"از چیچَست تا ارومیه"
آنچه به بهانهی حکایت این روزهای دریاچهی ارومیه میتوان نوشت؛ اشاراتی اندک است که دربارهی آن در شعر فارسی وجود دارد.
تقریبا از سه هزار سال پیش و در اسناد آشوری و اوستایی و متون پیش و پس از اسلام، نامها و اشاراتی مطرح شده است که گویا به این مکان پیوند داشته است.
در طول هزارهی پس از اسلام بسیاری از مورخان و جغرافیدانان اسلامی در آثاری چون: صورهالارض، معجمالبلدان، المسالک والممالک، حدود العالم، نزههالقلوب و غیره، به جایگاه فرهنگی این مکان یا حدود آن اشاره کردهاند و از این دریاچه با نامهایی چون: چیچست و مارگیانه و کبوذان و در دوران اخیر: رضاییه و ارومیه یاد شده است.
قدیمترین اشارات در شعر فارسی به این مکان، ابیاتی از شاهنامهی فردوسی است که حکیم توس در خلال داستان پادشاهی کیخسرو از "چیچست" سخن گفته است:
سپاهی گزین کرد زآزادگان
بیامد سوی آذرابادگان...
وزآن جایگه با سواران گُرد
عنان بادهی تیزتگ را سپرد
سوی راه چیچست بنهاد روی
همیراند شاداندل و راهجوی...
وزآن دشتِ بیبر برانگیخت اسپ
همیتاخت تا پیشِ آذرگشسپ
بر اساس روایت شاهنامه، چیچست دریاگونهای در آذربایجان و در نزدیکی آتشکدهی آذرگشسپ است. توصیفی که کاملا با موقعیت کنونی دریاچهی خشک ارومیه سازگار است.
حکیم توس در خلال توصیف جنگ کیخسرو و افراسیاب نیز دو بار دیگر به این واژه اشاره کرده است:
به دل گفت کاین مرد پرهیزگار
ز دریای چیچست گیرد شکار
نهنگی مگر دمّ ماهی گرفت
به دیدار ازو مانده اندر شگفت...
نوع توصیف فردوسی از فضای زیستی "چیچست/ ارومیه" متفاوت با تجربهی ایرانیان معاصر از آن است؛ تفاوتی که ممکن است حاصل تاثیرات انسانی و تغییرات محیطی باشد.
در فاصلهی سدههای چهارم و پنجم و اطلاعات موجود در منظومههای حماسی از این مکان، تا دوران معاصر، شاعران کمتر به این مکان جغرافیایی در سرودههایشان توجه کردهاند.
در سدههای اخیر نیز، آنقدر که مسائل مربوط به آذربایجان در نگاه کلان و تاحدودی ارومیه، در اشعار منعکس شده، کمتر به وضعیت دریاچه توجه شده است. (بهاستثنای برخی شاعران محلی بهویژه در دهههای اخیر)
در ادبیات دوران قاجار بیش از همه، شاعران در مواجهه با روسیه و در خلال جنگهای ایران و لشکر تزاری به ارومیه اشاره کردهاند. اوج این اشارات را در منظومهی شهنشاهنامه میتوان دید. از دیگر سخنوران عصر فتحعلیشاه، قائم مقام نیز اشاراتی به کلیت این مکان (ارومیه) کرده است:
لشکر تبریز و ایروان و ارومی
خصمشکارند همچو شیر دژآگین
یکی از مفاهیم منعکس در ادبیات دوران قاجار با موضوع ارومیه، دستاندازی روسها بر این مکان بوده؛ نکتهای که در دیوان ادیبالممالک نمود دارد:
به تبریز و به سلماس و ارومی
گهی روسی علم زد گاه رومی
ایندسته از شکایات و توصیفها را در اشعار نسیم شمال و دیگر شاعران مشروطه هم میتوان دید.
خلاصهی کلام اینکه، جدالهای سیاسی و انقلابات و هجومات داخلی و خارجی، قرنها آن دیار را دچار بحران کرده و اینک، بحرانی خودزاده دامنگیر دریاچهی ارومیه و آذربایجان شده است.
شاید این شکایت فرخی، دربارهی آذربایجان مناسب احوال دریاچهی زرخیز ِ چیچست در روزگار ما باشد:
بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان
بر فلک میرفت کی؟ فریاد آذربایجان
... از ارومی بانگ هل من ناصر و ینصر بلند
کو معینی تا کند امداد آذربایجان؟
#ارومیه
#چیچست
#شعر_و_طبیعت
@mmparvizan