eitaa logo
شهدای مدافع حرم
909 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش بحال مدافعان حرم پرکشیدند میان حرم بین #سجده میان سرخی خون آرمیدند با #اذان حرم مثل عباس باقدی رعنا شده بودند پاسبان حرم چقدر #عاشقانه جان دادند درره دوست#عاشقان حرم #شهید_محمد_احمدی_جوان ۱۵
✍🏼شهیدی که در قبر شروع به خواندن کرد🕊🥀 🥀🕊 مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند...✌️ حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان، نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند.💔🥀 پس از حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند... خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.🕊 👈مادر خانم حاج‌ عبدالمهدی می‌گفت: وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه مترنم است😊💔 👈پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره‌ای شگفت دارد: وقتی می‌خواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی 😳💔مواجه شدیم،که به‌ یکباره منقلبمان کرد... وقتی پیکر شهید را در قبر می‌گذاشتیم صدای گفتن او را شنیدیم💔👌 🕊 @moarefi_shohada
🌷 🔰شهیدموسوی نژادزاده خمین بود وبزرگ شده شهر دوشهری که نام شان باتاریخ کشورمان گره خورده ویادآور زندگی بزرگمردی چون حضرت امام خمینی (ره)هستندکه درخمین متولد شدندومبارزات شان راازقم آغازکردند حالاعبدالحسین نیزبی آنکه خودبداندهمان مسیری رادرزندگی دنبال می کردکه پیرومرادش حضرت امام خمینی (ره)طی کرده بودهرچندچنین تشابهی هرگزنمی تواندذره ای بر وارادت به خویش کم یازیادکنداماعاشق همواره سعی می کندخودراشبیه ترین شخص به کندو عبدالحسین نیزعاشق به دنیاآمده بود. 🔰پدرباجدیت پسرش عبدالحسین رادنبال می کردوحتی وقتی برای سفرحج رهسپار حجازشدبه آخوندمکتبے روستا سپردبودشب وروزحواسش به او باشدو یادشان بدهد سال ۵۵عبدالحسین شناسنامه دار شدمدرسه رفت باچهارنفرازبچه هاے روستا کنارهم جمع می شدندودسته جمعی می گفتنداذان واقامه شان را،۱۶سال روستابودیم. سال۵۷بچه هابه همراه پدرشان که روحانی بودبه خمین وتهران رفتندتهران خانه ارباب روستای مان بودندکه برادر سیدعبدالحسین اورابیدارمی کند اذان بگویدارباب بیدارمی شود ومی گویداین بچه هاازالان چقدر هستندپدرسیدمی گویدتوچقدربدبختی!کمی بعدامام تشریف آوردندوبچه هادر راهپیمایی وشرکت در مثل پدرشان جدی ومصمم بودند.
•••🌙 حالِ‌خوب یعنۍ؛نواے عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ 🌺°•` مُوذن‌اذان‌سرداد قدقامت‌مُنَوِّرَالْقُلُوبِ وَلِىَّ الْحَسَناتِ استـ برویم از ↑ بگوییم 🎈|• 🧡|• (:
🍃مادر شهید:   شهید محمدحسین علیخانی متولد کرمانشاه است. از دوران کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به (ع) و انجام واجبات و ترک محرمات داشت؛ از شش سالگی را به طور مداوم و اول وقت می‌خواند و هر جایی که صدای می‌شنید حتی در مسافرت و در بین راه برای می‌ایستاد و می‌گفت باید با امام زمان(عج) نماز اول وقت بخوانیم و اگر نماز ما اشکالی داشته باشد به برکت نماز امام زمان نماز ما هم بالا می‌رود. اهل ایمان و تقوا بود و در تمام دوران زندگی یک لقمه حرام نخورد و از همان دوران همه پولهایش را صرف می‌کرد و بسیار اهل مطالعه بود. 3⃣
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت جلوی در اتاق عمل،... برگشت صورت جمشید و رسول رو بوسید. دست من رو دو سه بار بوسید.. گفت _این دستا خیلی زحمت کشیدن. بعد از این بیشتر زحمت میکشن... نگاهم کرد و پرسید: _"تا آخرش هستی؟" گفتم: _"هستم."😭 و رفت... حتی برنگشت پشتش رو نگاه کنه...  نکند برنگردد؟ ....... لبه ی تخت منوچهر نشستم، مثل ماتم زده ها.😣 باید چه کار کنم؟...... فکرم کار نمی کرد. همه ی بدنم گوش شده بود.. بیایند خبر بدهند منوچهر... دکتر برده بودش اتاق عمل. به من گفته بود خودتان برمی گردد... چند بار وضو گرفتم... اما برای دعا خواندن تمرکز نداشتم. حال خودم را نمی فهمیدم...😭 راه می رفتم،... می نشستم.... چادرم را برمیداشتم، دوباره سرم میکردم. سر ظهر صدایم زدند... پاهایم را همراه خودم کشیدم تا دم اتاق ریکاوری... توی اتاق شش تا تخت بود. دو تا از مریض ها داد می زدند... یکی استفراغ می کرد... یکی اسم زنی را صدا می زد... و دو نفر دیگر از درد به خودشان می پیچیدند.... تخت آخر دست چپ منوچهر بود. به سینه اش خیره شدم. بالا و پایین نمی آمد. برگشتم به دکترش نگاه کردم و منتظر ماندم....😰 دکتر گفت: _موقع بیهوشی روح آدم ها خودش را  نشان می دهد. است. گوشم را نزدیک لب های منوچهر بردم که داشت تکان می خورد. داشت می گفت... تمام مدت بیهوشی ذکر می گفت... قسمتی از کبد و روده و معدش رو برداشته بودن. تا چند روز قدغن بود کسی بیاد ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته نمی تونست چیزی بخوره. یواش یواش مایعات می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد. از آزمایش مغز استخوان، پیش رفت سرطان رو  میسنجن و بر اساس اون شیمی درمانی می کنن...😣 دکتر شفاییان متخصص خونه که دکتر میری برای مداوای منوچهر معرفیش کرد. ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران