eitaa logo
مبلغ یار (منبر،روضه، مدارس امین)
1.8هزار دنبال‌کننده
8 عکس
76 ویدیو
842 فایل
🔰 اهداف کانال: ۱- ارائه روضه های روشمند و مستند ۲- ارائه مقتل و زندگینامه اصحاب امام حسین(ع) ۳- ارائه منبرهای روشمند و کتاب های مناسب برای ایام سوگواری محرم، رمضان، فاطمیه و ... ۴- ارائه ره توشه معلمان و درسنامه های تخصصی برای مدارس امین ♻️ @sabz_aseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴🍃 ⁉️ ماجرای خَوْلی و سر امام حسین عليه السلام چیست؟ 🔰نخستین بازتاب حادثه عاشورا در کوفه، با آوردن سر امام به این شهر رخ داد. 🔻 عصر عاشورا عمر سعد، دو نفر از افراد به نام های خَوْلی و محمد بن مسلم اَزْدی را مأمور بردن سر مبارک امام به کوفه کرد. آنان خود را به کوفه رساندند تا سر را نزد عبيد الله ببرند؛ اماچون به‌در قصر رسیدند، آن را بسته یافتند. از این رو خولی سر را به منزلش برد و آن را زیر دیگی مخفی کرد. 🔹 او دو همسر داشت که یکی از آنها از بنی اسد، و دیگری زنی حضرمی (یمنی) به نام نَوّار دختر مالک بن نهار بن عقرب حضرمی بود. خولی هر شب به خانه یکی از آنها می رفت، و آن شب نوبت نوّار بود. 🔸نوّار می گوید: چون خولی سر را زیر دیگ گذاشت و وارد خانه شد تا بخوابد، به او گفتم: چه خبر؟ گفت: برای تو چیزی آورده ام که بی نیازی روزگار در آن است؛ در این خانه سر حسین است. گفتم: وای بر تو؛ مردم با طلا و نقره از سفر می آیند و تو سر پسر رسول خدا را برایم آورده ای ؟! به خدا سوگند از این پس هیچ گاه با تو در یک بستر نمی آسایم. 💎نوّار می گوید: من از بستر برخاستم و به سوی خانه زن اسدی رفته و او را نزد سر آوردم و آن گاه به نظاره نشستم. به خدا سوگند ستونی از نور دیدم که از دیگ به سوی آسمان می تابید و پرندگان سفیدی را دیدم که در اطراف آن می چرخیدند. چون صبح شد، خولی سر را نزد عبيد الله برد. 📚 تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام، ج۲، ص۳۴و۳۵. -------------------------------- 🆔با معرفی به رفقاء، در جمع آوری وتکثیرمطالب باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/4200267907Ce848422759 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🏴
🍃🏴🍃 🔰 جواب تمام سوالات فوق، بصورت مختصر و تخصصی، در کانال جواب داده شده است. ------------------------------- 🆔با معرفی به رفقاء، در جمع آوری وتکثیرمطالب باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/4200267907Ce848422759 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🏴
🍃🏴🍃 ⁉️ ماجرای خَوْلی و سر امام حسین عليه السلام چیست؟ 🔰نخستین بازتاب حادثه عاشورا در کوفه، با آوردن سر امام به این شهر رخ داد. 🔻 عصر عاشورا عمر سعد، دو نفر از افراد به نام های خَوْلی و محمد بن مسلم اَزْدی را مأمور بردن سر مبارک امام به کوفه کرد. آنان خود را به کوفه رساندند تا سر را نزد عبيد الله ببرند؛ اماچون به‌در قصر رسیدند، آن را بسته یافتند. از این رو خولی سر را به منزلش برد و آن را زیر دیگی مخفی کرد. 🔹 او دو همسر داشت که یکی از آنها از بنی اسد، و دیگری زنی حضرمی (یمنی) به نام نَوّار دختر مالک بن نهار بن عقرب حضرمی بود. خولی هر شب به خانه یکی از آنها می رفت، و آن شب نوبت نوّار بود. 🔸نوّار می گوید: چون خولی سر را زیر دیگ گذاشت و وارد خانه شد تا بخوابد، به او گفتم: چه خبر؟ گفت: برای تو چیزی آورده ام که بی نیازی روزگار در آن است؛ در این خانه سر حسین است. گفتم: وای بر تو؛ مردم با طلا و نقره از سفر می آیند و تو سر پسر رسول خدا را برایم آورده ای ؟! به خدا سوگند از این پس هیچ گاه با تو در یک بستر نمی آسایم. 💎نوّار می گوید: من از بستر برخاستم و به سوی خانه زن اسدی رفته و او را نزد سر آوردم و آن گاه به نظاره نشستم. به خدا سوگند ستونی از نور دیدم که از دیگ به سوی آسمان می تابید و پرندگان سفیدی را دیدم که در اطراف آن می چرخیدند. چون صبح شد، خولی سر را نزد عبيد الله برد. 📚 تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام، ج۲، ص۳۴و۳۵. ----------------------------------------- 🆔 با معرفی به رفقاء، در جمع آوری و تکثیر مطالب باشید 👇 ♻️ @mobalegh_yar 🍂🍂🍂🍂🍂 🏴
🍃🏴🍃 ⁉️ ماجرای خَوْلی و سر امام حسین عليه السلام چیست؟ 🔰نخستین بازتاب حادثه عاشورا در کوفه، با آوردن سر امام به این شهر رخ داد. 🔻 عصر عاشورا عمر سعد، دو نفر از افراد به نام های خَوْلی و محمد بن مسلم اَزْدی را مأمور بردن سر مبارک امام به کوفه کرد. آنان خود را به کوفه رساندند تا سر را نزد عبيد الله ببرند؛ اماچون به‌در قصر رسیدند، آن را بسته یافتند. از این رو خولی سر را به منزلش برد و آن را زیر دیگی مخفی کرد. 🔹 او دو همسر داشت که یکی از آنها از بنی اسد، و دیگری زنی حضرمی (یمنی) به نام نَوّار دختر مالک بن نهار بن عقرب حضرمی بود. خولی هر شب به خانه یکی از آنها می رفت، و آن شب نوبت نوّار بود. 🔸نوّار می گوید: چون خولی سر را زیر دیگ گذاشت و وارد خانه شد تا بخوابد، به او گفتم: چه خبر؟ گفت: برای تو چیزی آورده ام که بی نیازی روزگار در آن است؛ در این خانه سر حسین است. گفتم: وای بر تو؛ مردم با طلا و نقره از سفر می آیند و تو سر پسر رسول خدا را برایم آورده ای ؟! به خدا سوگند از این پس هیچ گاه با تو در یک بستر نمی آسایم. 💎نوّار می گوید: من از بستر برخاستم و به سوی خانه زن اسدی رفته و او را نزد سر آوردم و آن گاه به نظاره نشستم. به خدا سوگند ستونی از نور دیدم که از دیگ به سوی آسمان می تابید و پرندگان سفیدی را دیدم که در اطراف آن می چرخیدند. چون صبح شد، خولی سر را نزد عبيد الله برد. 📚 تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام، ج۲، ص۳۴و۳۵. ----------------------------------------- 🆔 با معرفی به رفقاء، در جمع آوری و تکثیر مطالب باشید 👇 ♻️ @mobalegh_yar 🍂🍂🍂🍂🍂 🏴