eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
" نقدی بر شعر علی‌رضا آذر/بخش اول" علی‌رضا آذر از شاعرانی است که در دهه‌ی اخیر، نگاه‌های متوجه بسیاری را به خود جلب کرده است. او با دفترهای اثر انگشت، اسمش همین است، آتایا و ترانه‌هایش، که همه را نشر نیماژ منتشر کرده و اغلب به چاپ‌های نزدیک به ده یا بیشتر رسیده، جایگاهی ویژه در فضای مجازی و در میان مخاطبان جوان یافته است؛ تا آنجا که صفحه‌ی اینستاگرامی‌اش صدهاهزار مخاطب دارد. شعر او در نگاه اول، خود را در دستان لیز منتقدان می‌لغزاند. تکثر فضا، تصویرهای آنی زیبا و مقبولیت روزافزون اشعارش،  سبب شده که کمتر زیر ذره‌بین نقد قرار گیرد؛ اما خلاف اشعار درجه‌اول شاعران که در خوانش‌های مکررظرفیت‌های جدیدی را برای جلب نظر زیباشناسانه،  در اختیار منتقد می‌گذارد، شعر او در هر بارخوانش، پنجره‌ای جدید را برای انتقاد فراروی مخاطب می‌گشاید و لغزشی تازه را در ساختار، محتوا و زبان به خواننده یادآوری می‌کند. اشعار علی‌رضا آذر در نگاهی کلی آمیزه‌ی متن‌های گوناگون است که از دریچه‌ی احساس شاعر رد شده و شکلی گاه تازه و گاه کولاژی از دیگر شاعران را در اختیار مخاطب نهاده است. در شعر او از شاعران سنتی چون: مولوی و نظامی گرفته، تا سنتی‌سرایان معاصر چون: ابتهاج،  منزوی و بهمنی، و نیمایی‌سرایانی نظیر اخوان،  فروغ، سهراب و ترانه‌سرایانی چون: ایرج جنتی، شهریار قنبری، یداللهی،  گلرویی و  رمانتیک‌هایی از قبیل نادرپور و کارو و جوان‌ترهایی چون: محمدسعید میرزایی،  طریقی و بیش از آنان مهدی موسوی، نشانه می‌توان دید. این ارتباط بینامتنی که از سویی به قوت اشعار کمک کرده، از زاویه‌ای دیگر از اصالت اشعار آذر در مقایسه با نمونه‌های پیشین کاسته است. تاثیرپذیری و همسایگی او با اشعار دیگران گاه کاملا آشکار است؛ آنجا که شعرهایی را کامل یا با تغییر از دیگران وام گرفته یا به صورت آشکار به آن‌ها اشاره کرده است. مثلا تضمین غزل "با همه‌ی بی‌سر و سامانی‌ام" از بهمنی در شعر "زهرترین زاویه‌ی شوکران" که ابیات مجاور با شعر اصلی، هیچ‌گاه به قوت نمونه‌ی تضمین شده نبوده است. یا در شعر " زخمی‌ام از زبان نوک‌تیزت" که نشانه‌ای موفق از ارتباط بینامتنی شعر با زمستان اخوان دیده می‌شود: اسکلت‌باغ‌ها بلورآجین/ های بگشای در زمستان است. در بسیاری از نمونه‌ها نیز، ارتباط بینامتنی شعر آذر با دیگر نمونه‌های شعر فارسی آشکار نیست؛ چون: تکرارهای "عشق یعنی" در همان شعر یا تاثیرپذیری از فروغ و سهراب در مصرع "زندگی یک چمدان است که ..." یا تعبیر "گرگ‌پدر" برای معشوق که کاملا منطبق با شعر کارو است یا صدها تعبیر یا تصویر دیگر از "تفنگ و شقیقه"، " ماه و پلنگ" و ... که با ادبیتی محدودتر از نمونه‌های قبلی در دفترهای آذر جلوه‌گر شده است. 👇👇👇👇 @mmparvizan
"نقدی بر شعر علی‌رضا آذر/ بخش دوم" شعر علی‌رضا آذر، عرصه‌ی تقابل و نمود تضاد بین عواملی چون: سنت و نوآوری، احساس‌گرایی و عرفان، ادب رسمی و ادب عامه، شعر و ترانه و ادبِ نژاده و ادبیات جاده است.  این تضادها سبب نمود ظاهری متکثر و با فضایی چندصدایانه در شعر او شده؛ اما این نمودهای متکثر، شعر او را به فضایی کارناوالی که باختین به آن اشاره می‌کند نمی‌رساند؛ بلکه فضایی برآمده از همراهی عناصر مختلف در کنار هم شکل می‌دهد. شعر او حتی وسیله‌ای نقلیه نیست که مخاطب را به جایی برساند؛ بلکه شبیه درِ کامیون‌های قدیمی است که بر دیواره‌ی آن عکس‌هایی گوناگون آویخته شده و تکرارِ دیدن آن‌ها از سوی مخاطب،  کم‌کم آنان‌را ازهمراهی با تصاویر باز می‌دارد. شعر او مجال یک‌بار خوانده‌شدن و فراموش‌کردن و در غبار خاطره‌ها سپردن است. همین تکثر ظاهری و به‌موازات آن سهل‌انگاری در استفاده از زبان و عناصر شاعرانه، ایرادهایی را در شعرش رونق داده که در این مجال اندک، تنها به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: الف. اطناب و حشو.  ویژگی غالب در سروده‌های آذر اطناب و زیاده گویی‌هایی است که صرفا برآمده از احساسات تکراری و غیر متنوع شاعر است و به دلیل ضعف اندیشه‌ی فلسفی و حتی عرفانی و شکل‌نگرفتن ساختاری پیوسته، بسیاری از ابیات و بندها را به‌راحتی می‌توان از شعر او حذف کرد. علاوه بر اطناب، در بسیاری از نمونه‌ها، حرف‌ها و کلمه‌هایی زاید در زبان شعر دیده می‌شود؛ مثلا کاربرد همزمان ضمیر متصل و منفصل در نمونه‌ی زیر: ای روح مرا تا به کجا می‌بری‌ام یا تکرار واژه‌ی اندازه در نمونه‌ی زیر: اندازه‌ی اندوهم اندازه ی دفتر نیست ب. ایرادهای موسیقایی.  در شعرهای آذر تحت تاثیر ادب عامه و ترانه، سهل‌گیری‌ها و خطاهایی در وزن و قافیه‌ی شعر دیده می‌شود. مثلا : می‌خواستم از عاشقی چیزی/ با دست خود بستند دهانم را که برای صحت وزن باید دال از آخر بستند حذف شود. یا قافیه‌شدن له و منهدم در شعر زیر: لبخند مرا بس بود آغوش لهم می‌کرد آن بوسه مرا می‌کشت لب منهدمم می‌کرد یا قافیه‌شدن آرمت و می‌دانمت در بندی از شعر تضمینی او از محمدعلی بهمنی و از این دست ایرادها که در دفترهای او کم نیست و اشعار بسیاری از شاعران مبتدی هم از این دست خطاها پیراسته است. ج. دودستگی زبانی. این ایراد در اغلب اشعار او نمود دارد، بی‌آنکه شاعر تمهیدی برای این دودستگی جُسته یا به نتیجه‌ای موثر در شعر رسیده باشد. مثلا در شعر "می‌روم تا درو کنم خود را"به سیاق زبان محاوره از "من را" بارها استفاده کرده؛ حال آن‌که زبان شعر در بسیاری ابیات رسمی است و در جاهایی دیگرِ همین شعر از "مرا" به شیوه‌ی ادب رسمی استفاده کرده. یا در زبان شعری که روزمره است به ضرورت وزن از "دگر" استفاده کرده است. 👇👇👇👇 @mmparvizan
"نقدی بر شعر علی‌رضا آذر/ بخش سوم" یا به شیوه‌ی زبان شعر محاوره‌ای در میان اجزای فعل مرکب بارها از "ب" میانجی استفاده کرده، چون: این پچ‌پچ‌ها چیست رهایم بکنید/ مردم خبری نیست رهایم بکنید‌‌ و در همین شعر بی‌هیچ تمهید و دلیلی شاعرانه، به شیوه‌ی شاعران سبک‌های خراسانی و عراقی، "ب" را حذف کرده و واضح است که تنها وزن او را ناگزیر به این دودستگی زبانی کرده است: تا آه کشی بند دلش پاره شود یا در شعر زیر‌: حال مرا از من بیمار پرس/ از شب و خاکستر سیگار پرس که از این دست دو دستگی‌ها در دستور و لغت در اشعارش صدها نمونه ی بی‌دلیل شاعرانه می‌توان نشان کرد. د. ناسازگاری‌های تصویری و پیوند گسسته‌ی مصراع‌ها و تصاویر. این نیز از دیگر ایرادهایی اشعار اوست که خلاف دودستگی‌های موجود گفتمانی_ جهان‌شناختی در شعرهای اخیر مهدی موسوی، دلیل ادبی و فکری برای آن‌ها نمی‌توان یافت. از همین موارد است همنشينی تصویرهایی چون: او هم از توله‌های آبان بود/ بین هر هشت دست اختاپوس/ با عبارتِ : در نگاهت حضور مولاناست/ پارکاب دو شمس تبریزی که خویشاوندی مناسبی ندارد. از آن ناگوارتر در وزن رباعی و در فضایی که گاه کاملا عراقی می‌شود ناگاه شاعر به شیوه‌ی جلیل صفریگی می‌گوید: من را بگذارید بمیرد به درک/ اصلا برود ایدز بگیرد به درک   اما طنزی که از این دودستگی ایجاد می‌شود خلاف اشعار شاعران معترض سال‌های اخیر هیچ تمهید اندیشه‌ای یا ادبی ندارد. گاه نیز هیچ منطق پیوندی بین تصاویر با عبارات نیست؛ مثلل: گاه شقایق‌تر از انسان شدی/ روح ترک خورده‌ی کاشان شدی یا پیوند این مصراع‌ها: از گذر سوق به گودال‌ها/ از شب چسبیده به چنگال‌ها/ با گذر تیر که از بال ها... بعد پیوند این مصراع‌ها با شعر تضمین شده ازمحمد علی بهمنی. البته در این میان گاه تصاویری زیبا نیز به صورت منفرد در اشعار نمود می‌یابد: در کلیسای داغ اندامت. هرچند حتی تصویرهای منفرد موفق هم در شعر او در خدمت یک ساختار یکپارچه یا دست کم سازگار با ذهن آشفته‌ی مخاطب‌های از این دست نیست. به هرحال این تنها دریچه‌ای بر نقد اشعار علی‌رضا آذر است و با گذشت زمان اگر نشانه‌ای از اشعار او بماند،  بی‌شک منتقدان گرامی با زاویه‌دیدی دقیق‌تر به بررسی اشعارش خواهند پرداخت. اما آنچه بی‌تردید می توان ادعا کرد این است که شاعرانی چون: آذر ، نمونه‌ای از شاعران رمانتیک دهه‌های سی و چهلند؛ در سطحی محدودتر که تاریخ ادبی، پیش از این نامانایی بسیاری از آنان را داوری کرده است. @mmparvizan