41.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پویانمایی
پس از من/After Me
🔻"پس از من" نام انیمیشن کوتاهی است که با بررسی شواهد علمی و تاریخی دقیق، در قالب داستانی کوتاه، واقعه عظیم غدیر را به نمایش می گذارد.
@moalemieshqe
📘 #معرفی_کتاب
🌊 مویا
📚 از مجموعه کتابهای صد دانه تفکر
نشر تربیت ماندگار
داستانی نمادین برای رشد شناختی کودکان
- سفری با موجهای دریا برای یافتن دریا
- زمینهسازی برای دستیابی کودکان به بینش توحیدی
مویا یعنی موج دریا، 🌊
مویا یک موج کوچک است.
او آرزو دارد دریا را ببیند.
پس راهی سفر 🧳میشود.
شُتُرموج به او میگوید :«به هر طرف نگاه کنی، او را میبینی.»
مویا حرف شُتُرموج را نمیفهمد.
خودش را به بالای کوه بلندی 🗻میرساند و از آنجا نگاه میکند
و از منظرهای که میبیند، تعجب میکند.
مویا بر بالای کوه چه میبیند؟
آیا مویا موفق میشود دریا را پیدا کند؟🤔
@moalemieshqe
32.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ آینه خدا
با هنرنمایی دانش آموز خوبم علیرضا خسروی به عنوان تک خوان👌👌
@moalemieshqe
وقتی عصبانی شدید به مشکل حمله کنید، نه به شخص.
به عبارتی میتواند بگوید: "من ناراحت هستم"، "من دیگر میل به انجام کاری ندارم" و "من سخت عصبانی هستم". این رویکرد خطر کمتری دارد تا بگوید: "تو یک موذی هستی"، "ببین تو چه دسته گلی به آب دادی" و "تو خیلی نفهمی" یا "تو فکر میکنی کی هستی؟".
#تربیتی
@moalemieshqe
امام كاظم❤️ عليه السلام :
در جواب مردى كه از فرزند خود شكايت كرده بود ، فرمودند : لاتَضرِبْهُ وَاهجُرهُ و لاتُطِلْ ؛
او را نزن ، بلكه براى زمانى كوتاه با او قهر كن .
. بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 99 .
#روایت
@moalemieshqe
این 5 مدل مکث را حتما در تدریس استفاده کنید.
1⃣ مکثِ دَرکی: شنوندگان نمی توانند بدون تخلیه ذهنی بیش از سه جلمه را به صورت پیاپی درک کنند. با هر بار مکث گویی حواس آن ها سُر می خورد و در سکوتی که شما فراهم کردید می افتد. با مکث کردن ذهن آن ها تازه می شود و مطالب جدید را بهتر درک می کنند.
2⃣ مکثِ اهمیت: برای نکات مهم از آن استفاده کنید. می توانید بلافاصله قبل از اشاره به نکته مهم یا بلافاصله پس از آن مکث کنید تا مخاطبان به اهمیت چیزی که گفتید پی ببرند.
3⃣ مکثِ سوالی: بعد از پرسیدن یک سوال مکث کنید. عجیب است که بعضی از سخنران ها سوال می پرسند و منتظر جواب نمی مانند!
حتی بعد از اینکه کسی جواب سوالی را داد؛ بازهم چند ثانیه مکث کنید تا دیگران حرف آن یک نفر را هضم کنند.
4⃣ مکثِ تکمیلی: بهتر از بعضی از مطالبی که همه می دانند را تکرار نکنیم. ما اول جمله یا ضرب المثل را بگوییم و مکث کنیم تا مخاطبان آن را تکمیل کنند. مثلا : نابرده رنج گنج ...
5⃣ مکثِ طنز: گاهی از بین جمع کسی با شوخی مطلبی می گوید؛ همیشه نیاز به پاسخ دادن نیست. گاهی مکث و تبسم معجره می کند.
#آموزشی
@moalemieshqe
کاش وقتی بچه هامون میرن مدرسه بهشون بگیم :
من نمی خوام تو بهترین باشی
من فقط می خوام تو خوشبخت باشی
اصلا مهم نیست همیشه نمره هاتو 20 بگیری ...
جای 20 می تونی 18 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببری .
از "ترین" پرهیز کن
خوشبختی جایی هست که خودت رو با کسی مقایسه نکنی
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن ...
من فکر می کنم از وقتی به دنبال پسوند "ترین" رفتیم ، خوشبختی از ما گریخت ...
از 19:75 لذت نبردیم چون یکی 20 شده بود ...
از رانندگی با پراید لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری تو خیابون بود .
از بودن کنار عزيزانمون لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیبش کمتر از خیلی های
دیگه بود .
می خوام بگم خیلی از ما فقط به "بهترین ، بیشترین و بالاترین" چسبیدیم و نتیجه ی
آن نسل های افسرده و همیشه گریان شد ...
شاید لازمه تغییر جهت بدیم یا حداقل اجازه ندیم نحسیِ "ترین" دامن بچه هامون رو بگیره.
@moalemieshqe
همه اجداد ما اثر بود. امروز همه شان خبر شدند.
ما هم امروز اثريم؛ می گوئيم، می شنويم، در فعّاليّت هستيم؛ فردا خبريم، می گويند:
فلانی... خدا رحمتش كند.
علامه طهرانی
@moalemieshqe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پویانمایی زیبای تکه سنگ
گاهی بلای کوچیکی مانع بلاهای بزرگ می شود👌
@moalemieshqe
#حکایت
ملکشاه سلجوقی و حکیم
سلطان سلجوقی بر حکیمی وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به ملکشاه تواضع نکرد، بدان سان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: آیا تو نمیدانی من کیستم؟ من آن سلطان مقتدری هستم که فلان گردنکش را به خواری کشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم.
حکیم خندید و گفت: من نیرومندتر از تو هستم، زیرا من کسی را کشتهام که تو اسیر چنگال بیرحم او هستی.
شاه با تحیر پرسید: او کیست؟
حکیم گفت: آن نفس است. من نفس خود را کشتهام و تو هنوز اسیر نفس اماره خود هستی و اگر اسیر نبودی از من نمیخواستی که پیش پای تو به خاک افتم و عبادت خدا بشکنم و ستایش کسی را کنم که چون من انسان است.
شاه از شنیدن این سخن شرمنده شد و عذر خطای گذشته خود را خواست.
@moalemieshqe
🟢یک بازی برای تقویت همدلی و هویت جمعی و خودباوری
✍ تعدادی سوال در کاغذ نوشته می شود که فقط با بله و خیر جواب داده شود(سوال ها با محتوای شناخت روحیه بچه ها باشد)
👌نمونه سوال؛ اگر از تو بخواهند با صدای بلند در مدرسه شعر بخوانی قبول می کنی؟
👌آیا کتاب مورد علاقه را به دوستت هدیه می دهی
👌اگر کسی تو را عصبانی کند بعد عذر خواهی کند سریع قبول می کنی
و....
✅بعد به هریک از بچه ها ی یک برگه که یک سوال در آن است می دهید و از آنها می خواهید سوالاتی شبیه به این سوالات زیر هر سوال بنویسید.
مثلاً شبیه سوال اول میشه اگر در مسجد بخواهند اذان بگویی قبول می کنی؟
✅بعد به هر کس دو تا کاغذ می دهید که روی آن بله و خیر بنویسند.
✅بعد همه سوالات روی هم گذاشته می شود به نوبت هر کس یک سوال به دلخواه بخواند و اگر جوابش بله است برگه بله و اگر خیر برگه خیر را طوری کسی نبیند روی زمین می گذارد.
✅بعد هر یک از بچه ها باید حدس بزنند، جواب دوستش بله است یا خیر و برگه بله یا خیر خود را روی زمین بگذارد.
✅بعد به نوبت حدسشان را می گویند و در آخر کسی که سوال را خوانده جوابش را می گوید.
اگر امکان داشت از بچه ها بخواهید برای حدسشان دلیل بیاورد.
#بازی
@moalemieshqe
بسم الله
#معرفی_کتاب
📘 کتابِ میثم و شهر ترس های ممنوعه
✍ نویسندگان: احمدرضا امیری | مرضیه مولوی
📜 ناشران مشترک: مهرستان | رویاپردازان
📑 تعداد صفحات: ۲۵۴
🖼 رمان مصور ویژه نوجوانان بالای ۹ سال
🔅 میثم و شهر ترسهای ممنوعه داستانی مهیج و پر ماجرا از پسری دوازده ساله به نام میثم را روایت میکند که به همراه خانواده ی خود به کوفه مهاجرت میکند. میثم پس از ورود به شهر ، درگیر حوادث و اتفاقاتی می شود که تغییرات بزرگی را در او به وجود میآورد. آشنایی میثم با شخصیتهایی همچون ابراهیمبنمالک و عباسبنعلی پای او را به جنگی بزرگ باز میکند.
🔰 این کتاب چشم اندازی از زوایا و جلوه های آموزنده ی تاریخ اسلام و آموزههای ناب امام علی (علیه السلام) خواهد بود. همچنین تلاشهای میثم در طول داستان برای سوادآموزی و آموختن خط، ما را با تحول بزرگ خط کوفی که بعدها باعث به وجود آمدن خط های فارسی و عربی می شود آشنا میکند.
🏃♂ این کتاب برای بچههایی نوشته شده که میترسند. اما از ترسشان فرار نمیکنند بلکه با آن مواجه میشوند. این کتاب داستان پسری به نام میثم را روایت میکند که در قبیلهای جنگجو و مبارز زندگی میکند اما از اینکه شمشیر به دستش بگیرد میترسد. آن هم در میان مردمی که انگار از هیچ چیزی نمیترسند. در این کتاب میخوانید که میثم چطور با ترسهایش مواجه میشود.
@moalemieshqe
رُبَّ لِسانٍ أتى على إنسانٍ .;
امام على❤️🔥 عليه السلام
چه بسيار زبانهايى كه به عمر انسانى پايان داده است.
غرر الحكم : 5309.
#روایت
@moalemieshqe
💢چند اصل برای تدريس
✅اصل صرفه جویی:
روش تدریس باید به گونهای انتخاب شود که باکمترین مقدار زمان واطلاعات بهترين شکل يادگيری اتفاق بیفتد .
✅اصل ساده سازی:
معلم بایدبه گونه ای آموزش دهد که مفاهیم مشکل، ساده وقابل فهم شوند، نه دیر یاب ودیر فهم شوند
✅اصل توانمندی:
تدریس باید نوعی تقویت توانایی دانش آموز باشد،نه انباشت اطلاعات ودانش نظری.
✅اصل فعال بودن:
آموزش باید با مشارکت وفعالیت فراگیر انجام شود ومعلم، حامی وتسهیل کننده این فرآيند باشد
✅اصل پیوند:
آموزش بايد نقش ارتباطی داشته هاوداده هارا در هر جلسه تدريس داشته باشد. بايد ارتباط با دانسته ها،فراموش نشود
✅اصل انگیزه و تحرک :
تدريس با برانگیختگی، همراه شود فراگیر برای دانستن به شوق آید وبامعلم گام بردارد.
#آموزشی
@moalemieshqe
🌸🍃🌸🍃🌸
به گروهی از ساکنین بومی نپال، شرپا میگویند.
🔆شرپاها، معمولاً همراه کوهنوردان حرکت میکنند و بار و وسایل آنها را تا قله میبرند. آنها آنقدر قله را فتح کردهاند که دیگر، فتح دوبارهی قله برایشان هیجانی ندارد، اما رمز حرفهشان چیز دیگری است.
🔆شرپاها، خود را پررنگ نشان نمی دهند، در حاشیه میمانند، بار را بالا میبرند، در یافتن راه مشورت میدهند اما اجازه میدهند که کوهنوردان احساس کنند که قله را خود فتح کردهاند. و هیچگاه جلوتر از کوهنوردان حرکت نمی کنند تا شائبه فتح قله توسط آنان به کوهنوردان وارد نشود.
🔹شاید هر کسی که میخواهد معلمی یا مربیگری یا سرپرستی را تجربه کند، باید کمی اخلاق شرپا ها را بیاموزد، بیشتر کمک کند و کمتر دیده شود تا هر کسی خود، لذت کشف را تجربه کند.
لذت کشف منجر به ثبات یادگیری می شود. اجازه دهیم سایرین نیز به لذت کشف و فتح برسند.
#تربیتی
#آموزشی
@moalemieshqe
مرا رها کن...
صدقه حلوانی میگوید:
در مسجدالحرام یکی از دوستانم دو درهم از من قرض خواست و من گفتم: پس از طواف خواهم داد.
در حین طواف امام صادق علیه السلام را مشغول طواف دیدم، امام دستش را به جهت کمک خواستن روی شانه من گذاشت و هر دو به طواف پرداختیم.
طواف من به پایان رسید، اما برای رعایت وضعیت جسمی امام ترجیح دادم به ایشان کمک کنم. دوستم که از من قرض خواسته بود در کناری نشسته و به خیال این که من در قرض دادن به او مسامحه می کنم هر دور که از مقابل او رد می شدم با دست به من اشاره میکرد.
امام متوجه شد و پرسید: این مرد چه میخواهد؟ عرض کردم: او منتظر من است که طوافم تمام شود و به او دو درهم قرض بدهم. امام سریع دست از شانه ام برداشت و فرمود: مرا رها کن و برو حاجت او را برآور. وقتی بازگشتم که امام طوافش تمام شده بود و با دوستانش صحبت می کرد.
به من فرمود: من اگر برای برآوردن حاجت کسی شتاب کنم بهتر است که هزار بنده را در راه خدا آزاد و هزار نفر را برای جهاد در راه خدا بسیج کنم.
📙(روضه كافى،ج۲ص۳۲۲).
#حکایت
@moalemieshqe
بچه ها نمی توانند 5 ساعت کار علمی کنند و یک جا بشینند!
هر روز دقایقی را در کلاس بازی کنید
گاهی بچه ها را بخندانید.
گاهی آواز بخوانید.
...
مدرسه باید اردوگاه بچه ها باشند نه پادگان!
#تجربه
@moalemieshqe
🔹یه بازی ساده برای همدلی و الفت👇👇
✍با شمارش مربی تا 5 باید در گروه های مثلا چهار نفره جمع شوند و دست هم را بگیرند و اگر شمارش تمام شد و افرادی گروه تشکیل ندهند حذف می شوند
همین طور ادامه می
دهیم تا ببینم چند نفر می مانند.
🔹به جای شمارش می توانید از ریتم و موسيقی استفاده کنید و یا قطع شدن موسیقی بچه ها باید گروه های سه نفره یا چهار نفره یا... تشکیل دهند.
🔹در حین ریتم می توانید از بچهها بخواهید حرکت کنند اما به هم برخورد نکنند
🔹می توانید قانون سکوت را هم در حین ریتم بگذارید و اگر کسی حرف زد حذف می شود(این بنده برای تقویت حلم است)
#بازی
@moalemieshqe
✨﷽✨
✍روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه.
آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد.
مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟
بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر.
آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانههای او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد.
فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت!
بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم.
مرد از رفتار و بیادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت.
#حکایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من کیم عبد ز پا افتاده ای...
مناجات سال 72 از حاج سعید حدادیان
خیلی عالی پیشنهاد دانلود
@moalemieshqe