دو تن از مجروحان دفاع مقدس در بیمارستان صحرایی به نماز ایستاده اند و جلوه ای دیدنی از عبودیتِ شاگردانِ «مکتب روح الله» را برای تاریخ به یادگار گذاشته اند.
" چه پیروز بشویم چه نشویم باید حتما دفاع کنیم"
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
📲#استوری
🌺لبخند زدی و آسمان آبی شد💙
🌸شبهای قشنگ زمستان مهتابی شد✨
🦋پروانه پس از تولد زیبایت🎊
🌻تا آخر عمر غرق بی تابی شد💞
💐ولادت: ۱۳۶۲/۱۰/۲۴🎈
🎂تولدت مبارک رفیقِ شهیدِ من❤️
#شهید_روح_الله_صحرایی
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک یمنی در اجتماع میلیونی دیروز
به حاکمان دیوانه ی آمریکا میگویم:
ما را تحریک نکنید، ما به شوق رسیدن به سن جهاد و صف بستن برای جهاد و شوق شهادت زندگی میکنیم...
@Modafeaneharaam
🌹کلام شهید
🔹هرموقعبهبهشتزهرامیرفت؛
آبےبرمیداشتوقبورشهدارومیشسٺ!
میگفٺ:باشهداقرارگذاشتمکهمن
غبارروازرویقبرهایآنهابشورموآنھـٰا
همغبارگناهروازرویدلِمـنبشورند...!
🌹 #شهید_رسول_خلیلی
@Modafeaneharaam
در هوای سدر و کافور (۱)
🌌مکالمات واقعی شب قبل از تشییع شهدا در غسالخانه
_به نظرت چند سالشه؟
_نمی دونم سه چهارساله میخوره بهش!
_چه جوری شهید شده طفل معصوم؟
_وقتی میشمردم جای ۱۵ تا ترکش داشت. البته که نسبت به بقیهی شهدا وضعیت بدنش بهتره.
_این بچه با این تن و بدن نحیف! این همه ترکش نمیخواست. با یه دونشم...
📝راوی: خانم رضوان رستمی
🖋نویسنده: زهره نمازیان
#غسالخانه
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی* #نویسنده_غلامرضا_کافی* #قسمت_
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_پنجاهوسوم
🎙️به روایت محمود رجایی
افسوس که دست من نیست. اگر دست من بود به عنوان مبتکر و خلاق به عنوان پژوهشگر ، به عنوان مغز متفکر ابداعات ،ابتكارات و اختراعات در زمینه ی مواد انفجاری و تخریب به کشور معرفی اش میکردم و هیچ شکی در این باره ندارم.
باور کنید اگر شمس الدین امکانات داشت موشک می ساخت. اصلاً باید گفت خلاقیت جوهره ی وجودی او بود. او هر کاری که در زمینه ی تخریب ، امور انفجاری ترکیب و کار با مواد انجام داده است ابتکار بوده. این جور نبوده است که چیزی از قبل آماده شده باشد و او یاد گرفته باشد و بیاید همان را آموزش بدهد.
دوخت جلیقه ی نجات اگرچه ممکن است صورت ابتدایی داشته باشد ممکن است ظاهر زیبایی نداشته باشد حتی ممکن است کاربرد مناسبی نداشته باشد و جوابگو نباشد ولی ابتکار بوده است.
میز کارگاه اره مویی و برش عرضی و مثلث وار مینها ، اصلاً خود دایر کردن کارگاه کاری کاملاً ابتکاری و برخاسته از ذهن خلاق و حسب نیاز بوده است و اگر پس از آن در جایی از ایران در جبهه های دیگر در لشکرهای دیگر حتی در مراتب تدارکاتی و تحقیقاتی بالاتر سپاه استفاده کرده باشند جرقه ی ابتکار آن در اینجا در لشکر فارس، در واحد تخریب لشکر فارس تیپ امام سجاد و بعدها لشكر ۱۹ فجر فارس زده شده است و این کار با فکر سید و با کمک دوستانش در واحد تخریب اینجا بوده است.
این کار برش مینها به زبان آسان است .مینها و مواد تعبیه شده در آنها حساسیت فوق العاده ای دارند و با سایش و مالش آتش میگیرند و برش نامتوازن آنها کار سختتری است تا این که بر روی یکی از قسمتهای آنها کار شود؛ ولی سید و آقای کتویی این کار سخت حساس و خطرناک را به طرز ظریفی انجام دادند و روشن است که این خطر کردن به عوض آن که بسیجی یا نیروی آموزشی ، خیلی بهتر و دقیقتر میتوانست مین را بفهمد و کار با آن را خوب یاد بگیرد می ارزد .شاید مجرب ترین مربیان آموزش دیده ها پژوهشگران علوم و امور نظامی و اصحاب تخریب هرگز به این فکر هم نکرده بودند و اگر از ایشان در این باره سوال میشد ،جوابشان منفی بود و آن را کار خطرناکی می دانستند و از نظرشان غیرممکن بود .ولی با عشق ممکن است تمام محال ها.....
#ادامه_دارد ..
@Modafeaneharaam
برای دنیایت جوری تلاش کن
که گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرتت
چنان تلاش کن که گویا همین فردا خواهی مرد.
امام حسن مجتبی علیه السلام
@Modafeaneharaam
ماجرای تیراندازی در چابهار چه بود؟
🔹یک منبع آگاه امنیتی سیستان و بلوچستان از درگیری پلیس با سارقان مسلح در چابهار خبر داد و گفت: ۲ مامور فراجا متاسفانه در این درگیری مجروح شدند.
🔹این منبع آگاه امروز دوشنبه اظهار کرد: در درگیری شبانه ماموران پلیس با سارقان مسلح در چابهار ۲ مامور فراجا به صورت سطحی مجروح شدند.
@Modafeaneharaam
📌#روایت_کرمان
انتخاب
🖥از مانیتور بزرگ بالای مصلا داشتم دختری با گوشواره قلبی را میدیدم. کناریام با دست زد به بازویم. نگاهش کردم پیرزنی حدودا هفتاد ساله بود. روسری مشکی با رگههای طلایی به سر داشت. گفت: «مادر چشام خوب نمیبینه... چی نشون میده»
🥺اشکهایم را با پشت دست پاک کردم. بریده بریده گفتم: «همون دختر... کاپشن صورتی...»
پیرزن پرسید: «میگن یعنی خوب شده؟»
برایش توضیح دادم که شهید شده. صورتش از شنیدن حرفهام چروکیده تر شد و گفت: «آخ... آخ... شهید شد؟ فکر کردم خوب شده، ننه باباش پیدا شده.»
با پر روسری چشمهای کم سویش را پاک کرد و ادامه داد: «کاش رضای منم قاطی ای بچهها شهید میشد.»
با تعجب نگاهش کردم. باورم نمیشد این حرف را از یک پیرزن دل نازک بشنوم.
پرسیدم: «چطور این حرف رو میزنین؟ مگه بچه تونو دوست ندارین؟»
🍂با کف دست چند بار به سینه اش زد و گفت:«یه پسر سی سالهای داشتم مادر، جوون رعنایی بود. زنبور نیشش زد. من که خبر نداشتم ای بچه حساسیت داره. رگها سرش پاره شد. بچه تموم کرد. میگم اگر قراره با یه نیش زنبور آدم بره اون دنیا، همون بهتر که شهید میشد.»
📝 راوی: زهرا یعقوبی
@Modafeaneharaam
هر روز مداومت داشته باشید به سوره مبارکه واقعه
اولا نمیمیری تا جایگاهت در قیامت ببینی
ثانیا محبت امیرالمومنین در نسلت زیاد میشه
ثالثا در مشکلات زندگی لنگ نمیمونی ، برات پول میرسه
🔷قاضی زاده
@Modafeaneharaam