eitaa logo
لحظه‌های بی‌ملاحظه (مبین اردستانی)
401 دنبال‌کننده
139 عکس
15 ویدیو
5 فایل
لحظه‌ها بی تو بی‌ملاحظه‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بافتار
‌🔹 اشعار عاشورایی اعتراضی 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
تقدیم به ساحت حضرت زینب سلام الله علیها بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی بی‌زمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی غیرِ زیبایی ندیدی در بلابارانِ عشق از اَلَستِ عاشقی قالوا بلی‌یی زیستی نذرِ شکرِ بی‌شکایت بر درِ تسلیمِ محض سر نهادی البلاءُ للولایی زیستی از نیستان دور ماندی داغِ غربت بر جگر در هوای ناله‌های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش به جان هم‌نَفَس با آیه‌های روشنایی زیستی نورِ چشمِ آفرینش هم تو بودی از ازل تا ابد بَدرُ‌الدُّجا شمسُ‌الضُّحایی زیستی عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر گشا! وقتِ پریدن آمد ای که سال‌ها در قفس هر لحظه با شوقِ رهایی زیستی @Mobin_Ardestani
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
شاعران پذیرفته‌شده در یازدهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) مشخص شدند. دوره‌های آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) در چهاردهمین سال فعالیت شهرستان ادب، به یازدهمین دوره رسید. تاکنون بیش از ۱۳۰۰ شاعر جوان و نوجوان از این دوره‌های سالیانه به صورت رایگان بهره‌مند شده‌اند و هم‌اکنون موسسه شهرستان ادب، اسامی شاعران منتخب برای عضویت در یازدهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) را پس از دو مرحله داوری، اعلام می‌کند. اسامی این افراد به ترتیب الفبا در ادامه آمده است. ادامه خبر: https://aftabgardanha.ir/Content/ID/2739/ @Aftabgardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
🔔 *دقایق و ظرایف غزل‌های بهمنی* مدرس: *مبین اردستانی* ۶ جلسه سه‌شنبه‌ها ۱۶ الی ۱۷:۳۰ حضوری و مجازی شروع دوره: هفته اول مهرماه ۱۴۰۳ سرفصل‌ها: ۱. بررسی زیبایی‌آفرینی پیکرهٔ یکپارچهٔ غزل‌های بهمنی و اثرگذاری آن در القاء معنا؛ ۲. بررسی تاثیر شبکه‌سازی آرایه‌ها در انسجام، زیبایی و اثرگذاری شعر(مصراع، بیت و کل اثر)؛ ۳. تحلیل ظرایف همنشینی‌های تازه و زیبایی‌آفرین کلمات؛ ۴. پرداختن به جلوه‌های زیبایی‌آفرینِ آرایه‌ها در غزل‌های بهمنی؛ ۵. پرداختن به شگردهای ترکیب‌سازی و مضمون‌ بستن؛ ثبت نام و اطلاعات بیشتر: @office4poem در پیامرسان بله و تلگرام @Aftabgardan_ha اینستاگرام شهریه: ۴۵۰ هزار تومان «۲۵ درصد تخفیف ویژه اعضای باشگاه آفتاب (اعضای ادوار آفتابگردان‌ها)» - کلاس‌های مجازی در سامانه اسکای‌روم برقرار می‌شود. - کلاس‌های حضوری در محل موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. @Aftabgardan_ha
هو اللطیف برای که بزرگ بود و بزرگی‌اش را به رو نمی‌آورد. گل‌تبارانِ شاخسار تواَند نغمه‌هایی که یادگار تواَند نغمه‌خوانت پرندگان جهان بال در بال، ره‌سپار تواَند مستم از لهجهٔ تغزلشان واژه‌ها، جانِ بی‌غبار تواَند خنده‌ها و نگاهِ گیرایت از غزل‌های ماندگار تواَند آه از آیینه‌ها که دلتنگِ چشم‌های امیدوار تواَند رو به راه‌اند باز پنجره‌ها کوچه‌ها چشم‌ْانتظار تواَند باشد ای مهربان خداحافظ ولی این چشم‌ها دچار تواَند تو که رفتی کبود پوشیدند باغِ گلها، بنفشه‌زار تواَند کوه‌ها در غمت چه می‌لرزند! شانه‌هامان که بیقرار تواَند زلف آشفته‌اند دریاها خواهرانت که سوگوار تواَند آتش است این که می‌وزد آتش بادها نیز داغدار تواَند این‌همه دفترِ غزل در باد سینه‌چاکانِ بی‌شمار تواَند در هیاهوی عصر دلتنگی چه غزل‌ها که وامدار تواَند! چیستی ای غزل که اینگونه عاشقانِ جهان دچار تواَند @Mobin_Ardestani
باشد ای مهربان خداحافظ ولی این چشم‌ها دچارِ تواَند @Mobin_Ardestani
یک این درختانند همچون خاکیان دستها بر کرده‌اند از خاکدان سوی خلقان صد اشارت می‌کنند وانک گوش استش عبارت می‌کنند با زبان سبز و با دست دراز از ضمیر خاک می‌گویند راز دو بیا تا برآریم دستی ز دل که نتْوان برآورد فردا ز گل به فصل خزان در، نبینی درخت که بی برگ مانَد ز سرمای سخت؟ برآرَد تهی دستهای نیاز ز رحمت نگردد تهی‌دست باز... همه طاعت آرَند و مسکین نیاز بیا تا به درگاهِ مسکین‌نواز چو شاخِ برهنه برآریم دست که بی برگ از این بیش نتْوان نشست سه درختم، گرچه گاهی چشم با افلاک دارم من همیشه ریشه اما در نهاد خاک دارم من... سپاس است این، به پاس آفتاب و باد و یارانش اگر دست دعا با آسمان پاک دارم من چهار آن تجربهٔ بکر، تکانم می‌داد هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد دیدم که درخت با هزاران انگشت این‌سو آن‌سو تو را نشانم می‌داد @Mobin_Ardestani
هو الرحمن . جهان تن بود دلمرده، تو خندیدی جهان جان شد زمستان خاک پایت شد، بهاران شد، بهاران شد جهان در خشکسال عاطفه برّ بیابان بود تو را ابری تماشا کرد، عالم بوسه‌باران شد جهان پیراهنی پوشید از عطر گل نامت و هر آیینه از زنگ کدورت‌ها چه عریان شد! به چشمِ عاشقان باغِ تماشایت تماشایی‌ست سراسر گل به گل عالم همه آیینه‌بندان شد شهادت می‌دهم باران به تسبیح گل و لبخند هزاران بار نامت را به لب آورد، باران شد شهادت می‌دهم کوه از شکوه شانه‌ات آموخت چگونه می‌توان ماند و ستون سقف ایمان شد شهادت می‌دهم چشمه همیشه چارقل‌خوان است به لطف چشم‌هایت قاریِ ممتازِ قرآن شد شهادت می‌دهم لاله شهادتنامه می‌خوانَد دلم آیینه‌ی دلتنگی یاد شهیدان شد شهادت می‌دهم تنها صراط مستقیمی تو تو را گم کرد انسان و چنین ایلان و ویلان شد شهادت می‌دهم تو رحمة للعالمین هستی شهادت می‌دهم هستی به عشق تو مسلمان شد شهادت می‌دهد هستی که من هم عاشقم آیا؟ شهادت می‌دهی این دل به شوق تو پریشان شد؟ @Mobin_Ardestani
هو الغنی العزیز . در رهگذر باد چراغی که تو راست ترسم که بمیرد از فَراغی که تو راست بوی جگرِ سوخته عالم بگرفت گر نشنیدی، زهی دماغی که تو راست! ؟ ؟ ؟ @Mobin_Ardestani
هو الشهید . شهید زنده‌ترین است! کِی، کجا مرده؟ کسی که هر نفسش جانِ تازه آوُرده هوای هر نفسِ او شکوفه‌بارِ بهار بهار بی نفسِ او گلی‌ست پژمرده بر او که شادترین است گریه جایز نیست که از مهالکِ اندوه جان به در برده نمردن است مرامش که جان که نامیراست به گرمیِ نفسِ او پناه آوُرده نمردن است مرامِ هر آنکه عاشق شد نسیمی از نفسِ او به جانِ ما خورده @Mobin_Ardestani
چشمهایم به قابِ در خشکید به تماشای این کویر بیا روزهایم شبِ زمستان شد پیش از آن روزِ ناگزیر بیا چه شبِ سردِ استخوان‌سوزی‌ست ظهرِ داغی که می‌نمی‌گذرد هر کجا می‌روی برو اما صبح! ای صبحِ دلپذیر! بیا! ما اسیریم و خسته، در زندان روز و شب میله‌های ممتدِ آن پشتِ این میله‌ها به دیدارِ این‌همه خسته‌ی اسیر بیا ابرها هرکجا که می‌بارند غصّه‌ی رفتنِ تو را دارند سرمان را به روی شانه بگیر آه ای کوهِ سر به زیر! بیا! بر سرِ آمدن بهانه نیار پشتِ هم هی نگو که فرصت نیست تو بیا زودِ زودِ زود برو تو بیا دیرِ دیرِ دیر بیا دیدمت! ... آمدی! ... بگویی خواب راهِ خوبی برای دیدار است پلک وا کردم و... کجا رفتی؟ لااقل از همین مسیر بیا من که باور نمی‌کنم رفتی بس که رفتن به تو نمی‌آید ردّپای نرفتنت همه‌جاست پیِ آن را خودت بگیر بیا @Mobin_Ardestani
هرچند نخل و کبوتر, لاله، شقایق، صنوبر هرگز تمام تو را ای آیینه در بر ندارد دستان فهمی که کال است کی می‌رسد تا نگاهت؟ از تو «سبکبال عاشق»! تعبیر بهتر ندارد @Mobin_Ardestani
هدایت شده از Seyyed mehdi Tabatabaei
دانشجویان چینی تصنیفی براساس شعر حافظ و با صدای علیرضا افتخاری را بازخوانی کردند: https://news.sbu.ac.ir/fa/w/student-8?redirect=%2F
در جور برترین قوم و تمدنی! مهدِ قساوت و ظلم و تفرعنی! جز در تمدنِ ابلیس‌ها کجا گنجشک می‌کشند با بمب یک‌تنی؟ صد گلّه حرمله شاگرد درس توست کودک‌کشی تو راست امری تفننی ای لاشهٔ عَفِن از تو چه خاسته؟ از تو که دم به دم گند و تعفّنی ای دیوزادهٔ جرثومهٔ فساد در جسم و جامهٔ انسان چه می‌کنی؟ دارند پیشِ رو شب‌های نکبتت ای نسلِ مضمحل، یَومُ التَّغابنی ما را به حکمِ دوست، نام است مرگِ تو ما تیغِ غیرتیم، جلّادِ صَهیُونی! مرا مادرم نام، مرگِ تو‌ کرد زمانه مرا پتکِ تَرگِ تو کرد @Mobin_Ardestani
بود در شهر بلخ بقّالی بی‌کران داشت در دکان مالی ز اهل حرفت فراشته گردن چابک اندر معاملت کردن هم شکر داشت هم گِلِ خوردن عسل و خردل و خَلّ اندر دَن ابلهی رفت تا شکر بخرد چون که بخرید سوی خانه بَرَد مرد بقّال را بداد درم گفت شکّر مرا بده به کرم بُرد بقّال دست زی میزان تا دهد شکّر و بَرَد فرمان در ترازو ندید صدگان‌سنگ گشت دلتنگ از آن و کرد آهنگ مردِ بقّال در ترازوی خویش سنگِ صدگان نهاد از کم و بیش کرد از گِل ترازو را پاسنگ تا شکر بدهدش مقابلِ سنگ مردِ ابله مگر که گِل خوردی تن و جان را فدای گِل کردی از ترازو گِلک همی‌دزدید مرد بقّال نرم می‌خندید گفت مسکین خبر نمی‌دارد کاین زیان است و سود پندارد هرچه گِل کم کند همی زین سر شکرش کم شود سری دیگر مردمانِ جهان همه زین‌سان گشته از بهر سود، جفتِ زیان خویشتن را به باد بر داده آن جهان را بدین جهان داده خَلّ: سرکه دَن: خُم بزرگ @Mobin_Ardestani