نتوان گفت که این قافله وا می ماند
محمدعلی بهمنی
نتوان گفت كه اين قافله واميماند
خسته و خُفته از اين خيل جدا ميماند
اين رَهي نيست كه از خاطرهاش ياد كني
اين سفر همرَهِ تاريخ بهجا ميماند
دانه و دام در اين راه فراوان اما
مرغِ دل سير زِ هر دام رها ميماند
ميرسيم آخر و افسانه ی واماندنِ ما
همچو داغي به دلِ حادثهها ميماند
بيصداتر زِ سكوتيم، ولي گاهِ خروش
نعره ی ماست كه در گوشِ شما ميماند
بِرويد اي دلتان نيمه كه در شيوه ی ما
مرد با هر چه سِتم، هر چه بلا ميماند
#محمدعلی_بهمنی
#غزل
شعر انقلاب
@ayateghamze
رسید از شش جهت سجیل بارانی که حرفش بود
فاطمه عارف نژاد
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن!
که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی
به زودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی… صوت قرآنی که حرفش بود…
کسی و الفجر میگوید… کسی و الفتح میخواند…
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#وعدالصادق
#غزل
@fatemeh_arefnejad
@ayateghamze