eitaa logo
مجهولات
167 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
424 ویدیو
16 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 ویراستی: https://virasty.com/h_jafarii
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد :)🍃
نمی‌دونم برای تک‌تک کلمات اسم این گروه چقدر باید شکرت کنم خدایا؟💘 ولی برام مسجَّل شد که تو خیلی خوب بلدی بهترین تقدیرو رقم بزنی. حتی اون‌جاهایی که شاید اولاش به مذاق ما خوش نیاد اما خیلی زود پی می‌بریم همین درستش بوده✨ دانشگاه پشت خونه‌مون شاید اولش برام رو مخ ترین بخش ماجرا بود، ولی الان که فلاکت بقیه برای رفت و اومدو می‌بینم، عمیقاً حال می‌کنم باهاش🙂😂 و بیوتکنولوژی شاید اولش برام شیرین‌ترین بخش ماجرا بود، ولی الان که بخاطر حجم درسا به فلاکت افتادم دیگه ملسه😭😂
مجهولات
#رمان_نسل_سوخته #قسمت_هشتاد و یکم: مأموریت ـ اون ایام ... هر چند جمعیت خیلی از الان کمتر بود ... ا
و دوم: شرافت تمام وجودش می لرزید ... ـ پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به 16 می رسید ... یکم از تو بزرگ تر ... نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که می شنیدم رو باور نمی کردم .. ـ خدا شاهده باورم نمی شد ... اون صحنه و جنازه ها می اومد جلوی چشمم ... بهش نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس می کردم... اشتباه شده باشه ... برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ... حالت وحشیانه ای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت ... اگر من رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان های حزب خیانت نمی کنم ... می دونی مهران؟ ... اینکه الان شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکالت و مسائل ... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر خون شهداست ... شرافت و هویت مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوون های مثل دسته گل ... که از عمر و جوونی شون گذشتن ... این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده جمع می کردیم ... توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستان * ... بخش کودکان ... دکتر و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه کشتن ... با ضرب ... سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده شده بود ... هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکس هاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ ترین خاطرات عمر منه ... سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ... مگه شماها چی کار کردید؟ ... می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید؟ ... یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به پدر و مادرش نشون بدیم ... ما برای خدا رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... طلبی هم از احدی نداریم ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین آرامش ... مجال پیدا کنن ... کاری می کنن بدتر از گذشته ... @mjholat
این «🌱I can» گنده اولین ری‌اکشنم به حل مسئله‌ای بود که وقتی استاد جوابشو پای تخته نوشت و توضیح داد نالیدم: فهمیدما، ولی متوجه نشدم🤌 و خب الان تو بازنویسی جزوه حلش کردم💘 و فکر کنم قشنگ‌ترین پایانِ این شب بیداری، به منظور مرور و تثبیت مطالب فیزیک که یه روز و نصفی‌ام -بخاطر ترس مواجهه باهاش- عقب انداختمش بود... اگر فردا صبح بخش ضرب برداری‌رم تموم کنم و ظهر بعد کارگاه، برم سراغ مرور پیش‌نیازای شیمی و یه کمم زبان، دیگه میشه گفت اوضاع بهشته، بهشت✨ هر چند که عمرا انرژی و انگیزه و تمرکز و فهم و درک و شعور و شخصیت نصفه‌شبا رو طی روز برای درس خوندن داشته باشم😂💔
هدایت شده از ناشناسای مجهولاتم
📪 پیام جدید https://eitaa.com/mjholat/16362 فکر کنم اگه درست دیده باشم اینایی حل می‌کنی رو ما توی دبیرستان داشتیم😂🤝🏻
مجهولات
📪 پیام جدید https://eitaa.com/mjholat/16362 فکر کنم اگه درست دیده باشم اینایی حل می‌کنی رو ما توی د
آره امکان داره چون مباحث پایه‌اس🤔 ولی ما نخوندیم. شایدم من نخوندم😂 جمع و تفریق بردار‌ها به روش محاسباتیه
بچه‌ها یه بار یکی‌تون بهم پیام داد که تو ادمینی سررشته و تو روبیکا سابقه کار داشت و مدتی با هم دربارش چت کردیم الان یه پروژه‌ای پیدا شده که می‌خواستم اگه امکان‌شو داره، بهش واگذار کنم. اگر هنوز هست و این پیاممو می‌خونه، لطف کنه بیاد پیوی تا درباره‌اش بیش‌تر صحبت کنیم و اگه اوکی بود واگذار بشه بهشون🤍
هدایت شده از ناشناسای مجهولاتم
📪 پیام جدید شما زبانتون خوبه؟ چجوری میخونبد یعنی روش خونتون چی
مجهولات
📪 پیام جدید شما زبانتون خوبه؟ چجوری میخونبد یعنی روش خونتون چی #دایگو
نه جانم زبانم خیلی تعریفی نیست🥲🤌 دبستان و راهنمایی آموزشگاه میرفتم که خیلی بی‌کیفیت بود... الان بخاطر رشته‌ام که لازمه تو دو سال اول کارشناسی مسلط بشیم رو انگلیسی، دوره جادوی زبان استاد شعبانی رو میرم از تابستون که راضی‌ام تا این‌جا خیلییی✨ برای زبان مدرسه‌ام، دهم کتاب قلم‌چی گرفتم که درسنامه و لغات و نمونه سوالاش عالی بود برای امتحان✨ یازدهم دوازدهمم معلممون خودش برای گرامر یه جزوه خودخوان خیلی خوب بهمون میداد که همیشه با اون یاد می‌گرفتم، نمونه سوالم داشت. برای ووکبم سعی میکردم خودم بشینم از اول هر درس، لغاتی که به نظر مهم میانو بنویسم تو یه دفتر جدا با معنی و املاش و حفظ کنم...
هدایت شده از ناشناسای مجهولاتم
📪 پیام جدید من که پشت کنکوری شدم یازدهم باید ایجاد سابقه کنم دوازهم هم ترمیم بزنم واقعا تو زبان گیر کردم.. بنظرتون لغت بخونم املا کار کنم گرامر نمونه سوال حل کنم میشه نمره بالایی گرفت من واقعا پاییم ضعیفه ولی خب دارم سعی میکنم بخونم همین کتاب یازدهم و دوازهم هر 0ب برای سال های قبلی بود مرور کنم نمیدونم کافیست میده یا نه هعی 🤧🤕💔
مجهولات
📪 پیام جدید من که پشت کنکوری شدم یازدهم باید ایجاد سابقه کنم دوازهم هم ترمیم بزنم واقعا تو زبان گیر
ببین زبانو تو الان فقط لغات حفظ کن.. بشین لغات کتابو در بیار و بنویس و روزی دو سه تا حفظ کن، جدا معتقدم واسه گرامر یه ماه، یا یه هفته آخرم وقت بزاری کار در میاد😂✨ گرامر یازدهم هیچی نیس، هیچ پیش نیاز جدی ای ام نداره اگر جزوه خوب پیدا کنی و میتونی فیلمم ببینی.. همایشای رایگان جمع بندی زبان نهایی هستن تو نت.. راحت اوکی میشی✨ بعد فقط باید تا میتونی نمونه سوال حل کنی که قلقش بیاد دستت🤝 پس بازم به نظرم الان تمرکزتو بزار روی لغت حفظ کردن، برا اون از الان نگران نباش. من متاسفانه جزوه‌های معلم‌مونو ریختم دور، اگر جزوه خوب دیدم برات می‌فرستم. ولی نشدم فیلما جوابه الحمدالله تو یازدهم رایتینگ جدی نداریم مثل دوازدهم برای لیسنینگ هم اولا عادت به آهنگ یا سریال با زیرنویس اگه داشته باشی که دیگه اصن تمرین نمیخواد😂 اگر نه هم همون هفته یا ماه آخر سه چهارتا لیسنینگ تمرینی بری راحت میاد دستت
هدایت شده از ناشناسای مجهولاتم
📪 پیام جدید سلام خوبی من همونم که دانشگاه میبد قبول شده بودم خواستم تشکر کنم بابت کمک هات و دعا هات مشکلم حل شد شنبه رفتیم دنبال کار های ثبت نام غیر حضوری ۷ صبح از خونه رفتیم و ساعت ۹ شب برگشتیم درسته خیلی سخت بود ولی خداروشکر درست شد بعدش هم دیروز رفتیم حضوری ثبت نام کردید بازم ممنون ❤️❤️❤️
مجهولات
📪 پیام جدید سلام خوبی من همونم که دانشگاه میبد قبول شده بودم خواستم تشکر کنم بابت کمک هات و دعا ها
سلاااام الحمدالله😍🫂 ان‌شاءالله بهترینا برات رقم بخوره و موفق بشی. بزودی کارای انتقالی و.. تم‌ درست بشه 🥲✨
هدایت شده از -فٰارِج⁴¹⁷!
یه این پستو فور بزن بازی‌مون نشه؟😁 فور بزنید یه بیت از شعرایی که خودم گفتم رو با توجه به حس و حال کانالتون، تقدیمتون کنم🚶‍♂
هدایت شده از -فٰارِج⁴¹⁷!
و هر کسی که گرفتار عشق شد قطعا سروده شعر به طبع لطیف دلتنگی... تقدیم به شاعر جان @mjholat
آزمایشگاه شیمی😀⚗
مجهولات
#رمان_نسل_سوخته #قسمت_هشتاد و دوم: شرافت تمام وجودش می لرزید ... ـ پیداش کردیم ... یه دختر بود .
و سوم: فصل عقرب شب، تمام مدت حرف های آقا مهدی توی گوشم تکرار می شد ... و یه سوال ... چرا همه این چیزهایی که توی ده روز دیدم و شنیدم ... در حال فراموش شدنه؟ ... ما مردم فوق العاده ای داشتیم که در اوج سختی ها و مشکالت ... فراتر از یک قهرمان بودند ... و اون حس بهم می گفت ... هنوز هم مردم ما ... انسان های بزرگی هستند ... اما این سوال، تمام ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... صادق که از اول شب خوابش برده بود ... آقا مهدی هم چند ساعتی بود که خوابش برده بود ... آقا رسول هم ... اما من خوابم نمی برد ... می خواستم شیشه ماشین رو بکشم پایین ... که یهو آقا رسول چرخید عقب ... ـ اینجا فصل عقرب داره ... نمی دونم توی اون منطقه هستیم یا نه ... شیشه رو بده بالا ... هر چند فصلش نیست اما غیر از فصلش هم عقرب زیاده ... فکر کردم شوخی می کنه ... توی این مدت، زیاد من و صادق رو گذاشته بودن سر کار ... - اذیت نکنید ... فصل عقرب دیگه چیه؟ ... ـ یه وقت هایی از سال که از زمین، عقرب می جوشه ... شب می خوابیدیم، نصف شب از حرکت یه چیزی توی لباست بیدار می شدی ... الی موهات ... روی دست یا صورتت ... وسط جنگ و درگیری ... عقرب ها هم حسابی از خجالت مون در می اومدن ... یکی از بچه ها خیز رفت ... بلند نشد ... فکر کردیم ترکش خورده ... رفتیم سمتش ... عقرب زده بود توی گردنش ... پیشنهاد می کنم نمازت رو هم توی ماشین بخونی ... شیشه رو دادم بالا و سرم رو تکیه دادم به پنجره ماشین ... و دوباره سکوت، همه جا رو فرا گرفت ... شب عجیبی بود ... @mjholat
نه بچه ها یه جاهایی دیگه واقعا مدیتیشن و آرامش و آب خنک و نفس عمیق و بهش فکر نکن جواب نیست. باید بلند شی مرد و مردونه با یکی دعوا کنی، بجنگی، فحش بدی، جاش بود دو تا ام بزنی، بعدم بشینی الکی های های گریه کنی تا خوب شه.