eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐 حدیث شنیدنۍ است... حدیث دیدار است... دیدار ... آنها ڪ در حضور حق اند و آنان ڪ به یار رفته اند، گوش جانشان با حدیث شهادتـــــ ها دارد... حدیث شهادتـــــ براۍ شاهد نیست، براۍ ماندگان است... 🌴۲۹🌴
ذکر واقعه : ماه از خبر شهادت برادرم گذشته بود که یه روز تو محل کارم مشغول کار بودم و تلفنم زنگ خورد. و مافوق برادر بود و گفت که میخواهیم وسایل شهید آسمیه رو که از سوریه اومده تحویل خونواده بدیم. گفتم حال پدر و مادر اصلا خوب نیست. بیارید به من تحویل بدید. جلوی محل کارم. وقتی دو تا ساک تحویلم دادن ، لحظه به روی خودم نیاوردم و ازشون گرفتم . اگه همون روز ببرم خونه ،مادرو پدرم بیشتر به هم میریزند. خلاصه تو پارکینگ شرکت ساکاشو باز کردم.بوی داش عباس رو میداد نظامی،لباس شخصی . یا زهرا . مخصوص گریه برای ابی عبدالله ع و وسایل دیگش من که از بچه گیش نوکریشو کردم خیلی سخت بود که لباسی خالیشو ببینم. تو تنش با اون قد و بالای رعناش میرقصید و طنازی میکرد.😔 لباسای نظامیش رو جدا کردم و سایر وسایل رو چند روزی پیش خودم نگه داشتم . زمینه چینی به مادر و پدر گفتم . که این کاش نمیگفتم. تاکید کرد که برو وسایل رو بیار. با ساک وارد خونه شدم .همه چی بهم ریخت و قیامتی شد....... و مادر و پدرم مثل سه‌تا زخم خورده تا ساعت‌ها گریه می‌کردیم. داش عباس عزیز کرده خونه ما بود. نعمت خونه ما بود. اونهاییکه باهاش رابطه و رفت و آمد داشتند دقیقا حرفهای من رو تایید میکردن. @moarefi_shohada 🍃34🍃
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت من هم نمی توانستم ببخشم... هر چيزی که منوچهر را می آزرد،مرابیشتر می داد.... انگار همه شده بودند... چقدر بهش گفته بودم.. گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین بگوید...😭 هیچ نگفت... اما توقع داشتم از بنیاد کسی زنگ بزند و بگوید یادشان هست... چه قدر منتظر مانده بودم....😭 همه جا را جارو کشیده بودم، پله ها را شسته بودم. دستمال کشیده بودم، میوه ها را آماده چیده بودم و چشم به راه تا شب مانده بودم. فقط که فکر نکند شده.....😭 نمی خواستم بشنوم _ "کاش ما همه رفته بودیم." نمی خواستم منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش بر نمی آید، که ... نمی خواستم بشنوم _«ما را بیندازید توی دریاچه ی نمک، نمک شویم اقلا به یک دردی بخوریم." همه ی ناراحتیش می شد یه حلقه توی چشمش... و می کرد. من اما وظیفه ی خودم می دونستم که حرف بزنم،.. اعتراض کنم،... داد بزنم.. توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید «اولویت با جانبازان است»، اما نوبت ما رو می دید به کس دیگه و به ما میگید فردا بیاید....😡😭 چرا باید منوچهر آنقدر وسط راهرو بیمارستان بقیةالله بمونه برای نوبت اسکن... که ریه هاش عفونت کنه و چهار ماه به خاطرش بستری شه....😡😭 منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد، تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید می گفت: _"بوی گوشت سوخته رو از دلم حس می کنم." این درد ها رو می کشید... اما توقع نداشت از یه بشنوه _ "اگه جای تو بودم حاضر بودم بمیرم از درد اما معتاد نشم." منوچهر دوست نداشت کنه،راضی میشد به مرفین زدن.... و من دلم می گرفت... این حرف ها رو کسی می زد که نمی دونست کجاست و یعنی چی.... دلم می خواست با ماشین بزنم پاشو خورد کنم... ببینه میتونه مسکن نخوره و دردش رو تحمل کنه؟😭 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران
💕🖤💕 عشق یڪ سینه ی پر از آه و یڪ دل میخواهد خواب راحت برای عاشق نیست حال زار میخواهد 💕 دیدن یار گرچه است، نیست عاشق، ڪسی ڪه خودبین است حرف واقعی این است خواهم آنچه نگار میخواهد 💕 مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از او ڪه مثل برای قیام بی سپاه است و یار میخواهد 💕 یار هرڪس به غیر او بودم دل به هر ڪس به غیر او دادم چه ڪسی را عزیزتر از ، دل از این روزگار میخواهد 💕 چند روزی به سمت آقایم چند روزی به سمت دنیایم بی تفاوت به اینڪه جاده ی قدمی استوار میخواهد 💕 خوش به حال مدافعان حرم، عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمی یوسف عاشقی جان نثار میخواهد 💕 شیعه تنهاست یا ، با همان هیبت علی برگرد گردن آل الله گردش میخواهد 💕 گر بگویی بمیر بین دستان توست تقدیرم عبد بی دست و پا برابر توست ڪِی ز خود میخواهد؟ 💕 ای عزادار حضرت زینب دیده گریان غربت زینب به خدا ڪه اسارت ناله ی بیشمار میخواهد 💕 آه آیا از آن همه لشڪر یڪ نفر هم صدا نزد آخر ناقه ی پیغمبر محملی دار میخواهد...، ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدافع حرم محمدرضا دهقان ماه قبل ازشهادتش ، در کنار مزار مدافع حرم رسول خلیلی 🍃⚘🍃 عاشق بود... همه جوره دنبالش بود... حتی و از داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست ... 🍃⚘🍃 پیش که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃⚘🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و روز قبل از سالگرد رسول خلیلی در به شهیدش پیوست... 🍃⚘🍃 ... 😔 مثل محمدرضا دهقان امیری 🍃⚘🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫 نگاه مهربان توست وقتی که چشمانت بر من مےکند این من نیستم که با تابش نگاهت می شوم داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن ☀️ 💐💝 شهید رسول پورمراد @moarefi_shohada
مدافع حرم محمدرضا دهقان ماه قبل ازشهادتش ، در کنار مزار مدافع حرم رسول خلیلی 🍃⚘🍃 عاشق بود... همه جوره دنبالش بود... حتی و از داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست ... 🍃⚘🍃 پیش که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃⚘🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و روز قبل از سالگرد رسول خلیلی در به شهیدش پیوست... 🍃⚘🍃 ... 😔 مثل محمدرضا دهقان امیری