eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌹🌹💕💕🌺🌺🌹🌹 آے شهدا... ڪه بودم... دیگر توان ماندن نیست! اےن روزها امان نمے دهد! دل تر از همیشه مے تپد! و به سختے بالا مے آید... هوای در جان مان افتاده... آی شهدا... به رسم ... به بے توان... به بے امان... به بے قرار... به هاے به شمارش افتاده... ... دعاےم ڪن... وقتی مے گویم: دعاےم ڪن! یعنی دیگر ڪارے از دست براے خودم بر نمے آید... من به محتاج ترم تا ! پس؛ براےم در این روزها بخواه... فقط شهادت...😭😭😭 @moarefi_shohada
. | إلٰهی برقیة | سادگے نگاهت... آنگاه کہ برعمق جانم مےنشیند؛ شرم حضورم را 🕊•• در سڪوت مےبینم و وجودم سراسر پُـر مےشود از احساس گناه... و من هنوز در ♥️° جدال با خودم موج مےخورم... . شهیدحسین‌معزغلامے 🌹کانال شهدای مدافع حرم 🌹 @moarefi_shohada
متن زیر توصیه های وسخنان مادر بزرگوار شهید احمد مشلب میباشد که از مادر شهید تهیه شده است. بدلیل اینکه متن زیر عربی بوده و به فارسی ترجمه شده ممکن است کمی نامفهوم باشد.اما منظور رسانده شده است.لذا ازشما خواهشمندیم ایرادات ترجمه مارا ببخشید و حلال بفرمایید.🙏🙏🙏 سخنان👇👇 جملاتی درباره شهید احمد مشلب *غریب طوس* در اولین سالگرد شهادتش: تو را می نامم، مادر جان غریب طوس، درخشش چشمانت مزار هاست ، ها ، صوامع ، معابد ، و ایین پرستش تو را احمد می نامم مادر جان روزگار، فرشتگان ، محافظ حضرت زینب(س) ، طلة بدر ، نور و آتش... تو را می نامم مادر جان گل شکوفا از قطرات شبنم ، همراه برای وحی🌹 حضرت محمد (ص)🌹، برای شمشیر 🌹علی (ع) 🌹، برای عطر حضرت 🌹فاطمه (س)🌹 ، برای رودخانه روان امام 🌹حسین (ع)🌹، برای دین هدایت... تو را احمد می نامم... پس ای کاش محافظ بودم ، پس در درخشندگی آن بود ، و نردبان انام ، برگه کودک، بهشتت مبارک ، پس عطر ها غفا باشد در دستانت... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 این احمد نمونه ای است برای جوانان مسلمان 🇮🇶🇾🇪🇱🇧🇵🇸...وعلی الخصوص 🇮🇷 احمد پاسبان و مدافع👊 حرم🌹 حضرت زینب (س)🌹 بود ، انها 🌹حسین (ع)🌹 را با چشم دل😍 دیدند و و بی عدالتی را رد کردند و را در راه خدا فرختند ، یک راه کننده تجارتی پیروز مردانه کردند پس خودشان را و از این دنیا با همه ها و ها و هایش برای و عارض شدند و دل کندند ، آنها خدا هستند با خونهایشان پیروزی را برای همه نسل ها و پدران تشدید کردند تا🌹 حضرت زینب (س)🌹 برای دومین بار نکشد 😔، نمونه ای است از جوانان مومن و ملتزمی است که بزرگی داشت پس خودش را در راه دولت 🌹🌹امام زمان (عج)🌹🌹 و کرد ، به محضر قلم میشکند و کلمات عاجزند که دریای لا ینضب از و عظیمشان و و شان برای ؛دفاع از مظلوم دربرابر ظالم و اعداء کلمات و به و برای دین ناب و اصیل را بنویسند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 و از 🌹میخواهم که و علی الخصوص ایرانی متمسک به ، و به دفاع از و دولت 🌹🌹امام زمان (عج) 🌹🌹باشند و نیز بر این های حاصل از ؛ که در هر کجا موجب است و با محافظت از دین و به دست آوردن رضایت خداوند و🌹🌹🌹 اهل بیت (ع)🌹🌹🌹 از آن محافظت کنند و تا بهترین نمونه و مثال برای نسل های اینده باشند، و امام حسین (ع) را خود قرار دهند و را رد کنند و مشتشان👊 را بر ذلت بکوبند👊. والسلام ومن الله التوفیق 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷🇱🇧 @moarefi_shohada 🍃22🍃
📌 بعد از خوندن هردو رکعت نمازشب، مےخوابید و بیدار میشد تا دو رکعت دیگه بخونه. ازش پرسیدن چرا؟ 📍 گفت: را باید داد تا بشه... @moarefi_shohada
بعد از خوندن هردو رکعت نمازشب، مےخوابید و بیدار میشد تا دو رکعت دیگه بخونه. ازش پرسیدن چرا؟ + گفت: را باید داد تا بشه...👌 🌷 ✨ @moarefi_shohada
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: ★❤★❤★❤ ★❤★ گاهـی، فاصلهٔ ما و فقط یک سیم خاردار➿ است به اسمِ " نَفْس " از این ها که بگذریم می رسیم تازه به ⚠️بیایید از سیم خاردار عبـورڪنیم خیلی ها بودند که تا یک قدمی شهادت🌷 رفتند ولی با یک به عقب برگشتند😔 🌹🍃🌹🍃یادشهدا ذکر صلوات
🌹🌹💕💕🌺🌺🌹🌹 آی شهدا... که بودم... دیگر توان ماندن نیست! این روزها امان نمی دهد! دل تر از همیشه می تپد! و به سختی بالا می آید... هوای در جان مان افتاده... آی شهدا... به رسم ... به بی توان... به بی امان... به بی قرار... به های به شمارش افتاده... ... دعایم کن... وقتی می گویم: دعایم کن! یعنی دیگر کاری از دست برای خودم بر نمی آید... من به محتاج ترم تا ! پس؛ برایم در این شب ها بخواه... فقط شهادت... ✨۳۲✨
🍃در شهر متولد شد.نیمه اردیبهشت نامش را سید محمد گذاشتند و گاهی صدا زدند سید میلاد؛فرزند سید هاشم.پسری از نسلِ حیدر ؛فدایی . . 🍃از همان جوانی عاشقی را بلد بود. بود و خدمتگزار زائرانشان وچه زیبا خودش را در دلشان جا کرد تا بعدها دستگیرش باشند. . 🍃قدرتمند بود؛ورزشکاری قوی و غیور که مقامات استانی و کشوری داشت اما هیچوقت مغلوب نشد. . 🍃مهندسی عمران داشت و استاد ساخت و ساز! و این حالا مهندس دلهای ما شده. . 🍃برگزیده جَدَّش علی‌است برای دفاع از حرم (س) و خوش خدمت برای مولایش (ع) و چه خوش حساب است اربابمان که مزد زحماتش را نوشت. . 🍃میگفت "راه امام حسین(ع) راه عاقبت به خیری است" و چه خیری بالاتر از شهادت؟!! . 🍃مادرش یکسال قبل از آسمانی شدنِ فرزندش در آغوش خاک آرام گرفت و بنا شد مدالِ مادرِ شهید شدن را از دستانِ مادرِ آسمانها و زمین بگیرد. . 🍃چه رو سفید است مادری که دست پرورده اش؛ فدایی راهِ خود شود. حقیقتا که مادر را رو سفید کرد💐 . 🍃دلاور مردِ سوریه؛در بیست و نهمین پاییزی که دفترِ عمرش به خود میدید،در عملیات آزاد سازی آسمانی
🔶بار ديگر شيطانِ ، دست از آستينِ انسان نمایی گمراه، برون آورد  و فرشته ای معصوم كه تنها جرمش و بود را مظلومانه شهيد كرد🥀 🌱پاسداری كه تا آخرين لحظه ی حيات پر افتخارش از سنگر و دفاع کرد و با مرگِ با عزت و ، وفاداريش را به عقيده اش، به پرچمدار عصمت و عفت، "حضرت فاطمه زهرا(س)"و دفاع از ارزشهای مقدس اسلام به اثبات رساند. 8⃣
•°•🌷🌷•°• او همه ی زندگی اش را به پای یک جانباز ریخت و با او ازدواج کرد وقتی علت این کار را از او سوال نمودند گفت: مگر دوست نداری که با یک گفتگو کنی⁉️ با یک شهید زندگی کنی⁉️ من در هر لحظه از زندگی با همسرم به سرزمین می روم، به دشت های سبز می روم، به انبوه کارزار می روم، به کوه های بلند می روم، به سرخی شفق می روم، به قله می روم.🍂 ما با هم از چشمه های وحدت می نوشیم ، من با او به می روم، من با او به نبرد اهریمن می روم..🌼 5⃣
قسمت نهم 🚫این داستان واقعی است🚫 . اولین روز مشترک، بلند شدم غذا درست کنم من همیشه از کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش وسط میومد از زیرش در می رفتم بالاخره یکی از معیارهای سنج در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت! تفریبا آماده شده بود که از برگشت بوی غذا کل خونه رو برداشته بود از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید _به به، دستت درد نکنه عجب بویی راه انداختی... با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم انگار فتح الفتوح کرده بودم رفتم سر درش رو برداشتم ،آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود قاشق رو کردم توش بچشم که بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام نه به این مزه اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ام گرفت هانیه مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر و بعد شدیدی به دلم افتاد ! حالا جواب علی رو چی بدم؟پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت ... _کمک می خوای ؟ با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم قاشق توی یه دست ، در قابلمه توی دست دیگه همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ... با بغض گفتم: نه برو بشین الان سفره رو می اندازم یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد منم با های لرزان بودم از آشپزخونه بره بیرون - کاری داری علی جان؟چیزی می خوای برات بیارم؟ با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ، شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت - حالت خوبه؟ - آره، چطور مگه؟ - شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه! به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به فوق معرکه گفتم : _نه اصلا من و ؟ تازه متوجه حالت من شد هنوز فاشق و در قابلمه توی دستم بود ، اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد _چیزی شده؟ به زحمت بغضم رو قورت دادم قاشق رو از دستم گرفت خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید مردی هانیه ، کارت تمومه ... . برگرفته از زندگیه همسر . ــــــــــــــــــــــــــــــ .ا رو از دست ندید❤️ 📚 📖 📖
★٭٭🔸🔸🔸🔸🔸★٭٭ کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای خود گیر نکرده باشد...
‌🍃 . تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!