•°•🌷🌷•°•
او همه ی زندگی اش را به پای یک جانباز #شیمیایی ریخت و با او ازدواج کرد
وقتی علت این کار را از او سوال نمودند گفت:
مگر دوست نداری که با یک #شهید گفتگو کنی⁉️
با یک شهید زندگی کنی⁉️
من در هر لحظه از زندگی با همسرم به سرزمین #شهادت می روم،
به دشت های سبز #ایمان می روم،
به انبوه کارزار می روم، به کوه های بلند #انسانیت می روم،
به سرخی شفق می روم،
به قله #توحید می روم.🍂
ما با هم از چشمه های وحدت می نوشیم ،
من با او به #جهاد می روم،
من با او به نبرد اهریمن #نفس
می روم..🌼
5⃣
ادامه✨
وقتی زندگی ما شروع شد تازه فهمیدم که با شخصیتی که مانند یک #استادِاخلاق است زندگی میکنم؛🌾
محمدرضا مظهر #ادب و #انسانیت و آزاد از تمام قیودی که ما در بندش هستیم بود•••🌱
زندگی ما ،
پر از محبت و سادگی و عشق طی شد.🌷
در این دنیا ما با هم بیشتر از "دو سال" زندگی نکردیم ،
ولی میارزد به زندگیهای 40 سالهای که بین دو زوج انجام میگیرد که بویی از عشق و محبت بین آنها وجود ندارد.🍂
واقعا درست است که کمیت در زندگی ما وجود نداشت ولی پر از کیفیت و شهد شیرین #عشق بود که در زندگی ما موج میزد.❤️
5⃣