⚡️ فلسفۀ روش یا فلسفۀ چگونگی، شالودۀ هماهنگسازيِ تكامل حجيت در #فهم_دين، اسلاميت در #فهم_كاربردي دانشگاه و جريان اسلام در #فهم_اجرايي حاکمیت است.
⚡️ «فلسفهٔ روش» زمینهسازِ دستيابی به «اخلاقِ حکومتی، #حكمتِ_حكومتی و فقهِ حكومتی» است.
🔴 علامه سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی:
🔸 «#فلسفه_چگونگي، فقط متكفل #تحليلِ از اشياء نيست، بلكه براي تبديل، #معادله ارائه میدهد.
🔸 فلسفه چگونگي بهمعناي بهكارگيري #عقل در چگونگي اسلامي شدن ميباشد. اين فلسفه «تحقق اسلامي» را متكفل ميشود؛ يعني شرط صحتش اين است كه بتواند #ارزشها را در #عينيت پياده نمايد.
🔸 فلسفه چگونگی متكفل تأسيسِ «منطق تكاملِ رابطه به دين» و نیز «رابطه به كارآمدی» يعني علوم تجربی، و هم «رابطه به نسخه دادن» يعنی اداره عينيت میباشد. در غير اين صورت، وقتي كه فلسفه چگونگی نباشد، نظام ارزشی بهطور مستقل يك محصول خواهد داشت و نظام دانش تجربي محصول ديگري كه بين آنها چالش پيدا ميشود و نمیتوان آنها را در مرتبه محصول #هماهنگ كرد.
🔸 بايد #مُحدثِ_حادثه باشيد؛ يعني بتوانيد نظامات تكامل اجتماعي را بر اساس مقاصد الهي تأسيس كنيد که تأسيس اين مطلب و هماهنگي آن حتماً به #روش_علوم نيازمند است. در مرحله اول به #علم_اصول_احكام_حكومتي نياز داريم كه روش آن از فلسفه چگونگي به دست ميآيد.
🔸 روش علوم حسي لازم است كه هم در تغييراتِ متغيرِ محسوس بتواند پيشفرضهاي ديني را در تعريف متغير وارد كند و هم نسبت آن را به تحقق ارزشها در كنترل تغييرات آن بيان كند؛ يعني نتيجه آن معادلۀ «اگر و آنگاهِ اسلامی» بشود».
🔸 فلسفهٔ شدن اسلامی، پايگاه همدلی، همفكری و همكاری اجتماعی است. اين پايگاه عقلیِ دينمحور، بستر وحدتِ انديشه مسلمين بر محور سرسپردن به دين است.
این فلسفه، شالودۀ هماهنگسازيِ تكامل حجيت در #فهم_دين، اسلاميت در #فهم_كاربردي دانشگاه و جريان اسلام در #فهم_اجرايي دولت [و حاکمیت] است. (۱۳۷۹/۱۰/۶)
🔸 «بايد بر اساس اين فلسفهای که پايهريزی کرديم، شروع کنيم به #ساختن_سه_روش: هم روش استنباط احکام الهی، هم روش توليدِ معادلات کاربردی و هم روش برنامهريزی.
اين سه روش را متناسب با اين مبنای جديد پايهريزی میکنيم. بهکارگيری اين روشها ما را به محصول میرساند. يعنی بهکارگيری روش استنباط، ما را به استنباطات احکام جديد میرساند. بهکارگيری روش نوين توليد اطلاعات، ما را به معادلات کاربردی جديدی بر مبنای اسلام میرساند. در قسمت سوم هم بهکارگيری روش برنامهريزی، ما را به تنظيم امور جديدی بر مبنای جديد میرساند». (۱۳۷۷/۳/۲)
🔸 «ثمرۀ اين فلسفه #در_حوزه، دستيابی به «اخلاق حکومتی، حكمت حكومتی و فقه حكومتی» است و #در_دانشگاه، قادر به «پيشبينی، هدايت و كنترل» تغييرات بر مبنای معادلاتی است كه نيازمندیهای نظام اسلامی در جريان توسعۀ نياز و ارضاء را رفع میکند و در #نظام_اجرايی هم، به ارائۀ مدل شناخت حل معضلات سياسی، فرهنگی و اقتصادیِ داخلی و خارجی بر حول محور كلمۀ اسلام میپردازد». (۱۳۷۹/۶/۱۶)
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
#فلسفه_روش
#حکمت_کاربردی
☑️ @mirbaqeri_ir
💥 بدون تولید #مکتبهای_مضاف، تولید #علوم_دینی ممکن نیست.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«علم دینی وقتی محقق میشود که اولاً شما #مکتب ـ بهعنوان منظومه معارفِ «توصیفی، ارزشی، تکلیفی» ـ و #معادله و #برنامهریزی عینی را در یک راستا و در یک مسیرِ منسجم قرار دهید و ثانیاً، مدیریت تحقیقات را به عهده بگیرید و رشد تحقیقات را بر مدار ولایت حقه سرپرستی کنید و طبیعتاً یک شبکه تحقیقات ایجاد کنید.
چگونه میشود نسبت بین مکتب و معادله و برنامهریزی عینی را برقرار کرد بهگونهای که مکتب، حاکم بر معادله و برنامهریزی شود و متغیر اصلیِ منظومه معرفتی قرار بگیرد؟ اینجا احتیاج به روش داریم.
روش ما در اینجا صرفاً روش تهذیبی نیست که بگوییم گزارههای علمی را به گزارههای دینی عرضه کنید. روش ما روش مبناگرایی هم نیست که صرفاً بخواهد مبانی فلسفی را بر علم حاکم کند و فلسفههای مضاف را ذیل فلسفه اولیٰ ایجاد کند. روشمان، روش فلسفی_اجتهادی هم نیست که بخشی را از اجتهاد بگیریم و بخشی را از فلسفه بگیریم.
روش ما اجمالاً این است که باید ابتدا نظام معرفت دینی یا نظام معارف استنباطی، اعم از «معارف تکلیفی و معارف توصیفی و معارف ارزشی» و در مقیاس «فرد، جامعه و سرپرستی جامعه»، را استنباط کنیم و بعد باید اینها را در تولید معادله و مدلهای اجرایی فرآوری کنیم. این فرآوری بهمعنای انضمام نیست که ما یک جلد کتاب به نام معارف بنویسیم و آن را کنار کتاب علوم بگذاریم بهگونهای که علم راه خود را برود و معارف دینی هم راه خود را برود! این چیزی را حل نمیکند. فرآوری بهمعنای تکرار کلیات هم نیست.
مکتبهای مضاف یعنی فرآوریشدنِ معارف دینی در عرصه موضوعات مختلف و نه تکرار آن کلیاتِ حاکم بر همه آن شرایط. مثل اینکه ما الان یک مبانی کلی داریم که آن را، هم در تولید نظام تربیتی و هم در اقتصاد و جامعهشناسی به کار میبریم. پیداست که اینها به یک معنا نه مبانی خاص جامعهشناسی هستند و نه مبانی خاص علوم تربیتی یا مبانی خاص اقتصاد؛ بلکه مبانی کلی عام هستند.
ما نیازمند به مکتبهای مضاف هستیم که در آن، مبانی عام در حوزههای خاص فرآوری شوند [و به علم نزدیک شوند] و بعد از فرآوری شدن، باید نحوه تعامل بین این معارف با فرایند تولید معادله و نحوه تعامل این معارف با فرایند تحقق عینی و اجرا تعریف شود. این، همان مسیری است که باید طی شود و الا ما به علم دینی نخواهیم رسید.
باید منظومه معارف، استنباطی باشد و حتی #فلسفه هم باید تبدیل به #حکمت شود؛ یعنی حکمت باید در تبعیت عقل از وحی تولید شود، نه مستقل از وحی. فلسفه باید از [هرگونه] سکولاریسمِ منطقی نجات پیدا کند. لذا همینگونه که فلسفه، استنادش به دین، ناکافی است، فلسفه مضاف هم به طریق اولی، اماواگرهایی دارد. ما باید حکمت مضاف را تولید کنیم که ذیل مکتب قرار دارد. خود فلسفه هم باید بیش از آنچه که الان هست، متعبد به دین شود. تنها از این طریق است که امکانِ فیالجمله دستیابی به #علم_دینی فراهم میآید.»
#مکتب_و_حکمت
#مکتبهای_مضاف
📚 پروندۀ کاملِ #فلسفه را ببینید (در حال بهروزرسانی):
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir