eitaa logo
مدافعان حرم
1.3هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
ما عشق را در کربلا شور را در دمشق و پیروزی را در بیت المقدس به دست خواهیم آورد. ما محال است که از بیعتمان برگردیم ، تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم 🏴 🔴 تبلیغات پربازده راجی نت: https://eitaa.com/joinchat/1621426385C118d13c9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سه شنبه های مهدوی
. آغوش بهشتی آنان که مادرترند … . پیشاپیش عید میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) روز مادر و روز زن تبریک و تهنیت باد. . خادم المهدی های شهر تهران، در نظر دارند به مناسبت روز مادر، پویش را برگزار نمایند. . امسال در چهارمین سال برگزاری این پویش قصد داریم به مادرانی که دارای سه ویا بیش از سه فرزند هستند و آخرین فرزند ایشان بعد از 1 بهمن 1400 متولد شده به رسم یادبود، هدایایی متبرک ارسال کنیم. . با توجه به محدودیت های موجود این پویش صرفا مختص مادرانی است که آدرس پستی ایشان در مناطق 22 گانه شهر تهران هست . 🔗لینک ثبت نام در پویش آغوش بهشتی 🌐 https://3shanbe.com/Behesht کانال رسمی سه شنبه های مهدوی: ➕ https://eitaa.com/joinchat/1043595267Cfd9a9234d0
﷽ 💠پله پله تا خدا❤️ 🔖قسمت هشتم ♨️زمزمه‌ی رفتن به سوریه 🪖رضا جان سال۱۳۹۲ پس‌از شهادت و آوردن پیکرمطهر سردارشهیداسماعیل‌حیدری(اولین‌شهید مدافع‌حرم‌شهرستان‌آمل)زمزمه‌ی رفتن به مناطق برون‌مرزی را سرداد و با آماده‌کردن مقدمات، اصرار به حضور درمأموریت برون‌مرزی ورفتن به سوریه داشت. 🤔بالاخره آقارضا اعلامِ رفتن کرد و گفت که میخواهد برای سوریه اسم بنویسد.من گفتم:«مادر! تو که تمام سال ماموریتی!حالا چرا سوریه؟ کشور خودت که هست!» 🧑‍🎓گفت:«مامان اسم نوشتیم مشخص نیست که ما اعزام بشیم.الان باید بریم زبان عربی یاد بگیریم.» 😅منم به‌این هوا که آقارضا میخواد کلاس بره و زبان عربی یاد بگیره!!! 🙏تااینکه در سال۱۳۹۴ اجازه‌ی رفتن به سوریه آن هم بدون مقدمه خواست که با رفتنش مخالفت کردم! 💔چون واقعاً برام سخت بود!محمدطاهایش تازه به دنیا آمده بود و فاطمه‌حلمایش تازه دو سالش شده بود. منم مخالفت کردم. گفت:«مامان اجازه نمیدهی؟!» گفتم:«نه» گفت:«جانِ مامان اگه اجازه ندی، منم نمیرم امــــا....» 🎙راوی:مادر شهید 🗯... ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
‍🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 🧖 🟣شهید مدافع‌حرم مهدی موحدنیا 🎙راوے: همسر شهید 💝سال۱۳۹۲ زمان خواستگاری، مهدی شغلش بازاری بود و درآمد خیلی خوبی داشت. یک پژو داشت و همه هزینه‌های ازدواج را از درآمد خودش داد. او در زمینه فروش عمده‌ای خشکبار فعالیت‌ می‌کرد. 🌟اسفند سال۱۳۹۲ به خواست مهدی به حرم امام رضا علیه‌السلام رفتیم و عقد کردیم. مهدی به امام رضا دلبستگی خاصّی داشت. ۲۹فروردین سال۱۳۹۳ هم به اصرار مهدی زودتر مراسم عروسی را برگزار کردیم. مهدی درآمد خوبی داشت و علاوه بر این بسیار هم دست و دل‌باز و اهل خرج‌کردن بود. 💝وقتی برای عروسی رفتیم تالار بگیریم، با اینکه اصلاً دادنِ هزینه برایش مشکلی نبود اما پیشنهاد کرد مراسم‌مان را در خانه برگزار کنیم. می‌گفت با صفاتر است! از طرفی خانه پدرهایمان هم به قدری بزرگ بود که چنین امکانی داشته باشیم. من هم قبول کردم. 🌟حتی خانواده همسرم بهترین آرایشگاه را برایم در نظر گرفته بودند که خودم هم دوست نداشتم خیلی بریز و بپاش کنم. عروسی ما در عین سادگی، بسیار دلچسب برگزار شد. بعد از مراسم عروسی با آقا مهدی رفتیم سمت مزار شهدای گمنام سبزوار. 💝به او قبلاً گفته بودم دلم می‌خواهد ببینم وقتی می‌گویند ترمز دستی ماشین را می‌کشیم و ماشین را حرکت می‌دهیم، چطوری است؟ مهدی همانطور که مداحی "به زمین افتادی پر خون" را که حاج محمود کریمی در مدح حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام خوانده است، در ماشین گذاشته بود، به من گفت:«کمربندت را ببند!» 🌟بعدش ترمز دستی را کشید و ماشین را حرکت داد. از من می‌پرسید:«کافی است؟» می‌گفتم:«نه! یکبار دیگر انجام بده.» بقیه که می‌دیدند، از ترس جیغ می‌زدند. یکی از اقوام که خیلی مذهبی هم نبود، وقتی کنار ماشین عروس رسید، به شوخی گفت:«مهدی این چیه گذاشتی و شب عروسی گوش می‌دهی؟! از فلان خواننده‌ی آن‌طرفِ آبی باید آهنگ بگذاری امشب!» ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹آخرین فیلم از شهید مدافع‌حرم که منطقه‌ی مأموریتش را گشت‌زنی می‌کند! ♨️آخرین روز روشنِ زمینی که «ابوعارف» در آن سرنوشتش را به نام اهل‌بیت علیهم‌السلام رقم زد! 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | تشکیل تیم حفاظتی شهید به روایت اعضای سابق این تیم 🔸از ماشین ضدگلوله تا کت و شلوار ... ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
هوالعشــــــق چشمهایم راباز میکنم. پشتم یکباره دیگر میلرزداز فکری که برای چند دقیقه از ذهنم گذشت... سرما به قلبم نشسته...ودلم کم مانده از حلقم بیرون بیاید.به تلفن همراهم که دردستم عرق کرده؛نگاه میکنم. چند دقیقه پیش سجادپشت خط باعجله میگفت که باید مراببیند... چه خیال سختی بود! دل کندن از تو!! به گلویم چنگ میزنم _علی نمیشد دل بکنم...فکرش منو کشت! روی تخت مینشینم و به عقیق براق دستم خیره میشوم.نفسهای تندم هنوز آرام نگرفته...خیال آن لحظه که رویت خاک ریختند...دستم را روی سینه ام میگذارم و زیر لب میگویم _آخ...قلبم علی!! بلند میشوم و در آینه ی قدی اتاق فاطمه به خودم نگاه میکنم.صورتم پراز اشک و لبهایم کبود شده.. خدا خدا میکنم که فکرم اشتباه باشد... _علی خیال نکن راحته عزیزم... حتی تمرین خیالیش مرگه!!! 💞 💞 شام را خوردیم و خانه خاموش شد ...فاطمه در رختخواب غلت میزند و سرش را مدام میخاراند...حدس میزنم گرمش شده.بلند میشوم و کولر را روشن میکنم.شب از نیمه گذشته و هنوز سجاد نیامده. لب به دندان میگیرم _خدایا خودت رحم کن... همان لحظه صفحه گوشیم روشن میشودو دوباره خاموش...روشن،خاموش!!اسمش رابعد از مکالمه سیو کرده بودم"داداش سجاد"لبم رابا زبان تر میکنمو آهسته،طوریکه صدایم را کسی نشنودجواب میدهم: _بله...؟؟ _سلام زن داداش...ببخشید دیر شد عصبی میگویم _ببخشم؟؟آقا سجاد دلم ترکید...گفتید پنج دقیقه دیگه میاید!!نصفه شب شد..!!! _شرمنده!!!کارمهم داشتم...حالا خودتون متوجه میشیدقلبم کنده میشود.تاب نمی آورم.بی هوا میپرسم _علی من شهید شده...؟؟؟ مکثی طولانی میکندو بعد جواب میدهد _نشستید فکروخیال کردید؟؟؟.... خودم را جمع و جور میکنم _دست خودم نبود مردم از نگرانی!! _همه خوابن؟... _بله! _خب پس بیاید دروبازکنید من پشت درم!! متعجب میپرسم _در حیاط؟؟؟ _بله دیگه!!! _الان میام!...فعلا! تماس قطع میشود.به اتاق فاطمه میروم و چادرم را ازروی صندلی میز تحریرش برمیدارم. 💞 💞 چادر را روی سرم میندازم وبا عجله به طبقه ی پایین میروم.دمپایی پام میکنم و به حیاط میدوم.هوا ابری است و باران گرفته...نم نم!قلبم را آماده شنیدن تلخ ترین خبر زندگی ام کرده ام.به پشت در که میرسم یک دم عمیق بدون بازدم!نفسم را حبس سینه ام میکنم!!تداعی چهره ی سجاد همانجور که در خیالم بود با موهای آشفته...وبعد خبر پریدن تو!!ابروهایم درهم میرود..."اون فقط یه فکر بود!...آروم باش ریحانه" ادامہ دارد... نویسنده این متن: ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چند بعدی بودن روح عدم محدودیت روح و اشراف آن بر اجسام زمینی ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | تو برادر بزرگمون بودی...💔 جان‌فدا سردار دل ها حاج ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
@behtarinarbabm - •| کانال‌حسین‌جان♡ |•.mp3
7.09M
🎙کلید فهم رفتار‌های عجیب خدا! 🔺 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
📸 برف که میاد، یاد می‌افتم. استادِ جنگ در کوهستان، چریک خراسانی در کردستان و پای کار جبهه غرب. وقتی برای آزادسازی سد بوکان با یک گردان ۴۰ کیلومتر مسیر را در برف رفت، چندین بار از ابتدا تا انتهای ستون را دوید کسی جا نمونه. توی برف و یخ و مه، به دشمن آوار شد و سد آزاد شد. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️ اونوقت‌ها که هنوز توبه نکرده بودم، حالم بهتر بود، اینقدر دلشوره نداشتم! ✖️ از وقتی تصمیم گرفتم عصبانی نشم، اوضاع بدتر شده، روزی بیست بار از کوره در میرم! ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | روایت فرزند شهید الله‌دادی از لحظه شنیدن خبر شهادت حاج 🔺به‌روایت فرزند شهید 🔻 با شنیدن خبر شهادت حاج قاسم انگار دنیا روی سرمان خراب شد 🏳️ بخشی از ویژه‌برنامه ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
🕊 نگاهت،لبخندت... گرما و روشنی ست که جان می بخشد ما را فرمانده🌱♥️ ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
💔 هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت💔 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
هوالعشــــــق چشمهایم را میبندم و در را باز میکنم...آهسته وذره ذره...میترسم با همان حال آشفته ببینمش...در را کامل باز میکنم و مات میمانم. در سیاهی شب و سوسوزدن تیر چراغ برق کوچه که چند مترآن طرف تر است...لبخند پر دردت را میبینم...چند بار پلک میزنم!حتمن اشتباه شده!! یک دستت دور گردن سجاد است...انگار به او تکیه کرده ای!نور ماه نیمی از چهره ات را روشن کرده...مبهوت و با دهانی باز یک قدم جلو می آیم و چشمهایم را تنگ میکنم. یک پایت را بالا گرفته ای...!!"حتمن آسیب دیده!" پوتین های خاکی که قطرات باران میخواهند گل اش کنند...لباس رزم و...نگاه خسته ات که برق میزند.اشک و لبخندم قاطی میشود...از خانه بیرون می آیم و در کوچه مقابلت می ایستم 💞 💞 _علی؟؟!... لبهایت بهم میخورد _جون علی... موهایت بلند شده وتا پشت گردنت آمده و همینطور ریشت که صورتت را پخته ترکرده. چشمهای خمار و مژه های بلندت دلم رادوباره به بند میکشد. دوس دارم گله کنم از روزهایی که نبودی...بگویم چند روزی که گذشت از قرنها هم طولانی تر بود...دوس دارم از سر تا پایت را ببوسم و گردو خاک سفر را بتکانم...اما سجاد مزاحم است!! ازاین فکر لبخند میزنم.نگاهت در نگاهم قفل و کل وجودمان در هم غرق شده.دست راستم را روی یقه و سینه ات میکشم...آخ!!! خودتی... خود خودت!! علی من برگشته!!! پر از معصومیت درلبخندی که قطرات باران و اشک خیسش کرده... سجادبا حالتی پر از شکایت و البته شوخی میگوید _ای باباااااا...بسه دیگه مردم از بس وایسادم...بریم تو بشینید رو تخت هی بهم نگاه کنید!!...هردو میخندیم...خنده ای که میتوان هق هق را در صدای بلندش شنید!!... ادامه میدهد _راس میگم دیگه!!!...حداقل حرف بزنید دلم نسوزه... در ضمن بارون داره شدید میشه ها... تو دست مشت شده ات را آرام به شکمش میزنی _چه غرغرو شدی سجاد!!...محکم باش...باید یسرببرمت جنگ آدم شی.. 💞 💞 سجاد مردمک چشمش را در کاسه میچرخاند و هوفی کشیده و بلند میگوید...چادرم را روی صورتم میکشم.میدانم اینکاررا دوس داری! _آقا سجاد...اجازه بدید من کمک کنم! میخندد _نه زن داداش...علی ما یکم سنگینه!کار خودمه... نگاه بی تاب و تب دارت همان را طلب میکند که من میخواهم. به برادرت تنه میزنی _خسته شدی داداش برو...خودم یک پا دارم هنوز...ریحانه هم یکم زیر دستمو میگیره. سجاد لبخند شیرینی میزند و تا دم در همراهیت میکند... لی لی کنان کنار در می آیی و کف دستت را روی دیوارمیگذاری... سجاد از زیر دستت شانه خالی میکندو با تبسم معنا داری یک شب بخیر میگویدو میرود...حالا مانده ایم تنها...زیر باران... ادامہ دارد... نویسنده این متن: ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺استاد 🌺 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌| ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
آرام می شود ، هر جا که نامی از جگر گوشه‌اش باشد ، حتی به روی یک قطعـه سنگ . . . سلامتی مـادران شهیدپرور صلوات🌺 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
﷽ 🔖 ⚘نام : روح الله 🦋نام خانوادگی : صحرایی ⚘نام پــــدر : غلامرضا 🦋تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۱۰/۲۴ - آمل🇮🇷 ⚘دیـن و مذهب : اسلام شیعه 🦋وضعیت تأهل : متأهل ⚘شـغل : پاسدار 🦋ملّیت : ایرانی ⚘تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۶-حلب🇸🇾 🦋مزار : مازندران-آمل-بلوار بسیج-لاله۴۴- گلزار شهدای روستای پلک سفلی آمل ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 📼شهید مدافع‌حرم ساعت یک ظهر بود که به سمت مزار شهید رفتیم. وقتی از ماشین پیاده شدیم، ... ! ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
⬆️ تصویر باز شود دلنوشته 🌷شهید 🌷 دوست دارم در منتهای بی کسی باشم ، در منتهای گمنامی بدنم زیر آفتاب سه شبانه روز بماند... حضرت زهرا(س) بگویند به حسینم(ع) او را بخشیدم.. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهش‌های دختر یک رزمنده قبل از اعزام به جبهه 💔 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
www.vaezin.com - بهشت، مکانی برای پرهیزکاران- شهید شیخ احمد کافی(ره).mp3
2.69M
🎙 واعظ: شهید (ره) 🔖 بهشت، مکانی برای پرهیزکاران🔖 ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📲 هَنوز هَم نَبودنت را باوَر نِمیکُنَم💔 شهید ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا اعدام «علیرضا اکبری» برای رسانه‌ها و مقامات غربی مهم شد؟! 🔸بمب خبری این اعدام در رسانه‌های غربی و واکنش‌ها، از مریم رجوی تا مقامات غربی ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram