در فتنه ۸۸ که در تبریز هم جریان پیدا کرده بود، پدرش به عنوان فرمانده #سپاه ناحیه تبریز فعالیت داشت و مأموریت هایی را به بسیجیان و #پاسداران محول می کرد.
💠 یک مرتبه پدر صادق به خودش می گوید :
🤔 «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت می فرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا پسر خودت را نمی فرستی؟!»
✅ وقتی این جرقه در ذهنش زده می شود صادق را صدا می زند و می گوید :
«آماده شو و تیمی که برای مأموریت اعزام می کنم را همراهی کن.»
☺️ صادق با ادب و احترام کامل و بدون اینکه اعتراضی به خواسته پدرش داشته باشد، دستش را بر روی چشمانش گذاشته می گوید : «چشم بابا!»
😭 صادق چهار شانه و تنومند بود، وقتی پدر بدرقه اش می کرد یاد بدرقه امام حسین (ع) افتاد که پسرش را با دعا راهی میدان جنگ کرده بود و او نیز به تأسی از امام حسین (ع) در دلش دعا زمزمه می کند؛ حتی یک آن این فکر به ذهنش می آمد :
😔 «من که پسرم را با این شور و شوق راهی اش می کنم شاید زخمی برگردد!»
ولی می گوید چاره ای نیست، وقتی فردی مأموریتی را می پذیرد تبعاتش نیز برایش نوش است، اما در دل نگرانی داشت و با صلوات به ائمه متوسل شد. چند ساعت بعد خبر مجروحیت صادق را آوردند و در آن لحظه فقط می گوید :
«خدایا رضایتم در رضایت توست و به آنچه امر می کنی تسلیم هستم.»
بعد می پرسید که از چه ناحیه ای مجروح شده است؟ گفتند :
«کمی دستش زخمی شده است.»
چند ساعت بعد با دستی باند پیچی شده آوردنش. به پدرش می گوید : بابا چیزی نشده فقط کمی دستم خراش برداشته.
پدرش نمی خواهد که زیاد به عمق قضیه وارد شود و معذبش کند. بعد از چند هفته پدرش متوجه می شود که دستش باد کرده وضعیت مساعدی ندارد، با یکی از همکاران راهی بیمارستانش می کند و عکسبرداری کرده و متوجه می شوند که تاندون یکی از انگشتانش قطع شده و نیاز به عمل دارد، هزینه عمل هم که ۴۰ هزار تومان شده بود، #سپاه پرداخت کرد.
💠 بعد از چهار، پنج ماه یک روز پدرش سرکار در اتاقش بوده که همکارش وارد می شود و می گوید :
«امروز صادق هزینه عملی را که خرج دستش کرده بودیم را در پاکتی آورده و گفته که این پول را به بیت المال برگردانید، چون من نمی خواهم مدیون بیت المال باشم.»
@moarefi_shohada
🍃3🍃
❤️ فرهنگ پاسداری اولین اولویت و سر مشق خانواده صادق بود و او با این فرهنگ مانوس شده و به همین علت خودش علاقه داشت که وارد #سپاه شود.
☺️ و روحیه نظامی گری در وجود صادق بود سپاه #پاسداران انقلاب اسلامی نهادی است که به تأثیر از امام حسین (ع) و قیام ایشان تأسیس شده و مأموریت هایش نیز برای تداوم راه حسینی است.
💐 پدر صادق به این لباس قداست و ارزش خاصی قائل است و وقتی این لباس را بر تن صادق می دید افتخار می کرد و از تماشا کردنش لذت می برد؛ هر جوانی را با این لباس می بیند یاد و خاطره صادق برایش زنده می شود.
@moarefi_shohada
🍃10🍃
🔸 حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با #پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد.
☺️ در طی سالها با استفاده از مجال هایی از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.
😍 کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری ۳ مدال فتح بر سینه پر عطش شهادت ایشان نصب نمودند.
🌹 وی در اواسط سال ۸۴ از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت.
🍃6🍃
🌹 احمد پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به #سپاه #پاسداران پیوسته و از فرماندهان شجاع، پر انرژی، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسوولیتهای زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد.
👤 احمد با شروع جنگ تحمیلی با یک گروه ۵۰ نفره در جبهههای آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد.
او از همان اول فرماندهی یکی از جبهههای آبادان را برعهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسوولیت مهمی برعهده داشت.
🌸 او در پایان جنگ تحمیلی همان گروه ۵۰ نفره ی روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم #سپاه کرد و لشکر را با سلاحهای به غنیمت گرفته شده از عراقیها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات، تحویل نظام داد.
🍃8🍃