همیشه دوست داشتم پلیس بشم 😰😅
پسر شروشور محله بودم . دوست داشتم بیسیم داشته باشم 😏. دوست داشتم قوی باشم تا هوای خانواده، محله و رفقا را داشته باشم 😕💪👊.
از زبان مادر گلم :👇👇
میگوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچهها را تکهتکه کرده است. میگوید من کاراته میروم باید همهتان را بزنم.😱 عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا میرود پز داییهای بسیجیاش را می داد. چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش میگوید آنقدر عشق بیسیم بود که آخر یک بیسیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دستبردار نبود.»😄
🌸🌿🌸🌿🌸
🍃14🍃
❤️به نقل از خانواده داش مجید
نصفهشبها مجبور میکرد کلهپاچه بخوریم😉😋
مجید در هر چیزی مرام خاص خودش را دارد. حتی وقتی قهر میکند و نمیخواهد شب را خانه بیاید. حتی وقتی نصفهشبها هوس میکند کل خانه را به کلهپاچه مهمان کند. حالا مجید نیست و تمام چیزهای عجیب و غیرمنتظره را با خود برده است مادر مجید میگوید: «معمولاً دیروقت میآمد؛ اما دلش نمیآمد چیزی را بدون ما بیرون بخورد. ساعت سه نصفهشب با یکدست کامل کلهپاچه به خانه میآمد و همه را بهزور بیدار میکرد و میگفت باید بخورید. من بیرون نخوردهام که با شما بخورم. من هم خواب و خسته سفره پهن میکردم و کلهپاچه را که میخوردیم»
🌸🌿🌸🌿🌸
🍃15🍃
💠ساناز خواهر بزرگتر مجید میگوید: «زمستانها همه در سرما کنار بخاری خوابیدهاند اما ما را نصفهشب بیدار میکرد و میگفت بیدار شوید برایتان بستنی خریدهام و ما باید بستنی میخوردیم.» پدر مجید هم بعد از خالکوبی دست مجید به او واکنش نشان میدهد و مجید شب را خانه نمیآید اما قهر کردن او هم مثل خودش عجیب است: «خالکوبی برای ۶ ماه قبل از شهادت مجید است. میگفت پشیمان شدم؛ اما خوشش نمیآمد چند بار تکرار کنی. میگفت چرا تکرار میکنید یکبار گفتید خجالت کشیدم. دیگر نگویید. وقتی هم از خانه قهر میکرد شب غذایی را که خودش میخورد دو پرس را برای خانه میفرستاد. چون دلش نمیآمد تنهایی بخورد.»😔
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🍃16🍃
از ترس اینکه نگذاریم برود، بی خداحافظی رفت😭
مجید روزهای آخر در جواب تمام سؤالهای مادر تکرار میکند که نمیرود؛ اما مادر مجید از ترس رفتن مجید از کنارش تکان نمیخورد. حتی میترسد که لباسهایش را بشوید: «روزهای آخر از کنارش تکان نمیخوردم. میترسیدم نا غافل برود. مجید هم وانمود میکرد که نمیرود.😔 لباسهایش را داده بود بشویم؛ اما من هر بار بهانه میآوردم و درمیرفتم. چند روزی بود که در لگن آب خیس بود. فکر میکردم اگر بشویم میرود. پنجشنبه و جمعه که گذشت وقتی دیدم دوستانش رفتند و مجید نرفته گفتم لابد نمیرود. من در این چند سال زندگی یکبار خرید نرفتم؛ اما آن روز از ذوق اینکه باهم صبحانه بخوریم رفتم تا نان تازه بخرم. کاری که همیشه مجید انجام میداد و دوست داشت با من صبحانه بخورد. وقتی برگشتم دیدم چمدان و لباسهایش نیست. فهمیدم همهچیز را خیس پوشیده و رفته است. همیشه به حضرت زینب س میگویم. مجید خیلی به من وابسته بود😔. طوری که هیچوقت جدا نمیشد. شما با مجید چه کردید که آنقدر سادهدل کند؟
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🍃18🍃
یکی از دوستان مجید برایش عکسی میفرستد که در آنیک رزمنده کولهپشتی دارد و پیشانی مادرش را میبوسد. میگفت مجید مدام غصه میخورد که من این کار را انجام ندادهام.» مجید بیهوا میرود در خانه خواهرش و آنجا هم خداحافظی میکند.😔 سرش را پایین میگیرد و اشکهایش را از چشمهای خواهرش میدزدد بیآنکه سرش را بچرخاند دست تکان میدهد و میرود.😭 مجید با پدرش هم بیهوا خداحافظی میکند و حالا جدی جدی راهی میشود.😭
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
@moarefi_shohada
🍃19🍃
🌷خاطره از داش مجید 🌷
شب آخر جورابهای همرزمانش را میشسته، همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است. مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشود و یا اینکه پاک میشود. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت. 😔
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🍃20🍃
💠وقتی شهید شد پلاکاردهایش را جمع میکردند که نفهمیم
مجید شهید شده است. بیآنکه کسی بتواند پیکر بیجانش را برای خانوادهاش برگرداند. کنار دیگر دوستان شهیدش زیر آسمان غم گرفته خانطومان آرام خوابیده است؛ اما چه کسی میخواهد این خبر را به مادرش برساند؟ «همه میدانستند من و مجید رابطهمان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا میکرد. ما هم همیشه به او داداش مجید میگفتیم. آنقدر به هم نزدیک بودیم که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان جمع میشدند.
وقتی خبر شهادتش پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند من بفهمم. لحظهای مرا تنها نمیگذاشتند. با اجبار مرا به خانه برادرم بردند که کسی برای گفتن خبر شهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتادور یافتآباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم.
این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمیگرفت بیقرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش خبر شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود. او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمیآمد. آخر از تناقضات حرفهایشان و شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم مجید من هم شهید شده است. ولی باور نمیکردم. هنوز هم که هنوز است ساعت ۲ و ۳ نصفهشب بیهوا بیدار میشوم و آیفون را چک میکنم و میگویم همیشه این موقع میآید. تا دوباره کنار هم بنشینیم و تا ۵ صبح حرف بزنیم و بخندیم؛ اما نمیآید! ۷ ماهه است که نیامده است.»
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
@moarefi_shohada
🍃23🍃
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص شهید
💠شهیدمجید قربانخانی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج ✨
یاعلی🖐
#لبیک_یاامام_حسین_ع
🌸🌿🌸🌿🌸
@moarefi_shohada
🍃25🍃
انتهای "نگاه خدا" یعنی
🕊 "شهادت" 🕊
💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢
#التماس_دعا
.. ¤🕊¤..
#چفیه 🌷♡|..
گفتم: سلام حاجے..
چجوری شد کہ توی
#جبهہ شیمیایے شدی؟!
سرفہ امانش نمیداد..!
لبخندی زد و با
صدایِ ضعیفے گفت:
هیچی داداش،
سہ نفر بودیم با دو تا ماسڪ.. :)
#شهداشرمندهایم💔
#اللهمالرزقناشهادتفیسبیلک
#شادیروحشانصلوات
🌹✨کانال_شهدای_مدافع_حرم👇
@moarefi_shohada ✨🌹
💐سلام امام زمانم(عج)
🥀آن فرقه که تیشه به نخل فدک زدند
🥀بر قلب پاک ختم رسولان نمک زدند
🥀مهدی(عج) بیا ز قاتل مادر سوال کن
🥀زهرا(س) چه کرده بود که او را کتک زدند؟
💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج💚
#امام_زمان
بہ خداحافظي تلخ تو سوگند
ڪہ تو رفتے و دلم ثانيہ اے بند نشد
باچراغے همہ جا گشتم و گشتم درشهر هيچ ڪس اينجا بہ تو مانند نشد
#روزتون_شهدایی🌷
💚 @moarefi_shohada 💚
#سلام_امام_زمانم🌷
دلم گرفته از این روزهای تكراری
كه بی حضور ِتو هر لحظه میشود جاری
چقدر جاده وصلت ترك ترك شده است
سحابِ رحمتِ حق كِی دوباره میباری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
✨ @moarefi_shohada ✨
Sabok_Baalan_Ahangaran_(www.IraniData.com).mp3
3.99M
🎤 با نوای: حاج صادق #آهنگران
✬سبک بالان خرامیدند و #رفتند
💢مرا #بیچاره نامیدند و رفتند😔
#شهیـــــــد
✬تو بالا رفته ای #من در زمینم
💢برادر روسیاهم شرمگینم😔
✬مرا اسب سفیدی بود روزی🕊
💢 #شهادت را امیدی بود روزی
✨ @moarefi_shohada ✨