"به یاد کورش صفوی"
کورش صفوی زبانشناس نامی و استاد دانشگاه درگذشت. تلاشهای او در حوزههای نظری و کاربردی زبانشناسی و تالیف کتابهای علمی و دانشگاهی، او را در جایگاه یکی از شاخصترین زبانشناسان دهههای اخیر قرار داده است. اما آنچه بیشتر باید به آن اشاره کرد؛ نقش برخی تالیفات او در گسترش حوزههایی از نقد ادبی و پیوند زبانشناسی و ادبیات است.
کتاب "از زبانشناسی به ادبیات" او که مطالعهی آن به همه شاعران و شعردوستان پیشنهاد میشود؛ از مهمترین آثار فارسی است که در آن کوشیده شده؛ تعریفی متعادل از برخی کارکردها و آرایهها و شگردها و فنونِ رایج در شعر و نظم فارسی ارائه شود.
مباحث مربوط به قاعدهافزایی و گونههای هنجارگریزی و تلاش صفوی برای سازگاری این مباحث و تحقیقات ادبی به همراه ارائهی نمونههایی کاربردی از شعر کهن و معاصر فارسی و همچنین آشنایی او با ادبیت و ادبیات (خلاف بسیاری از زبانشناسان)، به ارائهی زوایایی جدید از زبان ادبی در این اثر انجامیده است. حاصل این تلاش را در تطبیق مباحث نظری این کتاب با بسیاری از تحقیقات ادبی معاصر میتوان دید؛ هرچند در مجالی لازم است، نقدها و توضیحاتی بر این اثر نوشت.
روحش شاد و از شاخسار بهشتی کلمه و زبان برخوردار باد.
#کورش_صفوی
#زبان_شناسی
#ادبیات
#از_زبان_شناسی_به_ادبیات
#سوره_مهر
@mmparvizan
ktp2019-02-00275.pdf
46.02M
"شرح مخمسات منسوب به امام سجاد ع"
مجموعهی عربی
نسخهی کتابخانهی مجلس
مورخ قرن ۹
#ادب_دینی
#زبان_عربی
@mmparvizan
زینة المدایح.PDF
1.97M
✅ زینة المدایح
شرح قصیدهی فرزدق در مدح امام سجّاد علیهالسلام
✅ مصطفی ابن محمّد تُرک خویی (بعد: ١٢٥٢ق.)
✅ به اهتمام: دکتر محمّدعلی خزانهدارلو
کانال یادداشتها و گفتارهای دکترحسین مرعشی عضو هیات علمی دانشگاه شیراز
نشانی تلگرام:
https://t.me/hossainmarashi
#شعر_دینی
#ادب_عربی
@mmparvizan
"از زبانشناسی به ادبیات، جلد دوم: شعر"
در این کتاب که خواندن آن به شاعران و محققان و علاقهمندان شعر توصیه میشود؛ کورش صفوی در ۱۰ فصل، به مباحثی در حوزههای ساختگرایی، برجستهسازی زبان (قاعدهکاهی و قاعدهافزایی)، معرفی برخی مکاتب زبانشناسی و ابزارهای آفرینش شعر (گونههای هشتگانهی هنجارگریزی) پرداخته است.
همچنین برخی مباحث مربوط به استعاره و مجاز و فنون شعر کهن (سخنانی مربوط به برخی آرایهها) با نگاهی متفاوت، تبیین و معرفی شده است.
صفوی در فصلهای پایانی، همچنین مقولاتی را در حوزههای نشانداری در معنیشناسی، واقعیت گریزی، بدیع شعر و سبکشناسی، مطرح کرده که در مجموع این اثر را در حوزهی نقد زبان شعر، کاربردی کرده است؛ هرچند برخی تمایزهای زیباشناسانهی تعاریف کهن به دلیل زاویهی نگاه علمی (و نه زیباشناسانه) در این اثر ندیده گرفته شده است.
#کورش_صفوی
#زبان_شناسی
#ادبیات
#نقد_شعر
@mmparvizan
"ادامهی یادداشت پیشین دربارهی شعر فرزدق در ستایش امام چهارم"
در کتابهای تاریخی و ادبی، گاه تفاوتهایی در ضبط و تعداد ابیات شعر فرزدق با مطلع "هذا الذی تعرف البطحاء..." دیده میشود. برای مثال صاحب مجانیالحدیثه که این شعر را بر اساس نقل صاحب اغانی و ابنخلکان ضبط کرده، معتقد است که در دیوان فرزدق جز شش بیت این قصیده وجود ندارد. (المجانیالحدیثه، ج۲، ص ۱۲۱) شکل ضبط شده در المجانی ۲۷ بیت دارد و مطابق با تعداد ابیات قصیده در دیوان فرزدق، چاپ دارالکتبالعلمیه است. (دیوان، ص ۵۱۱ تا ۵۱۴) البته در الاغانی (ج۲۱، ص ۲۴۶) تنها ۲۰ بیت از این شعر مشهور ضبط شده که تاحدودی مشابه ضبطهای مشهور موجود در دیگر متون است؛ چنانچه در تصحیحها و نسخ کشفالمحجوب هجویری نیز، داستان سرایش شعر، ضبط و تعداد ابیات آن نزدیک به روایت مشهور است. (بنگرید به کشفالمحجوب ژوکوفسکی و بهاءالدین زکریا مولتانی که بهترتیب ۱۷ و ۲۵ بیت دارد.)
از معدود روایتهای متفاوت، نقلی است که سلیمان بن احمدالطبرانی(ف ۳۶۰) در المعجمالکبیر ذکر کرده است. او در روایت ۲۸۰۰ ذیل فصل مربوط به حسینبنعلی(ع) ۹بیت از شعر فرزدق را همراه با داستان معروفش، ثبت کرده و ممدوح این شعر را امامحسین(ع) دانسته؛ هرچند دیگر اسناد معتبر این انتساب را تایید نمیکند. (المعجم، ج۳، ص۱۰۶)
#امام_سجاد
#شعر_شیعی
@mmparvizan
"روایت هجویری از داستان شعر فرزدق"
و اندر حکایات است که هشام بن عبدالملک بن مروان سالی به حج آمد. خانه را طواف میکرد. خواست تا حجر ببوسد از زحمت خلق راه نیافت. آنگاه بر منبر شد و خطبه کرد. آنگاه زینالعابدین، علی بن الحسین رضی اللّه عنه به مسجد اندر آمد؛ با رویی مقمّر و خدّی منوّر و جامهای معطّر و ابتدای طواف کرد. چون به نزدیک حجر فراز رسید، مردمان مر تعظیم ورا حجر خالی کردند که تا وی مر آن را ببوسید.
مردی از اهل شام، چون آن هیبت بدید با هشام گفت: «یا امیرالمؤمنین! تو را به حجره راه ندادند که امیری، آن جوان خوبروی که بود که بیامد مردمان جمله از حجر در رمیدند و جای خالی کردند؟»
هشام گفت: «من ورانشناسم.» و مرادش آن بود تا اهل شام مر او را نشناسند و بدو تولا نکنند و به امارت وی رغبت ننمایند.
فرزدق شاعر آنجا استاده بود، گفت: «من او را شناسم.» گفتند: «آن کیست، یابافراس؟ ما را خبر ده، که سخت مهیب جوانی دیدیم وی را.» فرزدق گفت: «شما گوش دارید تا به ارتجال صفت نسبت وی کنم:
هذَا الّذی تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْأَتَهُ
والبیتُ یعرِفُه و الحِلُّ وَالْحَرَمُ...
کشفالمحجوب هجویری/ باب فی ذکر ائمتهم من اهلالبیت/ ذکر علیبن الحسین.
#ادبیات_عرفانی
#امام_سجاد
#کشف_المحجوب
@mmparvizan
"بحرین: جزیرهی مروارید"
و چون از لحسا به جانب مشرق روند، هفت فرسنگی دریاست. اگر در دریا بروند بحرین باشد و آن جزیرهای است پانزده فرسنگ طول آن و شهری بزرگ است و نخلستان بسیار دارد و مروارید از آن دریا برآورند و هرچه غواصان برآوردندی یک نیمه سلاطین لحسا را بود...
سفرنامهی ناصرخسرو/ لحسا
پ.ن۱: به بهانهی سالروز جداسازی بحرین از ایران.
پ.ن.۲: در شعر فارسی، عمدتا در معرفی یا اشارهی بحرین، از پیوند آن با مروارید و گوهر سخن رفته است:
ابوالفرج رونی:
درجها پر نفایس بحرین
تختها پر بدایع امکان
فلکی شروانی:
گه نافههای تبّت باد صبا شکافد
گه عقدهای بحرین ابر سحر گشاید
خواجو:
در آن دم سرشکش گهرریز شد
که بحرین چشمش گهرخیز شد
@mmparvizan
"آه و آینه/ ادامهای بر یادداشتهای قبل"
یکی دیگر از مضامین پر تکرار در غزلهای فاضل نظری و بسیاری از شاعران جوانِ متمایل به سبک هندی و اصفهانی، استفاده از تناسب "آه و آینه" است.
آینه در تخیل و زبان شعر فارسی از سدههای نخستین، بهوضوح نمود داشته و حتی برخی شاعران آن را در جایگاه ردیف شعر به کار بردهاند. تا پیش از شعر سدهی هشتم، اغلب شاعران عرفانی، از آن در جایگاه نماد یا استعارهای برای روح و دل انسان بهره بردهاند و کمتر به جلوههای مضمونی آن توجه شده است.
آنچه پیش از پرداخت به این بن_مایه در شعر فاضل باید گفته شود؛ ریشهها و علت تناسب آه و آینه در شعر گذشتهی فارسی است. در قرنهای گذشته، هرچند آینههای رایج در جغرافیای زبان فارسی از جنسهای مختلف ساخته میشده؛ به نظر میرسد بیش از همه استفاده از آینههایفلزی مرسوم بوده است. این نکته را بهفراوانی در اشعار نیز میتوان دید. گویا ساخت آینه از "آهن " و "روی" بیش از همه سابقه داشته است؛ چنانکه حافظ از همین تناسب در شعر استفاده کرده است:
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هر گز گل و نسرین ندمد ز "آهن" و "روی"
*
آه کز طعنه ی بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام "روی" ز "آهن" چه کنم؟
شاعران پیش از حافظ هم به این نکته در توصیفهای خود توجه کردهاند؛ چون مولوی:
گر "آهن" است دل تو ز سختیاش مگری
که صیقل کرمش آینه ی صفا سازد
یا نظامی:
چون آینه گرنه "آهنینم"
با سنگدلان چرا نشینم
*
ز "آهنی" گر سکندر آینه ساخت
خضر اگر سوی آب حیوان تاخت...
استفاده از آینه های فلزی در اشعار دورههای بعدی نیز نمود دارد؛ چنانکه بیدل دهلوی نیز به آن اشاره کرده است:
عکس خونی است فروریخته از پیکر شخص
گر هم آیینه بسازند ز "آهن" تیغ است
آینههای فلزی تا همین دوران معاصر نیز در ایران کاربرد داشته و شاعران آن را به چشم دیده بودهاند؛ هرچند بهمرور با رشد صنعت شیشه گری و آیینهسازی، نوع جدید جایگزین آن شده است.
حال ارتباط آینه با صیقل و آه در اشعار کهن کاملا واضح است. آینهی فلزی در مواجهه با بخار آب و هوای مرطوب زنگ میزند و کدر میشود؛ پس "آه" به دلیل مرطوب بودنش میتواند آینه را کدر کند؛ این علت احتمالا متضاد با گمانی است که ما از پیوند این دو در شعر معاصر داریم. منظور شاعران کهن از تناسب آه و آینه، بخار دهان بر آینههای شیشهای نیست.
نمونههای موجود از سنایی تا شهریار همه موید رعایت این تناسب و توجه به آن در کاربرد "آه و آینه" است(البته در شعر معاصر وضعیت کمی متفاوت است):
سنایی:
آه را زهره نی که آه کند
از پی آن که رویش آینه است
*
آفت آینه آه است شما از سر عجز
پیش آن روی چو آیینه چرا آه کنید؟
خاقانی:
کز آه دل بسوزم هرجا که آهنی است
تا هیچ صیقلی نکند دیگر آینه
سعدی:
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینهی جمال من
*
ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه من سوخته
*
تو روشن آینهای ز آه دردمند بترس
عزیز من که اثر میکند در آینه آه
اوحدی:
دلخستهام ولی نتوان رفت هر نفس پیش رخ چو آینهی او که آه دل
حافظ:
تا چکند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد؟
*
یا رب این آینهی حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود؟
به همین دلیل است که در تصاویر کهن از تاثیر بلندمدت آه بر آینه سخن رفته است.
وحشی:
آیینهی جمال تو را آن صفا نماند
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
صائب:
از ما متاب روی که از آه نیمه شب
بسیار صبح آینه را شام کردهایم
بیدل:
ماتم و سور جهان آینهی یکدگرند
مقطع آه سحر مطلع دیوان گل است
حتی شاعران دورههای قاجار و معاصر نیز در ایجاد این پیوند به رابطهی منطقی تصاویر با جنس بیرونی آینه توجه کردهاند.
نکتهی مورد بحث این است که در غزلهای فاضل، دهها بار از این دو واژه در کنار هم استفاده شده و این مضمون یکی از بنمایههای اصلی تصویری در غزلهای اوست؛ با این حال، گوینده چندان توجهی به تغییر جنس آینه در دوران خود نکرده و نکوشیده تناسبی جدید و واقعی را از پیوند آه و آینه، از جهان خود و مخاطبان بردارد و به اشعارش وارد کند:
آیینهای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بیوفا تو هم
*
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
*
بیسبب نیست که یادآور تنهاییهاست
آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است
*
دل اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست
ای آه جگرسوز به آیینه چه گفتی؟
در بسیاری از این نمونهها "آه" تنها ادات تحسری است که هیچ پیوند موثر و منطقی از منظر تصویری با آیینه ندارد.
در نمونهی زیر، کاربرد سنگ در کنار آینه کاملا موید این است که تلقی شاعر از آن (شیشهای و نه فلزی) است و این نکته موید بیتوجهی او به پیشینه و علت پیوند این دو کلمه است:
در دلم آیینهای دارم که می گوید به آه
در جهان سنگدلها کاش میشد سنگ بود
اینها تنها نمونههایی از دفتر شعر "کتاب" است و تکرار این مضمون را به همین شیوه در دیگر مجموعهها نیز میتوان دید. البته لزوم رعایت منطق تصویرسازی مولفهای است که شاید همهی منتقدان موافق آن نباشند؛ اما تکرار این کلیشهی تصویری را میتوان یکی دیگر از بنمایههای خیال و شاعرانگی در اشعار فاضل دانست.
#نقد_شعر
#فاضل_نظری
@mmparvizan
FARZV_Volume 4_Issue 16_Pages 71-100.pdf
2.13M
"انعکاس نام و مرقد حضرت شاهچراغ در اشعار فارسی سدههای هشتم تا دهم"
محمد مرادی
مجلهی فرهنگ رضوی
۱۳۹۵ شمارهی ۴
#شاهچراغ
#احمد_بن_موسی
#شعر_شیعی
@mmparvizan
ktp2019-21-00667.pdf
13.78M
"جُنگ زینالعابدین/ قاصد صبا"
یکی از جنبههای فرهنگی آستان شاهچراغ در طول تاریخ، پیوند آن با نسخ خطی و آثار تالیفی مربوط به تمدن اسلامی بوده است. علاوه بر اهمیت موزهی آستان و نسخ کهن موجود در آن، در حاشیه و انجامهی تعدادی از نسخ موجود در کتابخانههای ایران و ترکیه و دیگر کشورها، اطلاعاتی ثبت شده که نشان میدهد، کاتب آن نسخه را در آستان حضرت شاهچراغ کتابت کرده است.
از این موارد است نسخهی جنگی که در سال ۱۱۹۲ (دوران کریم خان) به دست زینالعابدین فرزند محمد، در آستان شاهچراغ نوشته شده و گزیدهای از اشعار شاعران و مطالب پراکنده را در بر گرفته است.
#سعدی #مولوی #حافظ #هاتف #جامی #محتشم #عاشق #رفیق
#کتابخانه_مجلس #جنگ #نسخه_خطی
@mmparvizan
"مناقب کازرونی"
تصویر انجامهی نسخهی مناقب الشیخ الکازرونی من قبل التصوف"
این نسخه (موجود در مجموعهی ایاصوفیا) به سال ۸۲۹ در آستان حضرت احمدبن موسی(ع) کتابت شده است. محتوای این نسخه با کتاب "فردوس المرشدیه" متفاوت به نظر میرسد که نیازمند به بررسی دقیقتر است.
#شاهچراغ
#نسخه_پژوهی
#ابواسحاق_کازرونی
@mmparvizan