eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
در فتنه ۸۸ که در تبریز هم جریان پیدا کرده بود، پدرش به عنوان فرمانده ناحیه تبریز فعالیت داشت و مأموریت هایی را به بسیجیان و محول می کرد. 💠 یک مرتبه پدر صادق به خودش می گوید : 🤔 «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت می فرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا پسر خودت را نمی فرستی؟!» ✅ وقتی این جرقه در ذهنش زده می شود صادق را صدا می زند و می گوید : «آماده شو و تیمی که برای مأموریت اعزام می کنم را همراهی کن.» ☺️ صادق با ادب و احترام کامل و بدون اینکه اعتراضی به خواسته پدرش داشته باشد، دستش را بر روی چشمانش گذاشته می گوید : «چشم بابا!» 😭 صادق چهار شانه و تنومند بود، وقتی پدر بدرقه اش می کرد یاد بدرقه امام حسین (ع) افتاد که پسرش را با دعا راهی میدان جنگ کرده بود و او نیز به تأسی از امام حسین (ع) در دلش دعا زمزمه می کند؛ حتی یک آن این فکر به ذهنش می آمد : 😔 «من که پسرم را با این شور و شوق راهی اش می کنم شاید زخمی برگردد!» ولی می گوید چاره ای نیست، وقتی فردی مأموریتی را می پذیرد تبعاتش نیز برایش نوش است، اما در دل نگرانی داشت و با صلوات به ائمه متوسل شد. چند ساعت بعد خبر مجروحیت صادق را آوردند و در آن لحظه فقط می گوید : «خدایا رضایتم در رضایت توست و به آنچه امر می کنی تسلیم هستم.» بعد می پرسید که از چه ناحیه ای مجروح شده است؟ گفتند : «کمی دستش زخمی شده است.» چند ساعت بعد با دستی باند پیچی شده آوردنش. به پدرش می گوید : بابا چیزی نشده فقط کمی دستم خراش برداشته. پدرش نمی خواهد که زیاد به عمق قضیه وارد شود و معذبش کند. بعد از چند هفته پدرش متوجه می شود که دستش باد کرده وضعیت مساعدی ندارد، با یکی از همکاران راهی بیمارستانش می کند و عکسبرداری کرده و متوجه می شوند که تاندون یکی از انگشتانش قطع شده و نیاز به عمل دارد، هزینه عمل هم که ۴۰ هزار تومان شده بود، پرداخت کرد. 💠 بعد از چهار، پنج ماه یک روز پدرش سرکار در اتاقش بوده که همکارش وارد می شود و می گوید : «امروز صادق هزینه عملی را که خرج دستش کرده بودیم را در پاکتی آورده و گفته که این پول را به بیت المال برگردانید، چون من نمی خواهم مدیون بیت المال باشم.» @moarefi_shohada 🍃3🍃
❤️ فرهنگ پاسداری اولین اولویت و سر مشق خانواده صادق بود و او با این فرهنگ مانوس شده و به همین علت خودش علاقه داشت که وارد #سپاه شود. ☺️ و روحیه نظامی گری در وجود صادق بود سپاه #پاسداران انقلاب اسلامی نهادی است که به تأثیر از امام حسین (ع) و قیام ایشان تأسیس شده و مأموریت هایش نیز برای تداوم راه حسینی است. 💐 پدر صادق به این لباس قداست و ارزش خاصی قائل است و وقتی این لباس را بر تن صادق می دید افتخار می کرد و از تماشا کردنش لذت می برد؛ هر جوانی را با این لباس می بیند یاد و خاطره صادق برایش زنده می شود. @moarefi_shohada 🍃10🍃
#سپاه سال 81 در کنکور سراسری شرکت کرد، استعداد خوب علمی‌ و توان پذیرفته شدن در دانشگاه‌های مطرح را داشت اما پاسداری از انقلاب و تحصیل در دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) را انتخاب و دوره‌های کاردانی، کارشناسی و دوره عالی را با موفقیت طی کرد. محسن در رشته نظامی‌ متخصص توپخانه و بعد وارد سازمان رزم لشکر 8 نجف اشرف شد. با اینکه دوره‌های مختلفی طی کرده بود احساس کرد برای تکمیل آموخته هایش نیاز به کار بیشتر است پس با برنامه ریزی به صورت آزاد، در کلاس‌های دانشگاه صنعتی اصفهان که در تخصصش کاربرد داشت شرکت می‌کرد. شد یک متخصص، یک افسر و کارشناس توپخانه به تمام معنا. 🌹🍃8🍃
#پاسداری 🍃🌹حامد آن سال دیپلمش را گرفت تصمیم گرفت مثل برادرش امیر رخت نظام بپوشد و برود #سپاه. ☺️با هم ندار بودند و حرف هم را می‌فهمیدند و از خیلی چیزهای دلِ هم خبر داشتند. امیر یک روز کشیدش کنار و خیلی جدی بهش گفت که : اگر داری پاسداری را به چشم شغل نگاه می‌کنی و دنبال یک لقمه نانی که از رختی که پوشیده‌ای دربیاوری، نیا سپاه. #پاسدار بودن روحیه می‌خواهد. خودت بهتر می‌دانی که خیلی از همین بچه‌های بسیجی که کلی سابقه‌ی بسیج دارند و صبح تا شب‌شان توی پایگاه و بسیج بوده‌اند، وقتی آمده‌اند سپاه پیِ شغل، نتوانستند توی رخت پاسداری دوام بیاورند. @moarefi_shohada 🍃11🍃
#تحصیلات در مدرسه جز شاگردان ممتاز بودند و در دانشگاه هم جز نفرات برتر بودند ضریب هوشی بسیار بالایی داشتند هم تحصیل و هم تهذیب و هم ورزش میکردند ایشان فرمانده مخابرات گردان سیدالشهدا ع بودند و فرمانده توپ 23 بودند.... همیشه بازرسان تهران به ایشان تشویقی میدادند و از زحمات ایشان تشکر میکردند ...در کار خود یک فرد حرفه ایی و مهندس به تمام معنا بودند.. ایشان سال90 فوق دیپلم نرم افزار گرفتند و سال 94 لیسانس حسابداری مالی را کسب کردند. #سپاه سال 87 وارد سپاه صاحب الامر استان قزوین شدن. به دلیل فعالیت های بسیج و داشتن بسیجی ویژه وارد سپاه شدند و تا سال 92 پاسدار قرار دادی بودند...در سال 92 بحمدالله عضو رسمی سپاه پاسداران گردیدند @moarefi_shohada 🍃4🍃
🍃🌸خیلی گشته بودیم! نه پلاکی،نه کارتی🏷، چیزی همراهش نبود لباس فرم به تنش بود چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد! خوب که دقت کردم؛دیدم یک است.انگار جمله ای رویش حک شده! خاک و گل های آن را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال بگردیم روی عقیق نوشته بود: 🕊❤️ ظهور امام زمان وشادی شهدا صلوات 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
🌹 احمد پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به پیوسته و از فرماندهان شجاع، پر انرژی، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسوولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. 👤 احمد با شروع جنگ تحمیلی با یک گروه ۵۰ نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد. او از همان اول فرماندهی یکی از جبهه‌های آبادان را برعهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسوولیت مهمی برعهده داشت. 🌸 او در پایان جنگ تحمیلی همان گروه ۵۰ نفره ی روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم کرد و لشکر را با سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات، تحویل نظام داد. 🍃8🍃
سردار در راه‌اندازی و شکل‌گیری نیروی زمینی به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی خدمات شایانی داشت. 🌹 سردار کاظمی همچنین در سال ۱۳۷۲ با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد. ❤️ مقام معظم رهبری در همان دوران مسوولیت سردار کاظمی در استان آذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه توسط سردار تقدیر به عمل آورد. 📆 در سال ۱۳۷۹حکم فرماندهی نیروی هوایی را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داده تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده بودند. 🍃9🍃
حاج احمد پس از ۵سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال ۱۳۸۴ حکم فرماندهی نیروی زمینی را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد و طی سه ماه فعالیت شبانه‌ روزی، بیش از ۱۰۰ سفر به تمامی یگان‌های نیروی زمینی داشت و وضعیت یگان‌های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی می‌کرد. 🌹 سردار شهید کاظمی محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد. او شب شهادت در جلسه‌ای ضمن آنکه که حسرت می‌خورد که چرا شهید نشده و یاران او رفته‌اند، سفارش کرد : ❤️ خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی کنیم، باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا (ارتش، سپاه، بسیج) بگویید، از خودتان نگویید از دیگران بگویید. ✅ از نیروی هوایی ارتش از هوانیروز ارتش، از شهدای ارتش و جهاد بگویید. 🍃10🍃
گفت : آقای امينی جايگاه من توی #سپاه چيه؟ سئوال عجيب و غريبی بود! ولی می‌دانستم بدون حكمت نيست. گفتم : 💫 شما فرمانده‌ ی نيروی هوايی سپاه هستين سردار. به صندلی‌اش اشاره كرد. گفت : آقای امينی، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتی كه من الان دارم، نرسی؛ ولی من كه رسيدم، به شما می‌گم كه اين جا خبری نيست! آن وقت‌ها محل خدمت من، لشكر هشت نجف اشرف بود. با نيروهای سرباز زياد سر و كار داشتم. سردار گفت : 🔷 اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون كردی، اين برات می‌مونه؛ از اين پست‌ها و درجه‌ها چيزی در نمی‌آد! 📸 شهید تهرانی مقدم و کاظمی 🍃22🍃
✍اکنون که درحال نوشتن این مطالب هستم همچنان همان افکار مقدس و خوشبينانه را دارم که در بدو ورودم به داشته ام و ذره ای از انگیزه ام در به نظام و آرزوی کم نشده است😎 ☘44☘
هدایت شده از شهدای مدافع حرم
#پاسداری 🍃🌹حامد آن سال دیپلمش را گرفت تصمیم گرفت مثل برادرش امیر رخت نظام بپوشد و برود #سپاه. ☺️با هم ندار بودند و حرف هم را می‌فهمیدند و از خیلی چیزهای دلِ هم خبر داشتند. امیر یک روز کشیدش کنار و خیلی جدی بهش گفت که : اگر داری پاسداری را به چشم شغل نگاه می‌کنی و دنبال یک لقمه نانی که از رختی که پوشیده‌ای دربیاوری، نیا سپاه. #پاسدار بودن روحیه می‌خواهد. خودت بهتر می‌دانی که خیلی از همین بچه‌های بسیجی که کلی سابقه‌ی بسیج دارند و صبح تا شب‌شان توی پایگاه و بسیج بوده‌اند، وقتی آمده‌اند سپاه پیِ شغل، نتوانستند توی رخت پاسداری دوام بیاورند. @moarefi_shohada 🍃11🍃
✨ پیروزی انقلاب در جهت ایجاد ودفاع از شهر و راه اندازی انقلاب اسلامی شهرضا نقش اساسی داشت.🌸 او از جمله کسانی بود که شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد. از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، 🍁سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی وتبلیغی منطقه بود که در ساختن جوانان و ایجاد شور انقلابی تأثیر بسزایی داشت. اواخر سال ۵۸ برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور فرهنگی ، به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت‍های گسترده پرداخت.🌻 6⃣
🌷محمدحسین علیخانی متولد ۱/۱/ ۵۰ کرمانشاه بود. از همان بچگی اهل مطالعه و درس و کتاب بود. وقتی ۱۵ سالش بود به عنوان بسیجی به جبهه رفت و از آنجا که خیلی و بود در قسمت اطلاعات عملیات و شناسایی مشغول شد. در سال ۶۷ در عملیات مرصاد آرپی‌جی‌زن بود. آنقدر آرپی‌جی زد که از گوش‌هایش خون می‌آمد. بعد از پایان جنگ تحمیلی هم وارد شد. او از ایرانی لشکر ((زینبیون ))پاکستانی‌های مدافع حرم بود و در ۱۵ شهریور سال ۹۵ به شهادت رسید. 🌷 5⃣
🔹سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان یا زهرا(سلام الله علیها) به فرماندهی وارد عملیات شدند. رمز عملیات (سلام الله علیها) بود. 🔸محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... 🔹صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود. 🔸یکی از دوستانش(آیت الله استاد شهید) از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. 🔹از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از حضرت زهراخواندی، چیشد آخرش؟ 🔸محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید، گفت: همینکه تو بغل پسرش (عج) جان دادم برایم کافیست. 🌷 شادی روحش
🦋 ♦️به روایت: نصرالله جهانشاهی (راننده شهید سلیمانی) حاجی مرد کار بود.👌 اگر می‌رفت و فرصت کوتاهی می‌یافت، به دیدار خانواده می‌رفت. اگر در بود و یک ساعت وقت پیدا می‌کرد، با خانواده شهید دیدار می‌کرد. مشهد اگر می‌رفت، هر موقع که فرصت پیدا می‌کرد، آن را به دیدار خانواده شهدا اختصاص می‌داد. وقتی در تهران بود، روزی چند جا جلسه می‌رفت؛ از وزارت امور خارجه و ستاد کل گرفته تا دفتر رهبری و ... همه جا به‌موقع می‌رفت؛ به استان‌ها سفر داشت و در کرمان، کارش بیشتر از همه‌جا بود. دیدار با خانواده شهدای لشکر و از مهم‌ترین برنامه‌های سردار بود. جلسه با فرمانده گردان‌ها و نیروهای لشکر در ، جلسه کنگره شهدای کرمان و هزاران کار دیگر هم داشت. اصلا خستگی برایش معنا نداشت! این در حالی بود که در تمام بدن حاجی، جای تیر و ترکش مانده بود. تمام بدنش را من به عینه دیده ام که می‌گویم؛ چون بدن حاجی را به علت همین دردها، با روغن ماساژ می‌دادم.