⚡️ «واقعگرا» بودنِ معرفت، بهمعنای دینیبودنِ آن نیست. واقعگرایی باید از بستر «تعبد به وحی» عبور کند.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
🔹 ما باید مسائل جامعه را با روشهای علمی حل کنیم، منتها علم چیست و روشش چیست؟ این روشها چه نسبتی با واقعیت دارند؟ و چه نسبتی با علوم پیشینی دارند؟
همین چیزهایی که ما در بسیاری اوقات، بدیهی تلقی میکنیم، در دنیای علم، بدیهی تلقی نمیشود. همین که علم میخواهد نظریهپردازی کند، یک مفروضاتی دارد و همانها محل بحث هستند که این مفروضات کجا اثبات شدهاند؟
🔹 فیالمثل، طب سلولی، و طب سنتی، نسخههای مختلفی میدهند و همه هم ناظر به واقعیت هستند. آن کسی که میگوید انسان دارای مزاج و اخلاط اربعه است و تعادل مایعات را بر اساس اخلاط اربعه تعریف میکند و بیماری و سلامت را به مزاج و تعادل مزاج برمیگرداند، او میگوید #من_واقعگرا_هستم و آن کسی هم که بیماری و سلامت را به رفتار سلولی بدن و ترشح غدد و اینها برمیگرداند، او هم میگوید #من_واقعگرا_هستم، هر دو هم نسخه میدهند. هر دو هم جواب میدهد. حال، کدام واقعی است؟
هم #طب_سلولی مدرن، معطوف به #واقع است، هم #طب_سوزنی، معطوف به #واقع است و هم #طب_سنتی، معطوف به #واقع است و هیچکدام نمیگویند ما خلاف واقع داریم حرف میزنیم. همه هم، در عمل جواب میدهند.
🔹 ما باید به دنبال کارآمدی در جهت خاص باشیم. ما میگوییم علوم «جهتدار» هستند؛ یعنی هم، مفروضات دارند و هم کارآمدی در جهت دارند. ما هم واقعگرا هستیم و میگوییم علم ما با واقعیت نسبت دارد اما اگر این نسبتِ به واقع، از بستر تعبد به وحی عبور کرد، حجیت دارد.
کارآمدی تنهاملاکِ حجیت نیست. مگر هر چه کارآمدی داشت، حجیت دارد؟! این همه انواع مختلف خمری که، با مصارف مختلف، در غرب درست میکنند، آیا کارآمدی دارد؟ بله. آیا حجیت دینی هم دارد؟ خیر. "کارآمدی" که دلیلِ دینی بودن نیست!
معرفت، بینسبت به واقع نیست و الا کارآمد نمیشد؛ ولی نسبت با واقع، دینی بودن را تمام نمیکند.
☑️ @mirbaqeri_ir
⚡️ «واقعگرا» بودنِ معرفت، بهمعنای دینیبودنِ آن نیست. واقعگرایی باید از بستر «تعبد به وحی» عبور کند.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
🔹 ما باید مسائل جامعه را با روشهای علمی حل کنیم، منتها علم چیست و روشش چیست؟ این روشها چه نسبتی با واقعیت دارند؟ و چه نسبتی با علوم پیشینی دارند؟
همین چیزهایی که ما در بسیاری اوقات، بدیهی تلقی میکنیم، در دنیای علم، بدیهی تلقی نمیشود. همین که علم میخواهد نظریهپردازی کند، یک مفروضاتی دارد و همانها محل بحث هستند که این مفروضات کجا اثبات شدهاند؟
🔹 فیالمثل، طب سلولی، و طب سنتی، نسخههای مختلفی میدهند و همه هم ناظر به واقعیت هستند. آن کسی که میگوید انسان دارای مزاج و اخلاط اربعه است و تعادل مایعات را بر اساس اخلاط اربعه تعریف میکند و بیماری و سلامت را به مزاج و تعادل مزاج برمیگرداند، او میگوید #من_واقعگرا_هستم و آن کسی هم که بیماری و سلامت را به رفتار سلولی بدن و ترشح غدد و اینها برمیگرداند، او هم میگوید #من_واقعگرا_هستم، هر دو هم نسخه میدهند. هر دو هم جواب میدهد. حال، کدام واقعی است؟
هم #طب_سلولی مدرن، معطوف به #واقع است، هم #طب_سوزنی، معطوف به #واقع است و هم #طب_سنتی، معطوف به #واقع است و هیچکدام نمیگویند ما خلاف واقع داریم حرف میزنیم. همه هم، در عمل جواب میدهند.
🔹 ما باید به دنبال کارآمدی در جهت خاص باشیم. ما میگوییم علوم «جهتدار» هستند؛ یعنی هم، مفروضات دارند و هم کارآمدی در جهت دارند. ما هم واقعگرا هستیم و میگوییم علم ما با واقعیت نسبت دارد اما اگر این نسبتِ به واقع، از بستر تعبد به وحی عبور کرد، حجیت دارد.
کارآمدی تنهاملاکِ حجیت نیست. مگر هر چه کارآمدی داشت، حجیت دارد؟! این همه انواع مختلف خمری که، با مصارف مختلف، در غرب درست میکنند، آیا کارآمدی دارد؟ بله. آیا حجیت دینی هم دارد؟ خیر. "کارآمدی" که دلیلِ دینی بودن نیست!
معرفت، بینسبت به واقع نیست و الا کارآمد نمیشد؛ ولی نسبت با واقع، دینی بودن را تمام نمیکند.
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir