هدایت شده از خوشه ماه 💫
🔰به نام خدا
#خاطرات_معلمی ۶
مشغول درس دادن بودم.
صدای سکسکه یکی از دانش آموزان توجهم را به خودش جلب کرد.
چند دقیقه بود که مدام سکسکه می کرد و حواس دانش آموزان هم پرت می شد.
وسط صحبت و تدریس ، ناگهان رو به او کردم و با عصبانیت گفتم :
چه خبر شده ؟ چرا اینقدر سر و صدا می کنی ؟ چرا حواس دانش آموزا رو پرت می کنی ؟ چرا اینقدر شلوغ کاری ؟ 😡
بلند شو از کلاس برو بیرون.
دانش آموز مبهوت من را نگاه می کرد.
بلند شد که برود. به دم در که رسید ، به او گفتم که برگردد.
رو به او کردم و گفتم :
لازم نیست بری بیرون. آخه تو که کاری نکردی 😊
من فقط می خواستم بترسونمت که سکسکه ات خوب بشه.
حالا سکسکه ات خوب شد؟ ☺️
از نتیجه متعجب بود و فقط می خندید😁
✍️ عمار
https://eitaa.com/khoshe_mah