eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
12.5هزار ویدیو
292 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
میان خدافظی دل منو میسوزونن نزاری تنهاشم اخه همه دارن میرن😔 نجف تا کربلا پیاده میزنی به راه برای هر قدم میریزه صدهزار گناه تو موکبای بین راه همش میپیچه بو بهشت گیرت نمیاد این چایی نه رو زمین نه رو بهشت🍃 قدم قدم همش سراسر عشق و جنون پاهات زده فدا سر جون😭😭😭 رسیدی تموم خستگیت میره خود میاد تو رو به سینه میگیره...😭😭😭😭😭😭 آقــــا 😭😭😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخستین انتشار | جانمان فدای #سید_علی... روحیه بالای رزمندگان #فاطمیون پیش از آغاز یک عملیات سنگین در منطقه حلب سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی از عزاداری و سینه زنی رزمندگان #فاطمیون در حرم مطهر حضرت رقیه (سلام الله علیها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رزرو مدافعان
💔💔💔 نرخ رفتن به سوریه چند است؟ قدر دل کندن از دو فرزند است.😔😔 📷 شهید مدافع حرم "سید مصطفی صادقی"🌹🍃 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔 حالا تمام دغدغه ام این شده حسین 😢 این اربعین کرب و بلا می بری مرا؟ 😭 @modafeaneharaam
جان به کف خنده به لب شعله به دل شور به سر جان فدا در رهِ جانانه ی عشقیم هنوز .... @Modafeaneharaam
💚 یقین دارم؛ اگر گناه وزن داشت! اگر لباسمون را سیاه میکرد! اگر چین و چروک صورتمون رو؛ زیاد میکرد !!! بیشتر از اینها حواسمون به خودمون بود..امـا خبر نداریم ، قد روحمون رو خمیده کرده، چهره بندگی رو سیاه و چین و چروک به،پیراهن سعادتمون انداخته ولی خودمون خبر نداریم ..[💔] 🌱
تشییع پیکر مطهر شهید جانباز هفتاد درصد شهید اعتمادی در شیراز 😔😔😔
مدافعان حرم 🇮🇷
💔: داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_چهلم #تفکرفرهنگي سيد کاظم و دوستان عراقي شهيد اين را بارها مشاهده
💔: دتستان پسرک فلافل فروش🌹 يكي از دوستان عراقي شهيد اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجف برميگشتيم. موقع اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار وادي‌السلام رسيديم. هادي به راننده گفت: نگه دار. تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادي اينجا چه کار داري؟ گفت: ميخواهم بروم وادي‌السلام. گفتم: نميترسي؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است. صبر کن وسط روز برو توي قبرستان. هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت. بعدها فهميدم که مدتها در ساعات سحر به وادي‌السلام ميرفته و بر سر مزاري که براي خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت ميشده.🍃🌺🍃 ٭٭٭ هادي مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست از اعتقاداتش بر نميداشت. هميشه تصوير مقام عظماي ولایت را بر روي سينه داشت☺️. براي رزمندگان عراقي صحبت ميکرد و آنها را از لحاظ اعتقادي آماده ميکرد.🍃 يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي ميگفت: لحظه‌ي شهادت نام مقدس يا حسين را به زبان داشته باشيد تا خود آقا بالای سرتان بيايد. کل وسايل همراه هادي، در همه‌ي مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک ساک دستي کوچک بود. تعلقات او از همه‌ي دنياي مادي بريده شده بود. در دوران نبرد خيلي کم غذا ميخورد، ميگفت: شايد بقيه‌ي رزمندگان همين را هم نداشته باشند. کم ميخوابيد و به واقع خودش را براي وصال آماده کرده بود. هادي در خط نبرد هم وظيفه‌ي روحاني بودن و مبلّغ بودن خود را رها نميکرد. در آنجا هم، وظيفه‌ي هر کس را به آنها متذکر ميشد. زماني هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب و آذوقه كمك ميكرد. داستان شهید هادی ذولفقاری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا