eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
159 دنبال‌کننده
794 عکس
157 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
دست یاری طوفانی از دروغ به هرجا گرفته بود کار فریب و توطئه بالا گرفته بود مِه مثل وهم، مبهم و سنگین، به هر طرف بر چشم ماه راه تماشا گرفته بود در موج‌خیز وهم و هیاهوی جاشوان کشتی فتنه جانب دریا گرفته بود تهمت در آسمان و زمین بود منتشر غربت تمام آینه‌ها را گرفته بود شیشه شکسته بود و رها گشته بود از آن آن دیوها که در دل آن، جا گرفته بود گویی که دیو در شب تردید و سرکشی با خیل فتنه راه اهورا گرفته بود امروز در دوراهی تاریخ مانده بود دیروزِ رفته راه به فردا گرفته بود پاییز سهمگینی از این سرزمین گذشت آتش به جان جنگل افرا گرفته بود دستی وزید و در دل کابوس محو شد آن سایه‌ها که در دل شب پا گرفته بود دست تو بود آن‌که به یاری ما شتافت وقتی شرر به دامن دنیا گرفته بود ✍🏻 🏷 علیه‌السلام | @Shere_Enghelab @mkomeit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🔺استوری‌موشن یک‌روز بهار می‌شود با یک گل‌... 🔸جهت استفاده در استوری اینستاگرام و واتساپ و... ولادت باسعادت منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) مبارک‌باد؛ ✅ ‌تولید شده در: @qararmedia @mashareqazvin
علیه‌السلام 🔹نشانی ظهورت پیداست🔹 آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4601@ShereHeyat@mkomeit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مشعر قزوین
📺 ویژه برنامه 🔹احیای شب نیمه‌شعبان از حرم مطهر رضوی 🗓 |از ساعت ۰۰:۳۰ بامداد نیمه شعبان تا اذان صبح| 🔸 از شبکه افق سیما 💠جامعه‌ایمانی‌مشعر ✅ @www1542org@mashareqazvin
سرود؛ مبارکه میلادش.mp3
1.09M
علیه‌السلام 🔹مبارکه میلادش🔹 هر کوچه پره از عطر امیده عطری که مژده می‌ده شب عیده عید اومد که بگه عید حقیقی میلاد بهار دل‌ها رسیده می‌تپه دل با یادش مبارکه میلادش مقلب القلوب شیعیانه محول الاحوال جهانه تو هم بگو حال دلتو عوض کن ذکر همه یا صاحب الزمانه «یا صاحب الزمان امید دل‌ها یا صاحب الزمان عزیز زهرا» ـــــــــــــــــــــــــــــــ اومد که تو دلا زنده شه امید اومد تا بشکفه خندۀ خورشید اومد تا بگه با دلای روشن خورشیدو می‌شه پشت ابرا هم دید دلم شده پابندش مبارکه لبخندش صدای اذون عشقه دلنوازه تولد حقیقت نمازه همۀ نگاها می‌ره سمت کعبه ذکر همه یا فارس الحجازه «یا فارس الحجاز، یابن طاها یا فارس الحجاز، یابن زهرا» ـــــــــــــــــــــــــــــــ می‌تابه خورشید از چشمۀ نورش می‌گرده زمین از یُمن حضورش «جاءَ الحَق» بخونید نذر قدومش نزدیکه به خدا صبح ظهورش باید بشیم عمّارش مبارکه دیدارش نگاه کنید به قرص کاملِ ماه یه وقت نمونید توی نیمۀ راه شیعه یه لحظه هم آروم نداره جهان می‌گه اَینَ بَقیة‌الله «یا حجة‌الله یا بقیة‌الله یا داعی‌الله یا بقیة‌الله» شاعر: نغمه‌پرداز: @ShereHeyat_Nohe@mashareqazvin
یک روز شبیه ابرها گریانم یک روز چنان شکوفه‌ها خندانم دیروز کتیبۀ محرم بودم امروز چراغ نیمۀ شعبانم 📝 @ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام علیهاالسلام فرازی از یک 🔹أینَ وجهُ الله🔹 ..بشنو از راویان روایت نور که به وجد آیی از ترنّم و شور روزی از روزها امام نقی گفت با خادم سرا «مسرور»: که برو «بُشرِ بِن سلیمان» را به سراپرده‌ام بخوان به حضور این بشارت به بُشر بَرده‌فروش چون که ابلاغ شد، به شوق و به شور به سر آمد، به پای‌بوسِ امام هادی دین و معنی «والطّور» چشم در چشم و لب پر از لبیک تا چه فرماید آن سلالهٔ نور گفت مولا: بدان به خاطر من کرده اندیشه‌ای خطیر، خطور بنشین در برم که ره یابی به امید خدا بدان منظور پس از آن، آن یگانه آیتِ نصر که به کف داشت رایتِ منصور نامه‌ای با خط فرنگ نوشت ساخت آن را به مُهر خود ممهور گفت: ای پیک! این تو این پیغام گفت: ای دوست! این تو، این دستور «بَدره‌ای زر» به او سپرد امام گفت این زر، ضمیمهٔ منشور راهِ بغداد پیش گیر و برو با توکّل به ذات حیّ غفور منتظر باش، بر لبِ ساحل تا رسد کشتی مراد از دور کشتی حامل اسیران است از ایالات دور و خطّهٔ تور همه را عرضه می‌کنند و تو هم در همه حال باش سنگ صبور تا کنیزی بدین صفات و کمال کند از آن میان چو ماه ظهور در حجابِ عفاف و عصمت و قدس باشد آن گلبن ادب مستور چون از این نامه مُهر برگیرد دیده‌اش روشنی بیابد و نور به خریداری‌اش قدم بگذار بگذرم... «اِنَّ سَعْیُکُم مَشکور» او عروس من است، فرزندم «عسکری» می‌پذیردش به حضور آرزویم طلوع خورشیدی‌ست روشنی‌بخش‌تر ز جلوهٔ طور نه همین دارم انتظارش من که جهان دارد انتظارِ ظهور... وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟ «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ» پرده تا از رخ پگاه افتاد در فضا برق یک نگاه افتاد بود این برقِ شادی، از دل «بُشر» که نگاهش به دخت شاه افتاد سجدهٔ شکر حق به جای آورد از غم آسود و در رفاه افتاد سوی «سامرّه» هم‌سفر با او دخت قیصر «ملیکه» راه افتاد گفت ای بُشر! در ولایت روم به هوای گلی، گیاه افتاد بزم عقد من و پسر عمّم پا گرفت و طرب به راه افتاد خطبهٔ عقد را نخوانده عجیب اتفاقی به بزم شاه افتاد تخت در هم شکست و غوغا شد لرزه بر کاخ و بارگاه افتاد دستِ افسوس زد به هم داماد گویی از آسمان به چاه افتاد بزم عیش از قضا، عزا گردید اُسقُف از روی جایگاه افتاد... یا قیامت به پای شد، یا نه «پاپ اعظم» به اشتباه افتاد پس از آن حادثات، بر سَرِ من سایهٔ رحمتِ اله افتاد دل و جان در هوای حضرت دوست سر و کارم به اشک و آه افتاد تا شبی، در عوالم رؤیا چشمِ مشتاقِ من، به ماه افتاد دل من سر نهاد بر قدمش اشک شوقم به خاک راه افتاد شعلهٔ اشتیاق و آتش مهر در نهادم به یک نگاه افتاد در شگفتم! کنون که بر سرِ من سایهٔ آن جهان‌پناه افتاد وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟ «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ» «نرگس» آن عشق مانده در جانش در دل و دیدهٔ گل‌افشانش گل سرخ محمّدی، «مهدی» تا شکوفا شود به دامانش آوَرَد گلبنی همیشه بهار چشم بد دور از گلستانش ماهِ شعبان، دو نیمه شد وانگاه عظمت یافت رتبه و شانش... زادروزِ «بقية‌ الله» است آفرین خدای بر جانش دفتر مدح اوست «جاءَ الحق» «زَهَقَ الباطل» است عنوانش سورهٔ «هَل اَتی عَلَی الاِنسان» صورتی از کمال و احسانش... میهمان شد به جلوه‌گاهِ شهود دست غیبِ خدا نگهبانش خواند او را «خلیفة الرّحمان» کردگار رحیم و رحمانش بشریّت نداشت تاب ظهور پردهٔ غیب کرد پنهانش سیصد و سیزده خداجویند جمع یاران و جان‌نثارانش طالعِ سعد بین! که در همه حال حافظِ جان اوست جانانش به امیدی که صبح وصل رسد، دست کوتاه ما به دامانش جانم ارزانیِ نگاهش باد پدر و مادرم به قربانش طوطی طبع من اگرچه شده‌ست در پس آینه غزل‌خوانش وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟ «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ».. از تو گلزار وحی، خرّم شد لبِ گل وا به خیر مقدم شد... به امید نجات «نوح نبی» دست بر دامن تو در یم شد از تو آتش صفای گلشن یافت به «خلیل خدا» مسلّم شد... قطره‌ای از سحاب رحمت تو در بیابان چکید و «زمزم» شد نه همین از صفای «ابراهیم» که ز سعی تو کعبه محکم شد دست بر دامن تو زد «یعقوب» که به «یوسف» رسید و بی‌غم شد شد «کلیم» از تو «موسی عمران» که به وادی قُدس، مَحرَم شد... تا گرفت از تو درسِ صبر «ایّوب» به صبوری عَلَم به عالم شد فیض عام تو در دل دریا مونِس «یونس نبی» هم شد باز کردی تو نطق «عیسی» را که به عصمت، گواهِ «مریم» شد ای مرام تو التفات و کرم بی‌تو دل‌ها، صراحی غم شد سر و سامان عشق، بر هم خورد چهرهٔ روزگار درهم شد هر کجا سروِ راست قامت بود زیرِ بارِ مفارقت خم شد در مقامی، که خیل مشتاقان در فراق تو صبرشان کم شد وصف «ماءِ مَعین» کنم تا کی؟ «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ».. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/268@ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام 🔹حضور تو پیداست!🔹 اگرچه غايبى، امّا حضورِ تو پيداست چه غيبتى‌ست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست مقام گلشنِ اشراق، نافه‌خيز از توست بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست... تو كيستى كه قيامت، قيامتِ كبرا‌ست تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارى‌ست زبان قاطع شمشير عدل تو كارى‌ست نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه سپيد شد ز فراق تو سنگ‌فرشِ پگاه خدا به دست تو داده‌ست عدل عالم را سپرده نيز به دستت حساب آدم را ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند تويى كه قائم آل محمدت خوانند ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد كه در ضمير تمامى مردگان جان داد اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب! به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار ز گرده‌‌هاى بشر تازيانه را بردار 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1383@ShereHeyat@mkomeit
غم دل دلم قرار نمی‌گیرد از فغان، بی‌تو سپندوار ز کف داده‌ام عنان، بی‌تو ز تلخ‌کامی دوران نشد دلم فارغ ز جام عیش، لبی تر نکرد جان، بی‌تو چو آسمان مه‌آلوده‌ام ز دل‌تنگی پر است سینه‌ام از اندُه‌ گران، بی‌تو نسیم صبح نمی‌آورد ترانۀ شوق سر بهار ندارند بلبلان، بی‌تو لب از حکایت شب‌های تار می‌بندم اگر امان دهدم چشم خون‌فشان، بی‌تو چو شمعِ کشته، ندارم شراره‌ای به زبان نمی‌زند سخنم آتشی به جان، بی‌تو عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکّرین دهان، بی‌تو گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین» جدا ز خلق به محراب جمکران، بی‌تو ✍🏻 حفظه‌الله 🏷 علیه‌السلام | @Shere_Enghelab @mkomeit
علیه‌السلام 🔹لبیک یا امام🔹 شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد روز تولد تو سپردم به دست باد ای باد! راه خانۀ موعودمان کجاست ای رودهای گمشده! مقصودمان کجاست ای کاش باد بود و غزل بود و جاده‌ها می‌آمدیم سوی تو ما پا پیاده‌ها می‌آمدیم و عرض ادب، عرض احترام تبریک عید و گفتن لبیک یا امام... روز تولد تو زمین مهربان‌تر است خورشید شاد‌تر شده گویا جوان‌تر است کوچه به کوچه زمزمۀ طاق نصرت است عید است و جمکران تو امشب قیامت است... دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست بودن فقط منوط به شرط حضور نیست مادربزرگ گفت که او، حَیّ و حاضر است بر حال ما همیشه نگهبان و ناظر است دستش گره‌گشاست، نگاهش گره‌گشاست یک خنده روی صورت ماهش گره‌گشاست ای دل چرا شکسته و ساکت نشسته‌ای چیزی بگو که ندبه و آهش گره‌گشاست شعبان کرامت است و شفاعت علی‌الخصوص ماه تمام نیمۀ ماهش گره‌گشاست شب پشت شب گره به گلوی غزل زده حلقه به حلقه زلف سیاهش گره‌گشاست حلقه به حلقه در زده تبریک گفته‌ام نام تو را در این شب تاریک گفته‌ام نام تو روشنایی صبح است و راز عشق خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق روز تولد است و سلام و ارادتی دادم به دست باد به شوق زیارتی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1386@ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام 🔹اِنّا فَتَحنا🔹 وقتی مساجد تشنۀ یک ختم قرآنند در گیر و داری که خیابان‌ها چراغانند وقتی برای بستۀ درها کلیدی نیست وقتی تمام قفل‌ها سر در گریبانند می‌آیی و «اِنّا فَتَحنا» روی لب داری یعنی برایت کارهای سخت آسانند ارباب‌ها و خواب‌های بر پر قوشان از چند شب قبل از ظهور تو پریشانند احوالشان آن لحظه باید دیدنی باشد وقتی مُعبّرها تو را «منصور» می‌خوانند می‌آیی و یک عده بر خود سخت می‌لرزند می‌آیی و یک عده قَدرت را نمی‌دانند من در خیابان‌هایمان گَز می‌کنم نذرت! وقتی تمام چشم‌ها دنبال مهمانند 📝 @ShereHeyat @mashareqavin
دو مناره دو نردبان که تو را روز و شب می برند سوی خدا مرغهای اذان ز گلدسته می پرند عاشقانه سمت شما مسجد اينگونه می زند لبخند تا کشاند تو را به سعی و صفا  از دل گنبد و شبستانها می وزد نام يا علی مولا  طاق محراب را کند روشن نور سبحان ربی الاعلی   دسته دسته فرشته مي آيد ببرد تا نماز را بالا بشود آبی و پر از احساس کاشکی دل به شکل کاشی ها رنگ مسجد اگر بگيرد دل در همه حال می کنی غوغا @mkomeit
🔹از همه دل‌رحم‌تر...🔹 قلب مرا نرم کرد، دیدۀ بارانی‌ام تر شده سجاده از اشک پشیمانی‌ام از همه دل‌رحم‌تر، از همه نزدیک‌تر هرچه برنجانمت باز نمی‌رانی‌ام از تو چه پنهان پر از حسرت دنیا شدم از تو چه پنهان پر از بی ‌سر و سامانی‌ام عمر تباه مرا، بار گناه مرا باز بدان ای رئوف از سر نادانی‌ام بندۀ شرمنده‌ات عاشق تو بود و هست خواه ببخشایی‌ام، خواه بسوزانی‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2257@ShereHeyat@mkomeit
🔹فاصله‌ها🔹 انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست می‌خواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست بر زخم دل سوخته‌ام هیچ دوایی جز لذت دیدار تو مرهم شدنی نیست من سروم و آزادگی‌ام ورد زبان‌هاست جز از غم تو قامت من خم شدنی نیست بگذار که باران بشوم زار ببارم حالا که وصال تو فراهم شدنی نیست می‌خواست غزل فاصله را کم کند اما انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4085@ShereHeyat@mkomeit
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار! 📝 🌐shereheyat.ir/node/261@ShereHeyat@mkomeit
چارشنبه‌سوری شب، شب چارشنبه‌سوری بود در هر خانه آتشی روشن شهر، کوچه به کوچه‌اش شده بود به نگاه سیاوشی روشن پدرم شمع نیمه‌سوزی بود ناگهان با صدای فشفشه‌ای زوزۀ توپ در سرش پیچید باز تا هفت کوچه آن‌ورتر ضجّه‌های مکرّرش پیچید موج افتاده بود روی موج داد می‌زد که در محاصره‌ایم آن سوی خاکریز ناپیداست غوطه‌ور در میان خون شده‌ایم زیر رگبار دشمن از چپ و راست سر به دیوار بس که می‌کوبید با تمام وجود حس کرده است بارها جنگ پرمخاطره را یا علی گفت، از زمین برخاست رفت تا بشکند محاصره را بچه‌های محلّه دورش را... قهرمانانه دل به دریا زد هرچه را داشت بر زمین انداخت تا نفس‌های آخرش جنگید بعد خود را به روی مین انداخت روی آسفالت دست و پا می‌زد یافتم جسم نیمه‌جانش را روی زانوی مادرم در خون قهرمانانه سر برون آورد باز هم در مصاف خنجر، خون عشق با او سر جنون دارد ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
🔹خانۀ آلاله‌ها🔹 بیا به خانۀ آلاله‌ها سری بزنیم ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم شبی به حلقۀ درگاه دوست دل بندیم اگر چه وا نکند، دست کم دری بزنیم تمام حجم قفس را شناختیم، بس است بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم به اشک خویش بشوییم آسمان‌ها را ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم اگر چه نیّت خوبی‌ست زیستن اما خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3117@ShereHeyat@mkomeit
🔹چشمۀ دیدار🔹 چشمۀ دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد گفتم و بستم دهان مدّعیان را حرف حسابی دگر جواب ندارد رحمتی ای آشنای جان که دل من از تو دگر طاقت عتاب ندارد چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی عاشق تو حق انتخاب ندارد «صدق» دعا را بَرَد به‌سوی اجابت برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2681@ShereHeyat@mkomeit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شعرخوانی سردار شهید هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟ 📝 @ShereHeyat@mkomeit
جمعه ی آخر سال است کجایی آقا مرغ دل بی پروبال است کجایی آقا شیعه را راه نجاتی زِ بلا ممکن نیست استرس با تو ، محال است کجایی آقا خاک بر فرقِ مریدانِ چو من باید کرد همه جا قحطِ رجال است کجایی آقا دیده ای نیست به جز دیده ی مولا بیدار روحِ ما غرق خیال است کجایی آقا هر کجا می نگرم جذبِ به دنیا بودم قاتلم خوش خط‌ وخال است ،کجایی آقا پُر زِ دردیم و سوالی که ندارد پاسخ پاسخِ هرچه سوال است ، کجایی آقا سفره ها پُر شده از رنگ تجمّل ، امّا به کجا مالِ حلال است ، کجایی آقا جان به قربانِ تو ای یوسفِ زهرا کردن شهدِ شیرینیِ فال است کجایی آقا کاش این جمعه شود آخرِ دلتنگی ها ندبه با شرحِ جمال است ، کجایی آقا شده پنجاه و دو جمعه نظرم بر راهی سالِ ما رو به زوال است کجایی آقا @mkomeit
🔹بهاری که در راه است...🔹 دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است ندارد غیر فرشی کهنه و یک قاب آیینه ببین خانه‌تکانی در دل ساده چه آسان است نبود امسال هم بابا سر سفره، نمی‌داند، که من گرمای دستش را... ولی او در پی نان است حواسش هست اما با من و دلواپسی‌هایم دم رفتن به مادر گفته عیدی لای قرآن است و کفش کهنه‌ام را در مسیری تازه می‌پوشم وگرنه کفش نو در راه بی‌مقصد فراوان است عدالت چون درختی خشک هر شب خواب می‌بیند بهاری را که در راه است یوسف را که زندان است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4538 @ShereHeyat @mkomeit
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹ای دست خدا!🔹 ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار این چه ماهی‌ست چنین روشن و آیینه‌تبار؟!... شستشو می‌کند این ماه، زمین در باران تا نباشد به کدورت نفسِ خاک، دچار تا نیفتد نظر روشن نوروز به گَرد تا نگیرد نفسِ سبزِ بهاران ز غبار... چشم و گوش همه باز است در این ماهِ زلال بی‌خبر نیست در این ماه کسی از اسرار کَم کَمَک می‌رود از یاد، سکوتِ دی‌ماه خوش خوشَک می‌رسد از راه، هیاهوی بهار... سال دیگر نکند سرد بیفتی؟ برخیز! سال دیگر نکند زنده نباشی؟ هشدار!... قُمری زمزمه‌خوان خیمه زده پُشت حصیر هُدهُدِ پیر برون آمده از کُنجِ حِصار... حیف باشد که در این ماه نخوانیم سرود حیف باشد که در این ماه بگیریم قرار... هیچ‌کس نیست در این ماه گرامی آرام هیچ‌کس نیست در این ماه مطهّر، بی‌کار... کیست آن‌کس که مرا می‌بَرد این ماه، به اوج؟ آن‌که برداشته از خاطرِ مجروحم بار این صدای نَفَسِ روشن و پاکیزۀ کیست این صدایی که مرا می‌برَد آن سوی حصار... آن‌که این‌گونه مرا می‌کِشد از خویش، برون آن‌که انداخته این ماه، مرا از همه کار... آن‌که آمیخت مرا با نفَس روشن صبح آن‌که آموخت مرا در دلِ شب، استغفار حیف باشد که در این ماه نگویم: حیدر حیف باشد که در این ماه نگویم: کرّار می‌کند شیر، مرا مدح علی در اسفند بهتر از مدح علی چیست در این ماه‌بهار؟ با علی نیست مرا دلهرۀ تنگی گور با علی نیست مرا دغدغۀ روزِ شمار... از دلِ بی‌کَسم ای یار نبی! پای مکش از سرِ خسته‌ام ای دست خدا! دست مَدار زندگی می‌کنم و زندگی‌ام از تو پُر است قسمتَم باد تو را موقعِ مُردن، دیدار... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2620@ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام 🔹شب سال تحویل🔹 غبار از سر و روی خانه تکاندم شنیدم قرار است مهمان بیاید نشد آب و جارو کنم کوچه‌ها را دعا می‌کنم باد و باران بیاید به گلدان برای شب سال تحویل سپردم پر از نرگس و یاس باشد سپردم اگر باد از این کوچه رد شد به عطر لباس تو حسّاس باشد به گنجشک گفتم اگر راه دارد یک امشب برایم قناری بخواند به بید سر کوچه گفتم می‌آیی به من قول داده مرتب بماند به سرو و سپیدار پیغام دادم برای تو در حال تعظیم باشند به تقویم و ساعت هم اعلام کردم به وقت ظهور تو تنظیم باشند به فوارۀ حوض تأکید کردم همین که تو را دید برخیزد از جا به شب‌بو سپردم سر حال باشد فقط کاش امشب نیفتد به فردا به تحویل امسال چیزی نمانده دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟ من بی‌نوا چند قرن است اینجا سر سفره‌ام تا بیایی عزیزم.. 📝 @ShereHeyat@mkomeit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا