنيد، ولى صاحب آن صدا را نديد آن گوينده براهب مي گفت: خوشا بحال تو! و خوشا بحال آن كسى كه از حرمت اين حسين آگاه شد.
راهب سر خود را بلند كرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عيسى قسم مي دهم كه اين سر را مأمور كنى با من تكلم نمايد. آن سر تكلم كرد و گفت: اى راهب! چه منظورى دارى؟ راهب گفت: تو كيستى؟ فرمود:
انا بن محمّد المصطفى، و انا بن على المرتضى. و انا بن فاطمة الزهراء، انا المقتول بكربلاء، انا المظلوم، انا العطشان!
بعدا آن سر مقدس ساكت شد. راهب صورت به صورت امام حسين (علیه السلام) نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا اينكه بگوئى: من روز قيامت شفيع تو خواهم بود. آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دين جدم محمّد مصطفى (صلی الله علیه و آله) باز گرد
📚: المناقب ج۴ص۶۰
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بنی امیه چگونه اسلامی جدید ساختند؟
🔺قال الصادق علیه السلام: إِنَّ بَنِیأُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ.(۱)
🔰بنىامیّه آموختن ایمان را براى مردم آزاد گذاشتند، اما شرکشناسى را آزاد نگذاشتند، تا اگر آنان را به شرک بکشانند، مردم متوجّه نشوند.
⬅️مرحوم مجلسی در شرح این روایت شریف به نقل از پدر مرحوم شیخ بهائی اینگونه نقل میکند👇:
🛑قال والد شيخنا البهائي قدس سره: قيل: في معناه أن المراد أطلقوهم و لم يكلفوهم تعليم الإيمان، و جعلوهم فارغين من ذلك لأنهم لو حملوهم و كلفوهم تعليم الإيمان لما عرفوه، و ذلك إنما هو أهل البيت عليهم السلام و هم أعداء أهل البيت، فكيف يكلفون الناس تعليم شيء يكون سببا لزوال دولتهم و حكمهم و زيادتهم بخلاف الشرك،(۲)
🔰دلیل این کار بنی امیه این بود که :
اگر مردم را مجبور به یاد گرفتن ایمان میکردند مردم آن دیار حق را می فهمیدند که حق امیرالمومنین علیه السلام است . و می فهمیدند که بنی امیه دشمن حق هستند با این اوصاف چگونه بنی امیه مردم را مجبور به یاد گرفتن چیزی کند که باعث از بین رفتن حکومت خودشان می شود❓
👈 إذا حملوهم على إطاعتهم إياهم لم يعرفوا أنها من الشرك فإنهم إذا عرفوا أن إطاعتهم شرك لم يطيعوهم.(۳)
🔰هدف بنی امیه این بود که اگر مردم را امر به اطاعت از خود میکردند متوجه نشوند که در حال شرک هستند. زیرا اگر متوجه می شدند که اطاعت کردن بنی امیه شرک است از آنان پیروی نمیکردند
📚:منابع
1:الکافی، ج۲، ص ۴۱۵
2:مرآة العقول ج11، ص: 234
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖چرا بعضی از علماء اهل سنت با لعن کردن یزید مخالف هستند⁉️
🛑فإنْ قیلَ فمِنْ علماءِ المَذْهبِ مَنْ لَمْ یُجَوّزْ اللعنَ عَلى یَزید ، مَعَ عِلْمِهِم بأنّه یستحِقُّ ما یَربُوا عَلى ذلک و یزید.
قلنا تحامیاً عَنْ أنْ یَرْتَقی إلى الأعلى فالأعلى ، کما هو شعارُ الروافضِ على ما یروى فی أدعیتهم و یجری فی أندیتهم.
🔰تفتازانی از علماء عامه مینویسد:
اگر گفته شود برخی از علماء ما هستند که لعن یزید را جائز ندانستهاند با اینکه میدانند یزید مستحق بالاتر از لعن است.
میگوئیم به این دلیل جایز نمیدانند ، چون لعن یزید منجر میشود به لعن معاویه و عثمان و عمر و أبوبکر ، همانگونه که شیعیان چنین میکنند کما اینکه از دعاءها و آنچه در مجالسشان واقع میشود ظاهر است.(چون یزید دست نشانده معاویه بود و معاویه دست نشانده عمر بن الخطاب)
📚:شرح المقاصد فی علم الکلام ۵ / ۳۱۱.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
تحلیل اقتباس های قرآنی حضرت زینب سلام الله علیها در خطبه کوفه.pdf
748.8K
مقاله بخوانیم
تحلیل اقتباس های قرآنی حضرت زینب( سلام الله علیها) در خطبه کوفه
چکیده:
ماندگاری قیام امام حسین (علیه السلام) و رسوایی دستگاه بنی امیه مرهون خطبه ها و روشنگری های حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) می باشد. ایشان در خطبه های شهر کوفه وشام با استناد به آیات قرآن کریم به بیان عهد شکنی مردم، مظلومیت و حقانیت امام حسین(علیها السلام) و رسوا نمودن بنی امیه پرداختند. نوشتار پیش رو با شیوه توصیفی تحلیلَی و روش کتابخانه ای به تحلیل اقتباس های قرآنی حضرت زینب (سلام الله علیها) در خطبه شهرکوفه می پردازد.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
پنداره نحوست ماه صفر .pdf
606.6K
📋مقاله:
(پنداره نحوست ماه صفر)
👇چکیده👇
روایت بشارت دادن به خروج از #ماه_صفر در مجموعه های روایی شیعه نقل نشده و تنها در دو - سه کتاب معاصر آمده است. هیچ کدام از این کتابها سندی برای آن ذکر نکرده و منبع حدیثی کهن یا معتبری برای آن نیاورده اند. در میان اهل سنت نیز، محدثانِ مشهور به #ساختگی_بودن این خبر تصریح کرده اند.
حدیث مشابه این خبر با متن: «مَنْ بَشَّرَنِی بِخُروجِ آذارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ» نیز نقل شده که اهل تسنن آن را هم ساختگی دانسته اند، اما محدثان شیعه هرچند آن را ساختگی نخوانده اند، ولی با توجه به فضا و #سبب_صدورش، با موضوع #نحوست_ایام و ماه صفر مرتبط ندانسته اند.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
نقد و بررسی گزارش شیر در حادثه کربلا.pdf
628.4K
✅ نقد و بررسی گزارش شیر در حادثه کربلا
🔰 آیا واقعه شیر در کربلا بوده است؟
🔰 آیا واقعه شیر یک خرافه است؟
🔆 برای کسب اطلاعات کافی در این زمینه این مقاله را مطالعه کنید.
✍️ سید محمد حسین موسوی
📃 یکی از موارد اختلافی، وجود شیر در روز عاشوراست. در کتاب الکافی گزارش آن نقل شده و علامه مجلسی آن را پذیرفته است؛ در مقابل عده ای آن را نپذیرفتند.
این مقاله به نقد و بررسی این دو دیدگاه پرداخته است.
♻️کانال علم الحدیث
@mirasehadis
➖ فواید خاص با صدای بلند اذان گفتن در منزل
🛑قالَ حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ : أَنَّهُ شَكَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ سُقْمَهُ وَ أَنَّهُ لاَ يُولَدُ لَهُ وَلَدٌ فَأَمَرَهُ أَنْ يَرْفَعَ صَوْتَهُ بِالْأَذَانِ فِي مَنْزِلِهِ قَالَ فَفَعَلْتُ فَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي سُقْمِي وَ كَثُرَ وُلْدِي قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ رَاشِدٍ وَ كُنْتُ دَائِمَ الْعِلَّةِ مَا أَنْفَكُّ مِنْهَا فِي نَفْسِي وَ جَمَاعَةِ خَدَمِي وَ عِيَالِي فَلَمَّا سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ هِشَامٍ عَمِلْتُ بِهِ فَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي وَ عَنْ عِيَالِيَ الْعِلَلَ
🔰محمَّد بن راشد گوید:
" هشام بن ابراهیم "به من گفت:
که 👈او از بیماری خود و این که صاحب فرزند نمی شود نزد امام رضا علیه السَّلام شکایت کرده
پس امام رضا علیه السَّلام به او فرمودند: در منزل با صدای بلند اذان بگو
هشام بن ابراهیم گوید: پس من انجام دادم و خداوند👈 مرا از بیماری ام شفا داده و فرزندانم زیاد شد
سپس محمَّد بن راشد گوید :و من نیز همیشه درگیر بیماری و مریضی بودم و از آن رهایی نداشتم اهل و عیالم و خدامم نیز همیشه بیمار و مریض بودند هنگامی که این حدیث را از هشام شنیدم به آن عمل کردم پس آن گاه خداوند بیماری ها را از من و خانواده ام دور ساخت.
📚الکافی ج۶،ص۹
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بزرگترین حسرت
🛑حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ اَلطَّحَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ:
مَا مِنْ أَحَدٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ وَ هُوَ يَتَمَنَّى أَنَّهُ مِنْ زُوَّارِ اَلْحُسَيْنِ لِمَا يَرَى مِمَّا يُصْنَعُ بِزُوَّارِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ كَرَامَتِهِمْ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى.
🔰از امام صادق علیه السلام روایت شده:
هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو میکند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه میکنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع میشوند.
📚کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۵
#امام_حسین
#زیارت
#زیارت_سید_الشهدا
#اربعین
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖روضه مکشوف😭
🛑وَ سَارَ اَلْقَوْمُ بِرَأْسِ اَلْحُسَيْنِ وَ نِسَائِهِ وَ اَلْأَسْرَى مِنْ رْجَالِهِ فَلَمَّا قَرُبُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ مِنْ شِمْرٍ وَ كَانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقَالَتْ لَهُ لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ فَقَالَ مَا حَاجَتُكِ قَالَتْ إِذَا دَخَلْتَ بِنَا اَلْبَلَدَ فَاحْمِلْنَا فِي دَرْبٍ قَلِيلِ اَلنَّظَّارَةِ وَ تَقَدَّمْ إِلَيْهِمْ أَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ اَلرُّءُوسَ مِنْ بَيْنِ اَلْمَحَامِلِ - ▀ وَ يُنَحُّونَا عَنْهَا فَقَدْ خُزِينَا مِنْ كَثْرَةِ اَلنَّظَرِ إِلَيْنَا وَ نَحْنُ فِي هَذِهِ اَلْحَالِ فَأَمَرَ فِي جَوَابِ سُؤَالِهَا أَنْ يُجْعَلَ اَلرُّءُوسُ عَلَى اَلرِّمَاحِ فِي أَوْسَاطِ اَلْمَحَامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمْ بَيْنَ اَلنُّظَّارِ عَلَى تِلْكَ اَلصِّفَةِ حَتَّى أَتَى بِهِمْ بَابَ دِمَشْقَ فَوَقَفُوا عَلَى دَرَجِ بَابِ اَلْمَسْجِدِ اَلْجَامِعِ حَيْثُ يُقَامُ اَلسَّبْيُ
🔰راوى گويد: چون كاروان اسيران به دمشق نزديك شد، امّ كلثوم به شمر نزديك شد و فرمود: مرا با تو حاجتى است. گفت: حاجتت چيست؟ فرمود: وقتى كه مىخواهى ما را وارد شهر كنى از دروازهاى وارد كن كه تماشاگران كمى دارند، و دستور ده تا سرهاى شهداء را از بين محملها بيرون برده و از ما دور كنند، چه ما از نگاههاى بسيار خوارشدهايم. شمر-بر مبناى خبث باطنى خود-در قبال خواستۀ امّ كلثوم، فرمان داد تا سرهاى بر روى نيزهها را در ميانۀ محملها قرار داده با همين وضع آنان را تا دروازۀ دمشق و دم در مسجد جامع در جايگاه اسيران باز داشت.
📚:اللهوف ج۱ ص۱۷۴
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖چگونگی ورود اسراء آل الله علیهم السلام به شام😭
🛑عن زيد، عن أبيه عليه السّلام، أنّ سهل بن سعد قال: خرجت إلى بيت المقدس حتى توسطت الشام، فإذا أنا بمدينة مطردة الأنهار كثيرة الأشجار، قد علقوا الستور و الحجب و الديباج، و هم فرحون مستبشرون، و عندهم نساء يلعبن بالدفوف و الطبول، فقلت في نفسي: لعل لأهل الشام عيدا لا نعرفه نحن، فرأيت قوما يتحدثون، فقلت: يا هؤلاء! أ لكم بالشام عيد لا نعرفه نحن؟ قالوا: يا شيخ! نراك غريبا، فقلت: أنا سهل بن سعد، قد رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و حملت حديثه، فقالوا: يا سهل! ما أعجبك السماء لا تمطر دما، و الأرض لا تخسف بأهلها، قلت: و لم ذاك؟ فقالوا: هذا رأس الحسين عترة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يهدى من أرض «العراق» إلى «الشام» ، و سيأتي الآن.
قلت: وا عجباه! يهدى رأس الحسين و الناس يفرحون، فمن أي باب يدخل؟ فأشاروا إلى باب، يقال له: «باب الساعات» ، فسرت نحو الباب، فبينما أنا هنالك، إذ جاءت الرايات يتلو بعضها بعضا، و إذا أنا بفارس بيده رمح منزوع السنان، و عليه رأس من أشبه الناس وجها برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و إذا بنسوة من ورائه على جمال بغير وطاء، فدنوت من إحداهن، فقلت لها: يا جارية! من أنت؟ فقالت: أنا سكينة بنت الحسين، فقلت لها: أ لك حاجة إليّ؟ فأنا سهل بن سعد، ممن رأى جدك و سمعت حديثه، قالت: يا سهل! قل لصاحب الرأس أن يتقدم بالرأس أمامنا حتى يشتغل الناس بالنظر إليه فلا ينظرون إلينا، فنحن حرم رسول اللّه.
قال: فدنوت من صاحب الرأس، و قلت له: هل لك أن تقضي حاجتي، و تأخذ مني أربعمائة دينار؟ قال: و ما هي؟ قلت: تقدم الرأس أمام الحرم، ففعل ذلك، و دفعت له ما وعدته،
🔰سهل بن سعد می گوید :
به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى شام رفتم.
در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته اند و شاد و خوشحال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى زنند.
با خود گفتم : شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى شناسیم.
دیدم مردمى سخن مى گویند.
گفتم : اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى شناسیم؟!
گفتند : اى پیرمرد! تو را غریبه مى بینیم؟
گفتم : من سهل بن سعد هستم.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را دیده ام و از او حدیث شنیده ام.
گفتند : اى سهل! آیا تعجّب نمى کنى که آسمان، خون نمى بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى برد؟
گفتم : چرا این گونه شود؟
گفتند : این، سر حسین(علیه السلام) از خاندان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى برند و اکنون مى رسد.
گفتم : شگفتا! سر حسین(علیه السلام) را به هدیه مى برند و مردم، خوشحالى مى کنند؟!
از کدام دروازه مى آورند؟
مردم به دروازه اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند.
به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى می آمد و اسب سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته اى بود و سرى بر آن بود که شبیه ترینِ صورتها به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم :
اى دختر! تو کیستى؟
گفت : سَکینه دختر حسین(علیه السلام)!
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟
من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده ام.
سکینه گفت :
اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.
سهل گفت :
به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم :
آیا درخواستم را اجابت مى کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
گفت : درخواستت چیست؟
گفتم : سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او نیز چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.
📚: مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج2ص68
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi