خیلیها ایشان را میشناختند و بهواسطه ارتباط با افراد و اقشار مختلف و تواناییهای فراوانی که در #قرآن و #ورزش جودو داشت و همچنین بهعنوان #فرمانده گردان آموزشی در دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین(ع)⚘ تهران مشغول بود. نقش #معلمی در این عرصه، از ایشان انسانی با #اراده ساخته بود که با تربیت شاگردان مختلف در استانهای مازندران، اصفهان، قم و تهران، افراد زیادی را از کودک تا بزرگسال به خود جذب کرده بود.
🍃⚘🍃
#استواری، #صلابت و #آگاهی در مسائل مختلف داشت دارای #توانمندیهای مختلفی بود که قدرت و آگاهی پشت آن بود، در صحبتهایش مقتدارانه صحبت میکرد و این مسأله یکی از نکاتی بود که در کنار نقاط برجسته دیگر زندگی اش؛ از #شهید فردی خاص ساخته بود.
🍃⚘🍃
نمازش #همیشه اول وقت بود
در سیل سال 78 نکا که آسیب فراوانی به شهرستان وارد شده بود، منزل پدری شان نیز دچار خسارت شد و آنها برای ترمیم و بازسازی منزل در کنار پدر کمککار استادکار برای تعمیرات بودند که در آن شرایط سخت و بحرانزده روزی نبود که صدای مؤذن بلند شود یا موقع اذان باشد و ایشان دست از کار نکشد، در هر شرایطی #نماز اول وقت اولویت در کار و برنامههای مختلفش بود.
🍃⚘🍃
سال 1379 از طریق یکی از دوستان به سپاه معرفی شد البته برادر بزرگترش در نیروی انتظامی بود اماایشان براساس تفکری که داشت وارد سپاه شد؛ آنچه #شهید را تحت تأثیر قرار داد،#اندیشه امام خمینی(ره) و #راه و روش #انبیای الهی و به #اهتزاز درآوردن پرچم توحید بود؛ این مسائل مد نظرش بود و با علم و آگاهی از سپاه وارد این نهاد شد و به قول خودش «با شناخت هستی و درک فلسفه خدمت و ارسال رسل و اینکه #اندیشه امام خمینی(ره) به #اهتزاز درآوردن #پرچم #توحید بوده در این مسیر قرار گرفت.
🍃⚘🍃
تااین که مسئله جسارت به #حرم بی بی⚘ پیش آمد،برای رفتن به سوریه کاملاً مستقل حرکت و عمل کرد، از پدر و مادرش اجازه گرفت، به نظر میرسید مادرش احساس دلتنگی میکند، نوع رفتار مادر طوری بود که احساس کرد راضی به رفتن نیستند وقتی از نارضایتی مادر آگاه شد، به او گفت: •○«مادر جان! رفتن من که ناراحتی ندارد، هر جا اسلام نیاز به کمک داشته باشد، ما باید جانمان را بر کف بگذاریم».○• بهنوعی با حرفهایش و با همان نفوذ کلامش، مادرش را راضی کرد.
🍃⚘🍃
به روایت از برادر #شهید آقااسماعیل:
دو روز قبل از رفتنش به سوریه، زنگ زدم و با هم صحبت کردیم اما حرفی از رفتن نزد؛ یک شب قبل از اعزام به سوریه در منزلش در قم با همسر و فرزندان خود وداع کرد و شب آخر همه ما را در منزل خواهرم در تهران جمع کرد، همه برادر و خواهرها بودند، آنها به من گفتند: «شما بهعنوان برادر بزرگتر یک چیزی به آقاابراهیم بگو، نگذار او برود»
🍃⚘🍃
همینکه سوار ماشین شدیم، همسرم گفت: «ای خدا چرا تو چیزی به او نگفتی که نرود». گفتم: «بهولله نتوانستم». میدانستم که قدرتی او را میبرد؛ صبح فردا هم #ابراهیم وقتی از منزل خواهرم میرفت، هنگام خداحافظی با خواهر و دامادم، روبوسی کرد و پس از چند قدم دور شدن، برگشت و فقط گفت: «حلالم کنید».😭😭
🍃⚘🍃
ایشان در سال ۹۲ کارشناسی ارشد را در تهران خواند. #شهید همیشه پیگیر اخبار وضعیت #سوریه بود و میگفت: «دوستانم دارند سری به سری به سوریه اعزام میشوند و ما هم #وظایفی نسبت به #دفاع
ازحرم حضرت زینب (س)⚘، شیعیان و مسلمانان داریم.» نهایتاً هم با تخصصهایی که داشت به عنوان #مربی #تاکتیک نظامی در آموزش گردانها به سوریه اعزام شد.
🍃⚘🍃
#نحوه #شهادت #شهید 😔
دوست شهید به نام محمد صباغ که در همان عملیات #جانباز شدند برایمان نقل کردند که #مدافعان حرم در #منطقه العیس با تروریستها درگیر بودند. درگیری از شب تا اذان صبح ادامه پیدا میکند. نزدیکیهای صبح دشمن تکی میزد و آقای صباغ در همین درگیری مجروح میشود و# آقا ابراهیم هم به #شهادت میرسد. چون منطقه در دست تروریستها بود موفق نمیشوند پیکر #شهید را به عقب منتقل کنند.😔💔
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید ابراهیم عشریه💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#فرازی از وصیت نامه #شهید⚘🍃👆
#سنگ مزاری برای یادبود شهید درگلزار #شهدای حسین رضای شهرستان ورامین
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید محمدرضا کارور💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
💔••
#چفیه
گفت:بازم #شهید آوردن؟
یه مشت استخون؟😒
شب خواب دید تو یه باتلاقه!!
#دستے او را گرفت...
گفت : ڪۍهستۍ؟
گفتـــ: "منهمونیهمشتاستخونم..!
#شهدادستگیرند
#اللهمالرزقناشهادتفےسبیلالله
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــ↑✨♥️
.
ما هم شهید می شویم !
آری
وقتی که در #قتلگاه_دنیا ...
لذت گناهانش را
حراممان کنیم...
#شهید مےشویم وقتی به جرم حزب اللهی بودن
سرزنش شویم !
این چنین است که
جهاد اکبر ، بیش از ...
جهاد اصغر ... #شهید دارد ...
شهدایی از جنس ذوب شدن های ...
چندین ساله ...
ذره ذره ...
.
.
اما امان از #قتلگاه_مجازی ...
چه #خوب هایی آمدند و غرق شدند!
و آنها هم ، ذره ذره ...
غرق شدند
اینجا
هم مےتواند سکوی پرش باشد
و هم مرداب شیطان ...
#بنگر_که_چگونه_ایی؟
.
#مراقب_دل_هایمان_باشیم ...
#تلنگــــــــر🍃
یه وقتایی که سرگرم
کانال هاهستی
یه لحظه
به یاد کسانی باش که یه روزایی
تو کانالهای جبهه
برای امروز تو جنگیدن و #شهید شدن...
ازکانال #شهدا لفت ندین🌸🍃
#روزتون_شهدایی
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
#کوچکترین شهید دفاع مقدس استان بوشهر ، حسین صافی 🍃⚘🍃
#شهید#۱۲ساله
در تاریخ ۱۳۴۸/۴/۵ درشهرستان جم استان بوشهر درخانواده ای مذهبی و فقیر متولدشد.
جد ایشان مرحوم حاج شیخ محمدحسین صافی از علما و فضلای به نام منطقه بودند که مردم برای فراگیری علم و دانش و معرفت دینی از اطراف حاضر می شدند.
پدر ایشان هم دارای كمال معرفت و به لباس علم و تقوی مزین بوده و از اساتید بنام قرآن بودند و مردم روستا از سالهای دور برای تعلیم و فراگیری قرآن از محضرش استفاده میكردهاند.
ایشان از همان دوران كودكی در خانواده مذهبی اش، تعلیمات دینی و اسلامی را فرا گرفت و در سن #هشت سالگی قرآن را به طور كامل و صحیح تلاوت میكرد.
🍃⚘🍃
در مدرسه از لحاظ #اخلاق و #رفتار مورد تحسین اولیاء و مربیان بودو برای دانشآموزان #الگو و #سرمشق و در زمینههای درسی یكی از زبدهترین دانشآموزان بود.
🍃⚘🍃
با پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی (ره) در بسیج ثبت نام كرد، شبها را به #نگهبانی در بسیج مشغول بود و روزها به درس و مدرسه ،و در ایام تعطیلات مدرسه روزها را برای امرار معاش به كارگری مشغول بود.
🍃⚘🍃
پدرش در سال 1355 ایشان به دبستان دانش روستای درهبان كه بعد از #شهادتش به نام دبستان #شهید صافی نامگذاری شد ثبتنام كرد.
🍃⚘🍃
برایش زندگی كردن بر روی كره خاكی معنا و مفهومی نداشت و همیشه جمله «كونو لظالم خصما و للمظلوم عونا» بر زبان داشت.
🍃⚘🍃
با آغاز تظاهراتها علیه نظام شاهنشاهی ،به همراه پدر و پسر عمههایش یعنی #شهیدان #شیخ حسین و #شیخ حسن شهابی، در تظاهراتها شركت میكرد و همیشه در مساجد حاضر بودند.
🍃⚘🍃
از دوران كودكی صاحب #اخلاق اسلامی و مذهبی و رفتارش شایسته و پسندیده بود و همین خصوصیاتش باعث شده بود كه نظر تمام مردم را به خود جلب كند.
🍃⚘🍃
با اعزام به #جبهه در #عملیات حصر آبادان شركت كرد و با پیروزی برگشت و باز هم نتوانست دور از#جبهه زندگی كند.
🍃⚘🍃
به #شهادت علاقه زیادی داشت و از آنجا كه با #جرأت و #نترس بودم برای رفتن به #جبهه #داوطلب شد و با گروهی از برادران و دوستانش راهی #جبهههای حق علیه باطل شد.
🍃⚘🍃
برای دومین مرحله عازم #جبهههای نبرد شدم و سر انجام به آنچه فكر میكرد و آرزویش بود رسید.
🍃⚘🍃