➖قسمتی از چاپ سنگي کتاب منهج المقال مرحوم استرآبادی
در مدخل «معاذ بن جبل» اینگونه بیان میدارد:
🔺معاذ بن جبل «ل» «ي»، أنّه من أصحاب الصحيفة.
🔸معاذبنجبل دوران پیامبر و امیرالمومنین«علیهماالسلام» را درک کرد و از اصحاب صحیفه بود
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖معاذ بن جبل کیست؟
🛑استنصره على (ع) لامره و فاطمة عليها السّلام على دفع حقها فاعتذر و ابطأ لكنّه اسرع الى بيعة أبي بكر و احكمها و عن كتاب سليم بن قيس انه كان من اصحاب الصّحيفة و اصحاب الصّحيفة هم الّذين كتبوا صحيفة و اشترطوا ان يزيلوا الامامة عن علىّ (ع) و يوضح ما فى كتاب سليم ما فى ارشاد الديلمى عن عبد الرّحمن بن غنم الأزدى انّه حين توفّى معاذ بن جبل و كانت بنته اى بنت عبد الرحمن تحت معاذ و كان عبد الرّحمن افقه النّاس و اشدهم اجتهادا قال و مات معاذ بن جبل بالطاعون فشهدت يوم مات و النّاس متشاغلون بالطّاعون و سمعته حين احتضر و ليس فى البيت عنده غيرى و ذلك فى زمن عمر بن الخطّاب فسمعته يقول ويل لى فقلت فى نفسى ان اصحاب الطّاعون يهذون و يقولون الأعاجيب فقلت أ تهذى قال لا قلت تدعو بالويل و الثّبور قال لممالأتى عدوّ اللّه على ولى اللّه فقلت له من هم فقال ممالاتى عتيقا و عمر على خليفة رسول اللّه (ص) و وصيّه علىّ بن ابى طالب (ع) يقولان لى ابشر بالنّار انت و اصحابك أ فليس قلتم ان مات رسول اللّه (ص) زوينا الخلافة عن علىّ (ع) فلن تصل اليه فاجتمعت انا و ابو بكر و عمر و ابو عبيدة و سالم قال قلت متى يا معاذ قال فى حجّة الوداع فقلت اكفيكم قومى الأنصار و اكفونى قريشا ثمّ دعوت على عهد رسول اللّه (ص) الى هذا الّذى قلت فعاهدونا عليه بشر بن سعد و اسيد بن حصين فبايعانى على ذلك قلت يا معاذ انّك لتهجر فالصق خدّه بالأرض فما زال يدعو بالويل و الثبور حتّى مات قال عبد الرّحمن و لقيت الّذى غمّض ابا عبيدة و سالما فاخبر انى انّه حصل لهما عند موتهما مثل ذلك لم يزد و لم ينقص حرفا كانّه قال مثل ما قال معاذ بن جبل الحديث و لا يضرّ قصور السّند بعد تأييده بالاخبار الصّحيحة المستفيضة النّاطقة بانّه هلك النّاس بعد رسول اللّه (ص) الاّ اربعة و غيره
🔰زمانی که امام علی وحضرت فاطمه «سلام الله علیهما» از معاذ بن جبل درخواست کردند تا حق خود را مطالبه کنند، ولی او بهانه آورد و تعلل ورزید،
ولی به سرعت به بیعت با ابوبکر رفت و این بیعت را محکم کرد. همچنین در کتاب سلیم بن قیس آمده است که او از اصحاب صحیفه بود و اصحاب صحیفه به کسانی اطلاق میشود که نامهای نوشتند و شرط کردند که خلافت را از امام علی «علیه السلام حذف کنند. در کتاب سلیم و ارشاد دیلمی همچنین توضیحاتی آمده است که عبد الرحمان بن غنم ازدی میگوید: وقتی معاذ بن جبل فوت کرد، دخترش که همسر معاذ بود، در آن زمان حضور داشت و عبد الرحمان از فقه و اجتهاد بالایی برخوردار بود. معاذ بن جبل بر اثر طاعون درگذشت و من در روز وفات او شاهد بودم و مردم مشغول بیماری بودند.
وقتی معاذ در حال احتضار بود، تنها کسی که در کنار او بودم، من بودم و این در زمان عمر بن خطاب رخ داد. او میگفت: «ویل برای من» و من در دل گفتم که مبتلایان به طاعون بیهوده سخن میگویند. از او پرسیدم آیا هذیان میگویی؟ او گفت: «نه، من در مورد ناپسندیدگی و عذاب دعا میکنم» و گفت: «به خاطر اینکه من با دشمن خدا کار کردم بر علیه حق ولی خدا.» از او پرسیدم آنها چه کسانی هستند؟
گفت: «به خاطر همدستی با ابوبکر و عمر بر علیه خلیفه پیامبر خدا (ص) و وصی او علی بن ابیطالب «علیه السلام».
آنها به من گفتند: «به جهنم بشارت برای تو و یاران تو!» آیا میتوان گفت که وقتی پیامبر (ص) درگذشت، خلافت از علی (ع) گرفته شد، پس چرا به او نرسید. من و ابوبکر و عمر و ابوعبیده و سالم گرد هم آمدیم.
از معاذ پرسیدم: «این در کجا اتفاق افتاد؟» او گفت: «در حجّة الوداع».
گفتم: «آیا میتوانید قوم خود، انصار را از من دور کنید و قریش را به من بسپارید؟ سپس به عهد رسول خدا (ص) بر طبق این موضوع با بشر بن سعد و اسید بن حصین پیمان بستم و آنها با من بیعت کردند. معاذ گفت: «تو به درستی سخن میگویی»، سپس صورتش را بر زمین گذاشت و همچنان دعا کرد تا اینکه فوت کرد.
عبد الرحمان میگوید: مصالحاتی که با ابو عبیده و سالم در هنگام مرگشان صورت گرفت، همانند آنچه معاذ بن جبل گفت، تکرار شد و این بیانات دقیقا نقل شده است. نقصان سند این روایت آسیبی به آن نمیزند، زیرا اخبار صحیح و مستفیضی وجود دارد که بیان میکند بعد از رسول الله «صلی الله علیه و اله» همه هلاک شدند بغیر از چهار نفر.
📚: تنقیح المقال ج3 ص 220
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖شب جمعه است یادت نکنم میمیرم
🛑..عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ، فَأَیَّ شَیْءٍ أَقُولُ؟ فَقَالَ: «قُلْ: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً، فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِید.»
🔰از «حسین بن ثُوَیر» نقل شده است:
من و «یونس بن ظَبیان» و «مفضّل بن عمر» و «ابو سلمه سرّاج» نزد امام صادق (علیهالسلام) نشسته بودیم. از بین ما، یونس که از همه ما بزرگتر بود، سخن میگفت.
یونس به امام صادق (علیهالسلام) عرض کرد:
فدایتان شوم، من خیلی یاد امام حسین (علیهالسلام) میافتم. (در چنین حالتی) چه بگویم؟
حضرت فرمودند:
بگو:
«صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»
علیه السلام
این را سه بار تکرار کن؛ چراکه سلام، به ایشان میرسد، چه از نزدیک و چه از دور.»
📚الكافي، ج۴، ص۵۷۵
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖سالروز هلاکت معاویه
🛑وفي اليوم الثاني والعشرين منه سنة (60) ستين من الهجرة كان هلاك معاوية بن أبي سفيان، وسنه يومئذ ثمان وسبعون سنة، وهو يوم مسرة للمؤمنين .، وحزن لاهل الكفر والطغيان
🔰مرحوم شیخ مفید در کتاب مسارّ الشیعه:
در ۲۲ رجب سالِ شصت هجری هلاکت معاویه بنابیسفیان است
سن وی در زمان هلاکتش هفتاد و هشت سال بود.
در این روز(سالروز هلاکت معاویه) روز شادی مومنین است و روز حزن و اندوه کافرین و اهل طغیان است
📚مسار الشيعه: 59
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
چند سوال از اهل سنت!.mp3
1.7M
یک سوال ساده از مخالفین شیعه❓
آیا امام علی علیهالسلام از صحابه رسول الله صلیاللهعلیهوآله هست یا خیر❓
🔺وقال السیوطی،
کما ینقل ابن عقیل فی النصائح: «إنَّه کان فی أیام بنیأمیة أکثر من سبعین ألف منبر یُلعَن علیها علی بن أبیطالب (ع) ، بما سنَّه لهم معاویة من ذلک
🔰سیوطی از علماء عامه نقل میکند:
که در زمان بنی امیه به دستور معاویه در بیش از هفتاد هزار منبر ، العیاذ باالله لعن امیر المومنین علیهالسلام رو میکردند
📚النصائح الکافیة، ص 104
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖بازنشر به مناسبت سالروز هلاکت معاویه
1⃣: دلیل قتل نسائی صاحب کتاب سُنن
https://eitaa.com/mirasehadisi/2817
2⃣: نسبت دادن تشیع به نسائی
https://eitaa.com/mirasehadisi/2819
3⃣توجیحات مضحک اهل تسنن
https://eitaa.com/mirasehadisi/2820
4⃣فرق اساسی معاویه با پسر نحسش یزید(نحس بن نحس)
https://eitaa.com/mirasehadisi/2815
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖رشوه دادن معاویه به ابوموسی الاشعری
🔺عَنْ أَبِي مُوْسَى، أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْهِ:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ عَمْرَو بنَ العَاصِ قَدْ بَايَعَنِي عَلَى مَا أُرِيْدُ، وَأُقْسِمُ بِاللهِ، لَئِنْ بَايَعْتَنِي عَلَى الَّذِي بَايَعَنِي، لأَسْتَعْمِلَنَّ أَحَدَ ابْنَيْكَ عَلَى الكُوْفَةِ، وَالآخَرَ عَلَى البَصْرَةِ؛
📚 سير اعلام النبلاء ج2 ص 396
👈کلیپ عربی فصیح_بدون ترجمه است.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖سالروز فتح خیبر
🛑و فِي الرَّابِعِ وَ الْعِشْرِينَ كَانَ فَتْحُ خَيْبَرَ عَلَى يَدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع بِقَلْعَةِ بَابِ الْقَمُوصِ وَ قَتْلُ مَرْحَب
🔰مرحوم شیخ طوسی نقل میکند:
در روز بیست و چهارم رجب المرجب(امروز) فتح خیبر با واسطه فتح قلعه قموص و قتل مرحب(پهلوان پرآوازه یهود) به دست امیرالمومنین علیهالسلام واقع شد
📚مصباح المتهجد ج2ص812
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖گزارشی از جنگ خیبر
قسمت اول
👇فرماندهی ابوبکر👇
🔺فَأَخْذَ اللِّوَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَانْصَرَفَ وَلَمْ يُفْتَحْ لَهُ)1
🔸ابوبکر فرماندهی را به دست گرفت و به جنگ رفت و برگشت بدون هیچ فتحی
👇فرماندهی عمربنالخطاب 👇
🔺ثُمَّ بَعَثَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقَاتَلَ ثُمَّ رَجَعَ وَلَمْ يَكُنْ فَتْحٌ)2
🔸عمربنالخطاب بعد از ابوبکر فرماندهی لشکر را بر عهده گرفت جنگید سپس برگشت بدون هیچ فتحی.
👇نتیجه این دو شکست👇
🔺وَأَصَابَ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ شِدَّةٌ وَجَهْدٌ)2
🔸مسلمین نا امید و بی روحیه شدند
👈دلیل نبودن امیرالمومنین علیهالسلام👇
🔺وَأَنَا أَرْمَدُ الْعَيْنِ يَوْمَ خَيْبَرَ)4
🔸امیرالمومنین علیهالسلام در جنگ خیبر به درد چشم مبتلاء بودند به نحوی که از شدت درد زیاد، چشم مبارکشان را با دستمال بسته بودند
👇درمان چشم درد👇
🔺يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَرْمَدُ، فَتَفَلَ فِي عَيْنِي)5
🔸پیامبر صلیاللهعلیهواله؛ آب دهن مبارک خود را به چشم مبارک امیرالمومنین علیهالسلام زدند و شفاء پیدا کردند
ادامه دارد انشاءالله
✍: عیسوند
📚منابع:
1) البدايه والنهايه ج7ص 337
2) البدايه والنهايه ج 7ص336
3)البدايه والنهايه ج7ص337
4)تاريخ الاسلام ج3 ص 625
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖گزارشی از جنگ خیبر
قسمت دوم
➖بعد شکست آن دو نفر، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند👇
🛑رجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كَرَّارا غَيْرَ فَرَّارٍ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْه
🔰فردا مَردی را میفرستم که چهار خصلت دارد :
1: رَجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ👈خدا و رسولش او را دوس دارند
2: يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ👈 او خدا و رسولش را دوست دارد
3: كَرَّارا غَيْرَ فَرَّارٍ 👈بسیار حمله کننده است و فرار نمیکند
4: لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْه👈 برنمی گردد تا قلعه خیبر را با دست وی فتح کند
👇نکته خاص👇
اینکه چهار خصلت را برای امیر المومنین علیه السلام نام میبرند یعنی آن دو نفر اصلا این چهار خصلت را نداشته اند 👇
1️⃣: نه آن دو نفر پیامبر و خدا را دوس داشته اند
2️⃣: نه خدا و پیامبر آن دو نفر را دوس داشته اند .
3️⃣: آن دو نفر به جایی حمله؛ از ترس فرار میکردند
4️⃣: خدا دوست نداشت فتح به دست آن دو نفر محقق شود
📚:الأمالي شیخ مفید ج1 ص56
✍️: عیسوند
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖شرح ماجرای فتح خیبر از زبان مبارک امیرالمومنین علیهالسلام
🛑عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَفَعَ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَرَجَعَ مُنْهَزِماً فَدَفَعَهَا إِلَى آخَرَ فَرَجَعَ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ قَدْ رَدَّ الرَّايَةَ مُنْهَزِماً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ ادْعُوا إِلَيَّ عَلِيّاً فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ رَمِدٌ فَقَالَ ادْعُوهُ فَلَمَّا جَاءَ تَفَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي عَيْنَيْهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ادْفَعْ عَنْهُ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ ثُمَّ دَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ وَ مَضَى فَمَا رَجَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ إِلَّا بِفَتْحِ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا دَنَا مِنَ الْغَمُوصِ أَقْبَلَ أَعْدَاءُ اللَّهِ مِنَ الْيَهُودِ يَرْمُونَهُ بِالنَّبْلِ وَ الْحِجَارَةِ فَحَمَلَ عَلَيْهِمْ عَلِيٌّ ع حَتَّى دَنَا مِنَ الْبَابِ فَثَنَى رِجْلَهُ ثُمَّ نَزَلَ مُغْضَباً إِلَى أَصْلِ عَتَبَةِ الْبَابِ فَاقْتَلَعَهُ ثُمَّ رَمَى بِهِ خَلْفَ ظَهْرِهِ أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً قَالَ ابْنُ عَمْرٍو مَا عَجِبْنَا مِنْ فَتْحِ اللَّهِ خَيْبَرَ عَلَى يَدَيْ عَلِيٍّ وَ لَكِنَّا عَجِبْنَا مِنْ قَلْعِهِ الْبَابَ وَ رَمْيِهِ خَلْفَهُ أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً وَ لَقَدْ تَكَلَّفَ حَمْلَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَمَا أَطَاقُوهُ-
فَأُخْبِرَ النَّبِيُّ ص بِذَلِكَ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ أَعَانَهُ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ مَلَكاً فَرُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ فِي رِسَالَتِهِ إِلَى سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ وَ رَمَيْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِي أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيئَةٍ وَ أَنَا مِنْ أَحْمَدَ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ وَ لَوْ مَكَّنَتْنِي الْفُرْصَةُ مِنْ رِقَابِهَا لَمَا بَقَّيْتُ وَ مَنْ لَمْ يُبَالِ مَتَى حَتْفُهُ عَلَيْهِ سَاقِطٌ فَجَنَانُهُ فِي الْمُلِمَّاتِ رَابِط
🔰عبد اللَّه بن عمرو بن عاص گفت:
روز خيبر پيغمبر پرچم را به يكى از اصحابش داد و گريزان برگشت و ياران او را مي ترسانيد و آنها وى را ترسو ميخواندند كه با پرچم شكست خورده برگشته، رسول خدا «صلی الله علیه و اله»فرمود فردا پرچم را به مردى دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و برنگردد تا بدست او فتح شود صبح كه شد فرمود على را نزد من بخوانيد، گفتند يا رسول اللَّه چشمش درد ميكند گفت او را بخوانيد چون آمد پيغمبر آب دهان بديدهاش انداخت و فرمود: خدايا گرما و سرما را از او بگردان و پرچم را بدست او داد و رفت و نزد رسول خدا «صلی الله علیه و اله» برنگشت مگر با فتح خيبر گفت چون على بقلعه غموص نزديك شد دشمنان خدا از يهود او را به تير و سنگ ميزدند و او پيش ميرفت تا خود را به در قلعه رسانيد و خشمناك پا از ركاب تهى كرد و پياده شد و عتبه در را گرفت و آن را از جا كند و چهل ذراع پشت سر خود پرتاب كرد ابن عمر گفت ما از اينكه خدا قلعه را بدست على گشود تعجب نكرديم و از اين در عجب شديم كه چگونه در را كند و چهل ذراع پشت سر انداخت با اينكه چهل مرد خواستند او را بردارند و نتوانستند، پيغمبر از سر آن خبر داد و فرمود چهل فرشته با او در كندن در كمك كردند و روايت شده كه امير المؤمنين در ضمن نامه خود سهل بن حنيف نوشت من در خيبر را نكندم و چهل ذراع بعقب اندازم بتواناى تنى و نيروى غذائى بلكه از قدرت ملكوتى و جان خدا پروردهاى كمك گرفتم من نسبت باحمد پرتوى هستم، بخدا اگر همه عرب براى نبرد با من همدست شوند از آنها نگريزم و اگر فرصت به دست آيد همه را گردن زنم هر كه از من نهراسد مرگش گريبانگير است و دلش در پيشامدها برجا است.
📚: الامالی شیخ صدوق 513.
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
➖چرا امیرالمومنین علیهالسلام در تابستان لباس ضخیم و در زمستان لباس نازک میپوشیدند؟
🛑روِيَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى أَنَّ النَّاسَ قَالُوا لَهُ قَدْ أَنْكَرْنَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ يَخْرُجُ بِالْبَرْدِ فِي ثَوْبَيْنِ خَفِيفَيْنِ وَ فِي الصَّيْفِ فِي ثَوْبِ الثَّقِيلِ وَ الْمَحْشُوِّ فَهَلْ سَمِعْتَ أَبَاكَ يَذْكُرُ أَنَّهُ سَمِعَ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ لَا قَالَ وَ كَانَ أَبِي يَسْمُرُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِاللَّيْلِ فَسَأَلْتُهُ قَالَ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ السَّلَامُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَنْكَرُوا وَ أَخْبَرَهُ بِالَّذِي قَالُوا قَالَ أَ وَ مَا كُنْتَ مَعَنَا بِخَيْبَرَ قَالَ بَلَى قَالَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ أَبَا بَكْرٍ وَ عَقَدَ لَهُ لِوَاءَهُ فَرَجَعَ وَ قَدِ انْهَزَمَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ ثُمَّ عَقَدَ لِعُمَرَ فَرَجَعَ مُنْهَزِماً مَعَ النَّاسِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَيْسَ بِفَرَّارٍ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ وَ أَرْسَلَ إِلَيَّ وَ أَنَا أَرْمَدُ وَ تَفَلَ فِي عَيْنِي وَ قَالَ اللَّهُمَّ اكْفِهِ أَذَى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ فَمَا وَجَدْتُ بَعْدَهُ حَرّاً وَ لَا بَرْداً
🔰عبد الرحمن بن ابى ليلى گويد:
مردم بهمن ميگفتند: ما اين موضوع را كه علىبن ابىطالب در تابستان با لباس درشت و ضخيم، و در زمستان با جامههاى نازك و رقيق بيرون ميشد قبول نميكنيم و اين مطلب نبايد درست باشد، آيا شما در اين باره از پدرت چيزى شنيدهاى؟
گفت: خير پدرم در اين باره چيزى نگفته،
عبد الرحمن گويد: پدرم شبها با على بن ابىطالب بهگفتگو ميپرداخت
من از وى پرسيدم تا حقيقت اين قضيه را از آن جناب بپرسد
عبدالرحمن گويد: پدرم ميگفت: من اين موضوع را از وى پرسيدم
امير المؤمنين فرمود: آيا شما با ما در خيبر نبودى گفت: چرا ما در آنجا بوديم، فرمود:
حضرت رسول صلّىاللَّهعليهوآله ابوبكر را طلبيد و پرچم را بهدستش داد و امر كرد تا با يهوديان جنگ كند، وى پرچم را در دست گرفت و بهطرف مردمان خيبر حمله كرد و ليكن پس از مختصرى با يارانش فرار کرد، پس از اين پرچم را بهعمر دادند او نيز مانند رفيقش فرار كرد.
در اين هنگام پيغمبر فرمود: بخداوند سوگند پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، وى هرگز از جنگ فرار نميكند، پروردگار اين قلاع يهوديان را بدست او خواهد گشود.
امير المؤمنين عليهالسّلام فرمود: پس از اين حضرت رسولصلّىاللَّه عليهوآله دنبال من فرستادند و من هم بهدرد چشم سختى گرفتار بودم، با همين وضع و گرفتارى خدمت آن بزرگوار رسيدم، پيغمبر با آب دهان مباركش چشمهاى مرا تر كردند و فرمودند: پروردگارا علي را از گزند سرما و گرما نگهدارى فرما، من پس از اين جريان از سردى و گرمى اذيت نميشوم.
📚: اعلام الوری 185
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi