💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص
💠شهیدان پوریا قاسمی و بهرام مکرمی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
#پࢪوازِپࢪستویےدیگࢪ😭🕊
مدافعـ حرمـ سید ابوذر حسینے
بھ شھداے فاطمیون پیوست😭🖤🥀
•|🌹🌱|•
#وداعباشھیدمدافعحرمـ😔💔
پیڪࢪ مطهࢪ شهید مدافع حرم
🌹سید ابوذر حسینے🌹 در حࢪم مطهر
رضوی طواف داده شد این مراسم به
دلیل محدودیتهای موجود برای رعایت دستورالعملهای بهداشتی بدون حضور
زائران و مجاوران و توسط خانواده شهید
و خدام بارگاه ملکوتے امام هشتم علیهالسلام
انجام شد.😞🥀🖤
.
.
#شھادتتمباࢪڪبࢪادࢪ😭🥀
#شھادتگواࢪاےوجودت😭
#شهید دفاع مقدس محمد رضا آل مبارک🍃⚘🍃
در تاریخ ۱۳۴۵/۴/۱ در شهر دزفول در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
#شهیدی که#پیکرش در طی #هفت سال #سه بار #دفن شد.
🍃⚘🍃
از کودکی در روضه امام حسین (ع)⚘ بزرگ شد. نوحه میخواند و از عزاداران پذیرایی میکرد. از همون زمان که روضه ی خانه پدری اش در یک اتاق در پشت بام خانه بود تا بعدها که حسینیه ای ساختند و شد به نام ایشان.
🍃⚘🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#شهیدمحمد رضا فرزند اول خانواده بودند كه در سن ١٨ سالگي در تاريخ ۶۱/۹/۱۴ در عمليات محرم به#شهادت رسیدند و #شهید#بی سر بودند.
🍃⚘🍃
۷ خواهر و برادر بودند( ۱ خواهر و ۶ برادر )
ایشان وبرادرشان که#شهید شدند.۴ برادرشان هم که روحانی هستند.
🍃⚘🍃
از قبل از انقلاب مرتب نماز و روزه اش به جا بود. هنوز به سن تكليف نرسيده بود که دو روز در هفته روزه مي گرفت.
🍃⚘🍃
وقتی به او مي گفتند : محمدرضا بيا غذا بخور مي گفت : اشتها ندارم سيرم در حالي كه روزه بودو به خانواده چيزي نمي گفت.در دل شب ، آروم نماز شب مي خواند. اين موقعي بود كه اصلا از انقلاب خبري نبود.
🍃⚘🍃
بچه كه بودخواهر و برادرانش را جمع مي كردو برایشان #مداحي مي كرد. موقع نماز كه مي شد سريع مي رفت به سمت مسجد. #سوم راهنمايي بود كه درس را رها كرد و رفت به #جبهه.
🍃⚘🍃
وقتي هم که به مسجد مي رفت بچه هاي هم سن و سالم دورش جمع مي شدند برایشان صحبت مي كردمپ. سعي مي كرد در زمينه هاي #فرهنگي هم تاثيرگذار باشد.
🍃⚘🍃
#پدرشهیداستاد #حاج صادق آهنگران بودند.#حاج صادق آهنگران اولين مداحي خود را که از مطالب پدر#شهید بود در حضور امام خميني (ره) با نام « اي #شهيدان به خون غلتان خوزستان درود » انجام دادند.
🍃⚘🍃
به روایت از پدرشهید:
جنگ كه شروع شد #محمد رضا #١۶ سال داشت. يك روز كه من و #حاج صادق آهنگران در حال صحبت بوديم #محمد رضا برگه اي را آورد و گفت : بابا اين برگه را امضا كن مي خوام به #جبهه برم.
🍃⚘🍃
من گفتم : امضا نمي كنم كه حاج صادق گفت : اگه تو امضا نكني من امضا مي كنم. خلاصه برگه را امضا كرديم و #محمد رضا خداحافظي كرد و مدتي بعد هم عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
آخرين باری كه #محمد رضا پيش ما بود من را صدا زد و گفت : « بابا ! بيا يه كم ريشم را كوتاه كن. » وقتي داشتم ريش هاش را كوتاه مي كردم موهاي صورتش را كه كنار مي زدم تا اونها را كوتاه كنم #نوري رو در #صورتش احساس كردم. 😭
🍃⚘🍃
چند بار اومدم كه صورتش را ببوسم اما خجالت كشيدم. گفتم :#محمد رضا كي مي آيي ؟ گفت : بابا الان اومده ام كه برم. اين بار آخري بود كه او را ديدم. 😭😭
🍃⚘🍃
شبي كه#محمد رضا #شهيد شده بود #شب اربعين بود. تعقيبات نماز را خوندم حالم خيلي بد بود. مي خواستم بنشينم نمي تونستم. با خودم گفتم : به حسينيه ی اعظم برم و روضه اي بخونم تا آرامشي براي قلبم حاصل بشه. 😭😭
🍃⚘🍃