eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
پیکر پاک و مطهر شهید آرمین بهمنش از شهدای جاویدالاثر شهرستان اهواز پس از ۳۶ سال شناسایی شد و به خاک وطن بازگشت. این دلیرمرد خوزستانی در دوران نوجوانی همگام با دیگر رزمندگان ایرانی در دوران هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور یافت و به فیض شهادت نائل شد. وی در دوران تحصیل راهی جبهه شد و در تاریخ چهارم دی سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای چهار شهد شیرین شهادت را نوشید ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد. @Modafeaneharaam
🚨 زن زندگی آزادی = جمهوری اسلامی احسنت به این ابتکار👌 @Modafeaneharaam
🚨 هشتگ نه به اعدام، آری به کشتار است! @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 حضور زنان یگان ویژه در راهپیمایی ۱۳ آبان تهران @Modafeaneharaam
💢شهادت مامور پلیس مبارزه با موادمخدر خاش 🔹مرتضی غلامیان یکی از مامورین پلیس مبارزه با موادمخدر خاش روز گذشته در حین ماموریت به درجه رفیع شهادت نائل گردید @Modafeaneharaam
تلخ ترین حضور و غیاب.... 😢 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی* #نویسنده_داریوش_مهبودی* #قسمت_ب
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * حدود دو ماه از رفتن آقا مرتضی می گذشت و فقط یک نامه از او به دستم رسیده بود 📜.اینجا شایع شد که او را به اسارت گرفته اند. همه جا حرف او بر سر زبان ها بود حال و روز خوشی نداشتم😔 .نمی فهمیدم که چه کار بکنم.تا حالا هیچ گونه تماسی با هم نداشتیم .نمی فهمیدم که چکار بکنم.تا حالا هیچ گونه تماسی با او نداشتم .همه می خواستند یک جوری به آدم دلداری بدهند. تا اینکه باخبر شدم که آمده😍 و روز بعدش در خانه بود که از او پرسیدم ماجرای این شایعات چیست؟🤔 کمی خندید و برایم توضیح داد: _در عملیات فکه بی سیم چی ما شهید شد و راه را گم کردیم و عاقبت عراقی ها محاصره مان کردند .آن منطقه رملی و گرم بود .چیزی نداشتیم پناهگاهشان کنیم.رفتیم پشت خاکریز ،یکهو متوجه شدیم صدای چند نفر از پشت خاکریز می آید👀 .گمان کردیم بچه های خودمان هستند.خیلی خوشحال شدیم.وقتی به بالای خاکریز خریدیم آنها را دیده و بی اختیار صدایشان کردیم.آنها در جواب ما شلیک کردند و بعد با تلاش بچه ها در یک درگیری سخت توانستیم فرار کنیم. من که از هیجان دست و دلم می ارزید ،زیر لب ورد می خواندم .🍃 دقیقا یادم نیست چند روز پیش من ماند که دوباره کوله بارش رابست و فقط مجبور بودم زن خوبی باشم و پشت سرش آب بریزم و بعد که از پیچ کوچه گذشت ، همان جا پشت در بنشینم قرآن و سینی را در آغوش بگیرم و زار زار گریه کنم.😭 مدتی گذشت و به مرخصی آمد.دیدم جراحات سطحی برداشته .می گفت برای همین سری هم به ما زده و دوباره باید به منطقه برگردد.طولی نکشید باز مجروح شد بیشتر از دفعه قبل.😰 ساک و لباسش را داد تا بشویم.دیدم یکدست لباس عراقی هست .با لحن تندی گفتم: _چرا این لباسهای عراقی رو تنت می کنی؟!😠 تا حالا دوبار زخمی شدی و هربار این لباس رو با خودت آوردی ...اینها نجس هستن ..لطفا دیگه اینها رو نپوش...اصلا الان پاره شان می کنم _این چه کاریه؟!بچه شدی؟! من با این لباس در جبهه چه کارها که نمی کنم. لباس را با اکراه توی تشت انداختم .کمی بعد شروع کردم به چنگ زدن.خون از آن لباس ها می چکید توی تشت مسی و حالم را بد می کرد .😷🤕 آمد کنارم نشست .عکسی توی دستش نشانم داد .سوار یک جیپ به قول خودش غنیمت گرفته از عربها ، پشت فرمان نشسته بود و کلاه بعثی سرش بود .همان پیراهن ها را به تن داشت و دستش را از پنجره ماشین بیرون کرده و انگشت هایش را به شکل هفت رو به دوربین گرفته بود .می خندید .راستش قیافه ی تو دل برچسب به هم زده بود و کمی هم نمک داشت .حالا شروع کرده بود برایم از آنجا حرف زدن. @Modafeaneharaam •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
📸شهید سجاد شهرکی و لبخندی که به لب دارد... @Modafeaneharaam