🔴طبق اعلام بانک مرکزی 35 درصد تخفیف شامل ویزای اربعین شد و خوشبختانه 270 هزار تومن قیمت فعلی ویزا میباشد.
(البته هنوز باید کمتر بشه☺️)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهاے همسـر شهیـد مرتضـے حسـینپور:
قول میدم که لباس جهاد تن علی کنم، و مطمئنم قامت علی از مادرش دلبری میکنه....
ولی چشامو میبندم....
💔💔💔
مجلس یزید، اهل بیت و سر بریده
راوی گوید: زنان و بازماندگان حسین(ع) را در حالی که به ریسمان ها بسته بودند، به مجلس یزید وارد کردند.
وقتی اهل بیت با چنین وضعیتی مقابل یزید ایستادند، حضرت علی بن الحسین(ع) به یزید فرمود: « ای یزید! تو را به خدا قسم می دهم، به نظر تو اگر پیامبر(ص) ما را با این وضع و حال می دید، چه می گفت و چه می کرد» ؟
پس یزید دستور داد ریسمان و طناب ها را بریدند.
وقتی سرمبارک حسین(ع) را در برابر یزید گذاشتند زنان را پشت سر نشاندند تا ان سر را نبینند.
وقتی حضرت زینب(س) آن سر را مشاهده کرد، با صدایی حزین که دل ها را جریحه دار می نمود فریاد زد: « ای حسین! ای حبیب رسول خدا! ای فرزند مکه و منا ! ای فرزند فاطمه زهرا (س)! و ای پسر دختر حضرت مصطفی»!
راوی گوید :به خدا سوگند،هر کس در آن مجلس بود گریست، و یزید ساکت بود. سپس صدای حزین بانویی از بنی هاشم در میان قصر یزید به گوش رسید که برای امام حسین(ع) ناله سر می داد و می گفت : ای حسین! ای حبیب ما! ای آقای ما! ای سرور خاندان ما! ای فرزند محمد! و ...
در آن هنگام هر که این ندبه را شنید گریه کرد.😔😭
@modafeaneharaam
#نکات_اربعین🕌
📌امتحان اربعین، پیشدرآمدِ امتحان بزرگ ظهور
⚡️بعید نیست امتحان اربعین، پیشدرآمدِ امتحان بزرگ ظهور باشد. اگر مؤمنین در امتحان اربعین سربلند شدند، میشود در امتحان ظهور رویشان حساب کرد. با اربعین ساده برخورد نکنیم؛ توابین هم با حضور امام حسین ع در کربلا ساده برخورد کردند آن بلا سرشان آمد که تا ابد نامشان جامانده کربلا شد.
👤علیرضا پناهیان
@modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا
#پیشنهاد دانلود
چقد دلم تنگ شما شده
#پنج_شنبه كه ميشود
پرواز ميكند دلم تا به شما
دوباره سلام ...
من آمدم
#پنج_شنبه_است
#به_زيارتشان_برويم
#پنج_شنبه_كنار_شهدا
@Modafeaneharaam
از ازل تا به ابد خون خدا را عشق است🍃
پر زدن تا حرم قرب خدا را عشق است🍃
جبرئيل آمده از عرش چنين مي گويد
#شب_جمعه #حرم_كرببلا را عشق است😍😍😍
الّلهُـــمَّ ارزُقنا کربـــــلا🌹🍃
مدافعان حرم 🇮🇷
🙏دعاهای مجرب
طلب فرزند
امام سجاد(ع)فرمودند:هرکس این دعا را زیاد بخواند هرچه از مال وفرزند و خیر دنیا وآخرت که بخواهد،خداوند به او عطا می فرماید:
ربِّ لا تَذَرنی فَرداً وَ أَنتَ خَیرُ الوَارِثِینَ،وَ اجعَل لی مِن لَدُنکَ وَلیّاً یَرِثُنی فی حََیاتی وَ یَستَغفِرُ لی بَعدَ وَ اَجعَلهُ سَویّاً ولا تَجعَل لِلشیَّطانِ فیه نَصیباً،اللَّهُمَّ إِنّی أَستُغفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیکَ اِنَّکَ،إِنتَ الغفُورُ الرَّحیمُ
وبرای فرزنددار شدن هفتاد مرتبه این دعا را بخواند.
حلیه المتقین ص۱۰۲
@modafeaneharaam
💢 شهیدی که #وصیت کرد مانند حضرت زهرا(س) سنگ قبر نداشته باشد👇👇
دوست دارم اگر شهید شدم؛پیکری نداشته باشم،
از #ادب به دور است که در محضر سیدالشهدا(ع)،
با تنی #سالم و کفن پوش محشور شوم و
اگر پیکرم برگشت، دوست دارم #سنگ_قبری برایم نگذارند
برایم #سخت است که سنگ مزار داشته باشم
و #حضرت_زهرا سلام الله علیها بی نشان باشند!
#شهید_مرتضی_عبداللهی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#مزار_خاکی😔
شادی روحشون صلوات🌹🍃
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_چهلودوم #انسان_الهي شيخ محمد صبيحاوي و... من همه گونه انسان ديدهام.
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_چهلوسوم
#درخطمقدم
محمدرضا ناجي
از مؤسسهي اسالم اصيل با هادي آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون
آمد و بيشتر مشغول درس بود. ما در ايام محرم در مسجد هندي نجف همديگر
را ميديديم.
بعد از مدتي بحران داعش👹 پيش آمد. هادي را بيشتر از قبل ميديدم. من در
جريان نمايشگاه فرهنگي با او همکاري داشتم.
يک روز ميخواستم به منطقهي عملياتي بروم که هادي را ديدم. او اصرار
داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با هادي حرکت کرديم.
او خيلي آماده و خوشحال بود.☺️ انگار گمشدهاش را پيدا کرده. در آنجا
روي يک کاغذ نوشته بود: عاشق مبارزه با صهيونيستها هستم👌✌️. من هم از او
عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.
بعد از چند روز راهي شهر شيعهنشين بلد شديم. اين شهر محاصره شده
بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.
اين مسير تحت اشراف تکتيراندازهاي داعش 👹 بود. هر کسي نميتوانست
به راحتي وارد شهر بلد شود.
صبح به نيروهاي خط مقدم ملحق شديم. هادي با اينکه به عنوان تصويربردار
آمده بود، اما يک ساله در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف
را آنجا از هادي گرفتيم.
همانجا ديدم که هادي پيشانيبندهاي زيباي يا زهرا را بين رزمندگان
پخش ميکند.🌹
آن روز در تقسيم غذا بين رزمندگان کمک کرد. خيلي خوشحال و سر
حال بود.☺️😁
ميگفت: جبههي اينجا حال و هواي دفاع مقدس ما را دارد. اين بچهها مثل
بسيجيهاي خود ما هستند.🌹
هادي مدتي در منطقهي عمليات بلد حضور داشت. در چند مورد پيشروي
و حملهي رزمندگان حضور داشت و خاطرات خوبي را از خودش به يادگار
گذاشت.
در آن ايام هميشه دوربين در دست داشت و مشغول فيلمبرداري و عکاسي
بود.
يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک دکل مخابراتي هست که
پرچم داعش👹 بالاي آن نصب شده😬. بيا برويم و پرچم را پايين بکشيم.
گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين پرچم نزديک
ميشود تا او را بزنند.
در ثاني شما تجربهي بالا رفتن از دکل داري؟ اين دکل خيلي بلند است.
ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام
ندهد.
عمليات بلد تمام شد و اين شهر آزاد شد. هادي تقاضاي اعزام به سامرا
داشت. رفتم و کار اعزام او را انجام دادم. با او راهي منطقهي سامرا شده و به
زيارت رفتيم.
سه روز بعد با هم به يک منطقهي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطرهي
داعش 👹 بود. من و برخي رزمندگان، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً
ميترسيديم.😨😰
هادي شجاعانه جلو ميرفت و فرياد ميزد: التخاف، التخاف ماکوشيئ ...
نترس، نترس چيزي نيست.
ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از صبح تا عصر در آنجا
محاصره شديم. خيلي ترس داشت. نميدانستيم چه کنيم اما هادي خيلي شاد
بود! به همه روحيه ميداد.
عصر بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي بغداد شديم. بعد هم
نجف رفتيم و چند روز بعد هادي به تنهايي راهي سامرا شد.🍃
ما از طريق شبکههاي اجتماعي با هم در ارتباط بوديم. يک شب وقتي با ۴
هادي صحبت ميکردم گفت: اينجا اوضاع ما بحراني است! من امروز در يک
قدمي شهادت بودم...
او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها منفجر شد. من بالاي
پشت بام خانه بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط خانه خودش را
منفجر کرد و...💣
چند روز بعد هادي به نجف برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقهي
مقداديه رفت. از آنجا هم راهي سامرا شد.
دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با هادي
تماس گرفتم و گفتم: کي برميگردي؟
گفت: انشاءالله مصلحت ما شهادت است!🕊🕊🕊🕊
من هم گفتم اين هفته پيش شما ميآيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.
اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که هادي شهيد شده.😭😭😭
داستان شهید هادی ذولفقاری🌹
مهدی جان...🍃
ببین گناه، دلم را زپا درآورده
برای این دل درمانده ام شفا بنویس
درون دفتر خود از میان منصبها
همیشه روبروی نام من گدا بنویس
بیا برای من و "اربعین" امسالم
اگرکه زحمتتان نیست "کربلا" بنویس...😔
#آفرین_آفرین_آفرین...
🍃| شهید مهدی عــزیزی :خوابشرا دیدہبودند و از مهدی پرســیدہ بودند: راستش را بـگو شب اولقبر که نکیر و منکر آمدند چطور شد در جواب گفته بود: تا زخمهایم را دیدند گفتند آفرین