ناد علیاً به هوای نجف
یاد حرم برده قرارم ز کف
باز هوای نجفم آرزوست
مهر علی در دو جهان آبروست
یک نظرم گر بکند بوتراب
ذره ناچیز شود آفتاب ...
می دانم که امسال هم روز پدر را در محضر مولایت علی(ع) جشن می گیری، خوشا به حالت چه بزمی است آن جا کنار ساقی کوثر...
سعید جان، برای صبورتر بودنم، برای دلتنگی هایم، برای بی قراری هایم دعا کن...
سعید عزیزم، تو امروز میهمان حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) هستی تو در بهشت نزدیک تر از هر جا به خدا هستی...🌸🌹
روزت مبارک همسر آسمانی من💞
#همسرانه
#بیوگࢪافے🌱
خدایاڪاش آخر دیکته ۍِ پُرغلط زندگےاَم بنویسے ←با اِرفاق شهادٺ→♥️
#شهید محمد حسن خلیلی 🍃⚘🍃
چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا آمد اسمش را محمد حسن گذاشتند.ولی رسول صدایش می کردند.
20آذر 65 در خانواده ی مذهبی درتهران متولد شد ،توبحبوحه ی جنگ. پدرومادرش، ایشان و برادرش را جوری بزرگ کردندکه کلا اهل مسجدومنبر وهیئت بودند.
🍃⚘🍃
یه برادر بزرگتراز خود دارد،م برعکس برادرش خیلی اهل شیطنت نبود وسرش به کار خودش گرم بود،کلا بچه آرومی بود
🍃⚘🍃
#13سالش بود که رفت تو بسیج ثبت نام کند،اوایل چون سنش کم بود قبول نمیکردند،اما ایشان آنقدر اصرار وپافشاری کرد تا قبولش کردند.
🍃⚘🍃
#فعال بود ویه جابند نمیشد، عاشق #ورزش بود #وراپل و#کوهنوردی را بصورت جدی ادامه میداد.
دنبال #درس عربی و#نقاشی و #قرآن هم بود و به #زبان عربی هم تسلط داشت.
🍃⚘🍃
روی نماز #اول وقت خیلی حساس بود.
#شبای جمعه پاتوقش بهشت زهرا⚘و شاه عبدالعظیم⚘ بود،هیئت های زیادی هم میرفت،
اما #هیئت ریحانة النبی چیز دیگر برایش بود.
🍃⚘🍃
وتقریبا از سال 85پای ثابت آنجا بود تومسجد گیاهی. تو دانشگاه رشته ی مدیریت رو انتخاب کرد وخواند.
🍃⚘🍃
#خاطرات
#رسول خیلی هیئتی بود...
توجه ویژه ای به برپایی مجالس اهل بیت علیهم السلام⚘داشت.
حتی در ایام محرم چند روز قبل از #شهادتش که سوریه بود ، با دوستش تماس می گیره و از دلتنگی اش نسبت به #هیئت میگه که تو این ایام هیچ جا #هیئت نمیشه...
🍃⚘🍃
آقای صابر خراسانی هم تعریف می کردند: بعضی اوقات که وارد هیئت می شدم می دیدم #آقا رسول جلوی در ایستاده می گفتم چرا اینجا؟!
می گفت هیئتمونه باید جلوی در وایسم!..
🍃⚘🍃
سال 88تو جریان فتنه کلا چند روز وسط،معرکه بود.
🍃⚘🍃
از زبان دوست و همرزم داداش رسول 👇
#محمدحسن خلیلی واقعا #دل شیری داشت. اینکه یک جوان کم سن و سال که برای اولین بار در مناطق جنگی حضور می یافت و قرص و محکم با حوادث خونین بار و وحشتناک جنگ در سوریه برخورد می کرد، جای مباهات است. به نظر من جنگ #سوریه از نادر جنگهای کثیفی است که تاکنون، جهان شاهد آن بود. حال، جوانی چون #محمدحسن خلیلی که #اولین بار این جنگ وحشیانه را تجربه می کرد و در آن خوش بدرخشد، ارزش بالایی دارد.
🍃⚘🍃
شاهد حرف من این است که یکی از عملیاتها مجبور شدیم برای تخلیه ی یکی از مجروحین خودی که از قضا #فرمانده ی عملیات هم بود وارد عمل شویم.
🍃⚘🍃
مشکلی که با آن مواجه شدیم تعداد بسیار کم نیرو بود که در اختیار داشتیم. به همراه #محمدحسن و یکی دو تا از نیروها مجبور شدیم به منطقه درگیری حرکت کنیم تا فرد مورد نظر را به عقب بکشانیم. وقتی به آنجا رسیدیم از #محمدحسن خواستم از ماشین پیاده شده، طول خیابان را با آتش تامینی پوشش دهد تا زمینه برای تخلیه ی فرمانده فراهم شود.
چیزی که واقعا نظر مرا به خود جلب کرد، #رشادت #محمدحسن بود که با وجود آلودگی منطقه و حضور مسلحین در آن، با #شجاعت هر چه تمام تر اقدام به تامین نمود و تا زمان عقب نشینی و خروج از منطقه به این کار ادامه داد.
آن روز بنا به دستور، عقب نشینی کردیم و عملیات ادامه پیدا نکرد.
🍃⚘🍃
از طرفی باید همه ی نیروها را از منطقه خارج می کردیم که خود یک پروژه بود اما چیزی که نگاه ما را به خود معطوف کرده بود #تلاش بی وقفه ی #محمدحسن در کمک به نیروها و تخلیه ی سریع از منطقه بود به طوری که همه را روانه کرد و خود #آخرین نفر بود که از منطقه درگیری خارج شد."
🍃⚘🍃
نقل از مادر #شهید:
#سوریه که بود ، خبرنگاری بود که قصد مصاحبه با #آقا رسول رو داشت...
🍃⚘🍃
#رسول نه تنها مصاحبه نکرد!
موقع عکس گرفتن هم کلاهشو کشید جلو صورتش و گفت: اینجوری عکس بگیر
🍃⚘🍃
نتوانست طاقت بیارد،انگار #امام حسین⚘ همین الان داشت هل من ناصرا ینصرنی 🍃میگفت. دوره های سخت نظامی رو گذرانده بودو #تخریب چی قابلی بود.میتوانست آنجا #موثر باشد.
🍃⚘🍃
وصیت نامه را نوشت وبه پدرش داد واز زیر قرآن رد شد وراهی شد ...تو #سوریه وتو#ماموریت ها اسم جهادی#ابوخلیل را انتخاب کرد.
🍃⚘🍃
ماه محرم آن سال را در سوریه بدجور دلتنگ عزاداری های #هیئت ریحانة النبی⚘ بود.
🍃⚘🍃
از #ویژگی های #آقا رسول یا #آقا محمد حسن یا همان #ابوخلیل.
انسان #خداشناسی بود ،درمورد #توحید خیلی فکر میکرد ومطالعه داشت،به شانس معتقد نبود ،همیشه میگفت این #خداست که #مدیر همه اموره.
🍃⚘🍃
از آن بچه هیئتی های پاکار بود،هرهفته هیئت میرفت و خیلی هم رواین قضیه مقید بود.
🍃⚘🍃
سر نترسی داشت وتوهر میدانی بود خیلی #رشادتها ازخودش نشان میداد.
🍃⚘🍃
رونگاه به #نامحرم خیلی #حساس بود،محل کارش شمال شهربود و وضع حجابم آنجا ناجور،هیچ کس ندیده بود #رسول یکبار سرش بالا باشد واطراف را نگاه کند.
🍃⚘🍃
به ولایت وحضرت اقا♡و#دفاع ازحریم ولایت خیلی علاقه داشت.
خیلی بصیرت دینی داشت ومطیع حرف پدر ومادرش بود،وتوهرامری از آنها مشورت میخواست،حتی انتخاب دوست.
🍃⚘🍃
به رعایت #حلال و#حرام #اهمیت زیادی میداد،بطوری که قبل از رفتن به #سوریه حتی #خمس پولش رو حساب کرد.
🍃⚘🍃
در رابطه با #امر به معروف ونهی از منکر خیلی #فعال بود وبا هیچکس تعارف نداشت.یکی از دوستانش میگفت بعداز #رسول کسی نبود که به ما بگه #دروغ نگو،#غیبت نکن.....
🍃⚘🍃
#شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان
#چهار ماه قبل ازشهادتش ،
در کنار مزار #شهید مدافع حرم رسول خلیلی
🍃⚘🍃
عاشق #رسول بود...
همه جوره دنبالش بود...
حتی #عکسا و #مطالبی از #رسول داشت که کمتر جایی دیده میشد...
عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار #رسول نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی #عاشق امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست #آقا...
🍃⚘🍃
پیش #رسول که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو #سنگ مزارش نوشته:
ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان
🍃⚘🍃
شبیه او زیست
شبیه او نفس کشید
شبیه او در حلب سوریه پرپر زد
و #شش روز قبل از #دومین سالگرد #شهادت #شهید رسول خلیلی در #20سالگی به #دوست شهیدش پیوست...
🍃⚘🍃
#به_شبیه_شدنه... 😔
مثل #شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃⚘🍃
#امام حسین بهترین مزد را به ایشان داد،#سنگ قبر#شهید یه #سنگ قدیمی از #سنگ فرش #حرم #ابا عبدالله⚘ بودکه #سالم به ایران رسیده بود.
🍃⚘🍃
آخرهم #شهید رسول خلیلی چهاردهم #محرم یاهمان 27آبان 92 وقتی داشت منطقه را #پاکسازی میکرد ، یه بمب منفجر شدو ایشان چند روزمانده به تولد #27 سالگی اش به آرزویش که همانا#شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
#شهیدرسولخلیلی
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد