eitaa logo
معلمان جوان
9.2هزار دنبال‌کننده
283 عکس
374 ویدیو
34 فایل
 مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ : آن كه خود را پیشوا و امام دیگران قرار می دهد بايد پيش از تعلیم دیگران به مؤدب نمودن خود اقدام كند. مجید بذرافکن ارتباط با مدیر کانال: @mbazrafkan
مشاهده در ایتا
دانلود
🍒┄┄┅┅✿❀🍒🍃🍒❀✿┅┅┄🍒 🔖🟣 حال به تشریح موارد ذکر شده می پردازیم4⃣ 1️⃣💠در تعامل با اولیا،به تمام های _روابط_ انسانی توجه کنیم. به نظر این نکته ی ساده ای است اما فوق العاده با اهمیت است! برای این که اهمیت آن را احساس کنیم،تصور بفرمایید:... در یک مدرسه را دعوت نموده اند تا جلسه ای برای آنها داشته باشند.مادری را تجسم کنید که دست فرزند کوچک خودش را گرفته قدم به مدرسه گذاشت و وارد محوطه کلاسها می شودهیچ نشانه ای از این که جلسه قرار است کجا تشکیل شود را نمی بیند❗درب یکی از کلاسها را باز می کند،از دبیر یا آموزگار می پرسد:خانم ببخشید این جلسه ای که می گن امروز تشکیل می شه کجا هست؟ معلم کلاس هم معاون مدرسه را صدا می زند که:خانم جعفری،خانم جعفری این اولیا برای جلسه تشریف آوردن کجا برن؟او هم می گوید:بگید برن تو نمازخونه! این خانم دوباره دست فرزند کوچک خودش را گرفته،حرکت می کند،می رود تا نمازخانه را پیدا کند،دستگیره در نمازخانه را فشار می دهد می بیند باز نمی شود!قفل است.دوباره با ناراحتی😔 به آن فضا بر می گردد و می گوید: ببخشید این در نمازخونه که قفل بود!🤔دوباره خدمتگزار را صدا می زنند که:آقای غلامی،آقای غلامی بیا در نمازخونه رو باز کن. خانم وارد فضای نمازخانه می شود می بیند چقدر گرم یا سرد است!چند تا کاغذ مچاله شده آنجا افتاده و...! خب همان جا کنار دیوار می نشیند و به دیوار نمازخانه تکیه می دهد و یک ذهنیتی پیدا می کندو می گوید: انگار نه انگار که جلسه ی انجمن اولیا هست! انگار این جا مسئول و صاحبی ندارد! و همین ذهنیتی که نسبت به عوامل مدرسه پیدا می کند مانعی برای پذیرش مطالب و سخنان کارکنان مدرسه خواهد شد با این وضع ما باید این پیش بینی را داشته باشیم که چندان نمی توانیم تأثیری بر روی ذهن اولیا بگذاریم و آنها دلشان می خواهد که هرچه زودتر کارشان را در مدرسه انجام دهند و مدرسه را ترک کنند.. فرض بفرمایید ما مهمانی را دعوت کردیم،وقتی که این مهمان وارد می شود و در آپارتمان را باز می کند، همه اعضای خانواده به استقبال نمی ایند ،می بیند مادر این خانواده از روی زمین چند تا کاغذ جلوی مهمان ها بر می دارد،تراشه های مداد را جمع می کند و از این قبیل.... شما خودتان را بگذارید به جای این مهمان.وقتی که می نشیند یک دفعه تصور می کند که انگار اینها آمادگی پذیرش ما را نداشتند.خب ما هم شروع می کنیم به صحبت کردن که علی آقا پسر گلتان کجاست؟ آنها هم صدا می زنند علی آقا،علی آقا،بابا بیا.آقا مرتضی اینا اومدن خب باز هم این گونه تصور می کنیم که فرزندشان در منزله اما به خودش زحمت نداده که بیاید یا آنها صدایش نزده اند.حس بدی پیدا می کنیم و می خواهیم هر چه زودتر آنجا را ترک کنیم‌ می گویند که می خواهیم میوه ای بیاریم،چای بیاریم می گوییم:نه! نه! ممنون!!!،ما فقط یه لحظه اومدیم شما رو ببینیم،به مرادمون رسیدیم و می خواهیم که آن فضا را هر چه زودتر ترک کنیم⬅️ خب به مدرسه هم با این دید نگاه کنیم،وقتی که ما را دعوت کردیم،به تمام ظرافت های دقت کنیم تا چنین مواردی که ذکر شد،اتفاق نیفتد. 🪷🍃 انسانی می تواند بسیار نقش آفرین باشد.🪷🍃 .....ادامه دارد 🍒https://eitaa.com/moalemanejavan
🦋🌸🍃🦋🌹🍃🦋🌼🍃🦋 🌀 🥀🌿 🔖✍🏻 اگر در تعامل با اولیا نداشته باشیم انها تمایلی برای شنیدن سخنان ما نخواهند داشت و در واقع یک همکاری مثبت در جهت تحقق اهداف تربیتی شکل نمی گیرد. در همین رابطه بد نیست خاطره ای از آقای عابدینی (مدیر مدرسه اندیشه) که در یکی از پیام های پیشین ذکر خیری از ایشان داشتم خدمتتان نقل نمایم آقای اسکندری دبیر ادبیات این مدرسه، نقل می کند:من ۱۰دقیقه دیر وارد مدرسه شدم آقای عابدینی نژدیک شد و با یک حالت خاصی گفت : آقای اسکندری نگرانت شدیم!!!سابقه نداشت دیر تشریف بیارید. آقای اسکندری هم می گوید: آقای عابدینی ببخشید صبح که وارد حیاط منزل شدم دیدم که به خاطر برودت هوا،لوله ی آب ترکیده.یک تیوپی چیزی پیدا کردم،دور ان پیچیدم،ازکنارش هم آب بیرون می زد،خودم رو رسوندم مدرسه ‌ آقای عابدینی هم می گه: عجب!!عجب!!نگران نباشید و آقای اسکندری عازم کلاس می شن. آقای عابدینی پرونده ی آقای اسکندری را نگاه می کند،نشانی منزلشان را مورد دقت قرار می دهد و بعد با یک تأسیساتی تماس می گیرد که درب مدرسه بیاید.سپس این فرد تأسیساتی را سوار اتومبیلش می کند و به منزل آقای اسکندری می رود زنگ منزل آقای به صدا در می آید خانمش می گوید:بله بفرمایید! _آقای عابدینی هستم،مدیر مدرسه ی اقای اسکندری،گفتن که گویا لوله ی آب ترکیده،یه تأسیساتی رو همراه خودم آوردم،یاالله،یا الله.وارد منزل می شوند،لوله رو درست می کند و برمی گردد مدرسه. آقای عابدینی هم در این خصوص چیزی به آقای اسکندری نمی گوید. آقای اسکندری به نسبت هر روز با سرعت بیشتری خودش را به منزل می رساند تا فکری به حال این لوله ی آسیب دیده کند،وقتی که وارد می شود می بیند لوله درست شده.می گوید:خانم این لوله رو کی درست کردی؟! خانم هم دستش را روی دستش می کوبد و می گوید؛من فکر کردم خودت در جریانی،آقای عابدینی بود! آقای اسکندری با آقای عابدینی تماس می گیرد:_آقای عابدینی این چه کاری بود کردید؟من شرمنده شدم!! _دشمنتون شرمنده،این چه حرفیه؟من وظیفه دارم همکاری که توی مدرسه خدمت می کنه دغدغه نداشته باشه،ما جزو یک خانواده هستیم⬅️خب این کار آقای عابدینی هم کاری از جنس.🌺🌿 (البته چنین کارهایی مسری ست،واگیر داره،یعنی توسعه پیدا می کند)وقتی که مابقی دبیرها می شنوند که آقای عابدینی نسبت به آقای اسکندری چنین کاری را انجام داده،آنها هم حس می کنند که اگر برای ما هم همین اتفاق می افتاد،آقای عابدینی این کار را انجام می داد،همین _خوب را دارند.⬅️یعنی به دغدغه ی یک انسان توجه شده 🍃و فردا که آقای عابدینی در این مدرسه،یک جلسه ای را ترتیب می دهد،حرفی را بیان می کند که در کلاس با بچه ها این گونه برخورد کنید،معلم ها به حرف ایشان عمل می کنند و می گویند این آقایی که برای ما این همه عزت و احترام گذاشته،حالا درسته که ما بریم توی کلاس و توصیه ها و نصیحت های اون رو به کار نگیریم؟خب وقتی که این موارد را به کار می گیرند،رضایت اولیا بیشتر می شود،رضایت اولیا که بیشتر شد همه جا مطرح می شود که عجب مدرسه ی خوبی!و تمام عوامل مدرسه با دقت و ظرافت به بچه ها توجه می کنند⬅️و این ها مسائلی از جنس است.🌷💫 @moalemanejavan