eitaa logo
مبیّنات
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
240 ویدیو
0 فایل
هرگاه خسته شدی، بیا و کمی اینجا بنشین. به قدر یک استکان چای خستگی ات را در کن و راهی زندگی شو☕🌹...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواند زبان دلم ثنای محمد(ص) ماند خرد خیره در لقای محمد(ص) دیده دل، جام جم به هیچ شمارد سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص) 🎊عید مبعث مبارک🎊 سلام روزتون نبوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...و یک لحظه نگاهش تلاقی پیدا کرد نگاه به نگاه که رسید قلبش تیر کشید. نمیدانم درآن چشمان ماه عسلی چی دید که دلش را برد...به وسط دریا. دلش راموج گرفته بود داشت غرق میشد اینجا سرداب است اما چرا او خودش را در دریا میدید دریایی متلاطم. دچار شوریدگی شده بود وسط غرق شدن. موج دریا داشت او را باخودش میبرد که ناگهان دستش را به قلبش گرفت. اللهم احفظ من شر النفسی. قلبش کمی آرام گرفت. یا علی گفت ازخدا مدد گرفت. موج دریا به ساحل رسیده بود ....دیگرتلاقی نبود. دریای مواج نبود. اینجا .. سرداب بود. دچار دریا زدگی شده بود. وهو الرحم الرحمن است. دستش راگرفت. ... باید آثار این تلاقی را ازبین میبرد او نگاه خدا را می طلبید .قدم هایش به کویر رسید به بیابانی خشک وبرهوت. نجواگویان با خدا. فالله خیر حافظا وهو الرحم الرحمین. واین دو آیه با هم متلاقی شدن. نجات پیدا کرد..... و اکنون همان سرداب. زیر نور ماه . دست به قلبش گرفت .دلش آرام بود وپر از شوق. شوقی که هوس نبود .شوریدگی و دریا زدگی نداشت. احساس داشت. تپش داشت. تلاقی با نور ماه داشت. سرش را به آسمان گرفت. . .الهی شکر . اینبار او راکه دید نگاه ها متلاقی شد. اما نه از جنس تیری که بخواهد او را زخمی کند. نگاهش دیگر آسمانی شده بود. میبینی چگونه خدا تو را به من رساند. وچقدر دوستش داشت. بیشتر از وسعت قلبش .بیشتر از یک نگاه عاشق. دستش را گرفت.حرارت داشت.چقدر این گرما را دوست داشت.لبخند زد. یعنی خدایا برسان دستان مارا به سوی خودت به جایی که نور تو هست. زندگی هست. وزندگی ما را پراز نور خودت، لبخند خودت،وخوشنودی خودت کن. تا پرواز ،تا اوج .تا جاییکه دو بال یک پرنده باشیم برای رسیدن به خودت. 💞 ط.ج
بجز غوغای عشق تو درون دل نمی‌یابم بجز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم چه آرم بر در وصلت؟ که دل لایق نمی‌افتد چه بازم در ره عشقت؟ که جان شایان نمی‌دانم [عراقی] •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
خیلی جدی گفت: روسری که میپوشی! نگاهم را به جلو دادم. _ خب..خب اون به خاطر این بود که نمی دونستم تکلیفمون چیه؟ و از طرفی آدم احتیاط کنه بد نیست. عقد دائم که نبودیم. چشم هایش را ریز کرد و گفت: احتیاط برای چی؟ ترجیح دادم جواب ندهم. سرم را برگرداندم. _یعنی تو الان برای این ناراحتی که من جلو تو روسری دارم؟ سرش را تکان داد و با لبخند مرموزی گفت: مهم نیست، بیخیال کم کم از قرنطینه بیرون میای. خواستم جوابش را بدهم که به رستوران رسیدیم. دوشادوش هم وارد شدیم. فضاي سنتی زیبایی بود ، روی در ودیوار آن اشعار حافظ و مولانا نوشته شده بود و قاب عکس های تاریخی جلوه‌ی خاصی به آن مکان بخشیده بودند! گویی در سده‌ی هشتم هجری به سر می بریم. دکوارسیون آبی فیروزه ای، آواز سنتی که آدم را یاد دوره‌ی صفویه می انداخت. میکاییل یک جای دنج انتخاب کرد و نشستیم. موسیقی سنتی دلربایی پخش میشد. برای چند لحظه چشم هایم را بستم و گوش سپردم به آوازی که در فضای دل انگیز رستوران طنین انداخته بود. "ابر می بارد و من می‌شوم از یار جدا، چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا، ابر و باران و من و یار ستاده به وداع، من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا" پلک هایم را گشودم و گفتم: چقدر اینجا قشنگه میکاییل! منو غذا را دستش گرفت و گفت: آره قشنگه، دوست داری؟ _خیلی... من کلا فضاهای اصیل و قدیمی رو خیلی دوست دارم. ناهارمان را در فضای آرامش بخشی خوردیم. بعد از ناهار راهی خانه شدیم موقع پیاده شدن دستگیره در را گرفتم و گفتم:روز خوبی بود میکاییل، ازت ممنونم ❌ ✅این رمان فقط مجوز انتشار در کانال نویسنده( کوچه‌خاطرات) را دارد. https://eitaa.com/joinchat/3628531766Cbdf70e0912
روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است 🍃 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
❤️ امام خامنه ای حفظه الله: 🍃 کلید حل مشکلات، «دعا، یاد خدا و اصلاح دل‌ها» است و عید کسانی است که قصد اصلاح قلوب خود را دارند. ۹۷/۱/۲۰ ❤️ ─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─    @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
» ✍ 🌷آیت الله جوادی آملی: حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام هرشب بعــد از نـــماز میفرمودند: 《تجـــهزوا رحمکــم الله》آقایان آماده باشید را ببندید. ─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─    @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
سادگی‌ات مرا برد.....به انتهای کوچه ی احساس ط.ج.الف
هرچقدر به بالای قله‌ی نزدیڪ میشیمـ هوا کم میشه! دیگه به شُشِ هرکسی نمی‌سازه! بی‌هوا می‌خرَن، بی‌هوا می‌بَرَن، بی‌هوا میاد! خیلی حواستونُ جمع ڪُنید؛ میزان هواےِ نَفسه... •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•