eitaa logo
شهدای مدافع حرم
898 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
دلش برای یاری رساندن به مردم می‌تپید❗️💓 همسر بزرگوار درباره ویژگی‌های شخصیتی وی می‌گوید: « دلش پر می‌کشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بی‌وقفه دلش برای دیگران بتپد💗. با آن روحیه مردم دوستی که از سراغ داشتم، رفتنش به سوریه و دفاع از حرم برایم عجیب نبود. «دو سال پیش بود که با هم از خیابان انقلاب رد می‌شدیم. مردی کنار خودرویش🚗 ایستاده بود و از رهگذران کمک می‌خواست. بخشی از ماشینش آتش🔥 گرفته بود. چون احتمال انفجار وجود داشت کسی جلو نمی‌رفت. تا این صحنه را دید زد روی ترمز. همیشه در صندوق عقب آب💧 داشتیم. آب‌ها را برداشت و به سمت خودرو دوید و آتش را خاموش کرد. مرد راننده‌اشک می‌ریخت و از تشکر می‌کرد. می‌گفت: جوان! خدا عاقبت به خیرت کند. همین دعاها را عاقبت به خیر کرد.»❤️ . یک هفته قبل از شهادتش به من زنگ زد📞؛ قرار بود برگردد اما گفت: «اجازه بده بمونم؛ دلم برای بچه‌هایی که اینجا به ناحق کشته می‌شوند می‌سوزد. تو هم دلت بسوزد بگذار بمونم اینجا به من احتیاج دارند گفتم‌اشکالی نداره بمون ولی مواظب خودت باش.»♡ هیچ وقت از رفتن به سوریه منصرفش نکردم... 🇮🇷 ♡‌🕊🕊
♡ ♦️همسر بزرگوار شهید: "من با بزرگ شدم و پر و بال گرفتم و با شهادتش به بار نشستم ..."🕊♡ . هدیه امام رضا"؏"به من بود.❤️😍 همسری که امام هشتم به آدم هدیه می‌دهد و امام حسین"؏" او را می‌گیرد وصف نشدنی است، من عروس چنین مردی بودم ...(:💍 . ♢من می‌دانستم روزی شهید می‌شود اما فکر نمی‌کردم این‌قدر زود، ما حلقه‌های ازدواجمان💍 را نذر حرم امام حسین"؏" کرده بودیم، چون عقیده داشتیم هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شویم.در حال حاضر خودم را خوشبخت‌ترین دختر دنیا می‌دانم." 🇮🇷 ♡‌🕊🕊
♡ سوریه را به صندلی دانشگاه ترجیح داد‼️ . آدم بابرنامه‌ای بود👌، یک دفتر مشکی📓 کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن می‌نوشت✏️، بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام می‌داد و هر کاری که داشت را یادداشت می‌کرد. من هیچ وقت را بیکار ندیدم؛ یا کار می‌کرد یا مشغول جزوه خواندن بود.📄 . رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود🔠. وقتی که جواب قبولی‌اش در دانشگاه آمد که سوریه بود. . به شدت شجاع و نترس بود. از هیچ چیزی نمی‌ترسید. هر وقت به من زنگ می‌زد📞 می‌گفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمی‌گفت که من نمی‌توانم، همیشه می‌گفت من می‌توانم.✌️ 🇮🇷 ♡‌🕊🕊
| نحوه شهادت🕊🌿 | مدتی که آنجا بود ۵۴ روز می‌شد. در روزهای آخری که مأموریتش تمام شده بود، ساکش را جمع کرده بود تا برگردد. شهید قدیر سرلک را می‌بیند که می‌خواستند بروند تا لوازم بیاورند. با او همراه می‌شود. با ماشین🚗 می‌روند و وسایل را برمی‌دارند. هنگام برگشت وقتی از ماشین پیاده می‌شود ناگهان ماشین را منفجر می‌کنند. بر اثر انفجار هر دو شهید می‌شوند و چیزی از جسم‌شان نمی‌ماند.🥀•° . 🌹°•| همسر بزرگوار شهید: "من از پیکر سوخته چیزی جز زیبایی ندیدم ..." 🇮🇷 ♡‌🕊🕊