eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.1هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
11.7هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤حجه الاسلام عالی 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ❇️ثواب یک حج @Modafeaneharaam
🖊️رئیس جمهور جدید سلام 🔖خواستم بگویم خیالت راحت باشد 📌خزانه کشور دیگر خالی نیست، 📌انبارها و سیلوها و ذخایر استراتژیک کشور را برایت پر کردم، 📌اکثر بدهی ۶۰۰ هزار میلیارد تومانی دولت قبل را تسویه کردم، 📌آب شیرین کن و لوله های انتقال آب به سیستان و بلوچستان و استان های مرکزی ایران را برایت ساختم، 📌مشکل آب اهواز و شهرکرد را بر طرف کردم، 📌تورم ۶۰ درصدی را به ۴۰ درصد رساندم، 📌نرخ رشد نقدینگی کشور را به طرز محسوسی برایت کاهش دادم، 📌طرح های ورزشی و درمانی که بیش از ۲۰ سال معطل بود را برایت به بهره برداری رساندم، 📌روزانه ۷۰۰ نفر از مردمت، برای ضعف مدیریت سلامت و دیپلماسی، نمی میرند، 📌پروژه توسعه فیبر نوری برای افزایش سرعت اینترنت در کشور را به راه انداختم، 📌ذخایر ژنتیکی دام کشور را که در معرض فروش و نابودی بود، حفظ کردم، 📌صدها کلیومتر راه آهن معطل مانده را به بهره برداری رساندم، 📌فرآیند ساخت دومیلیون و ششصد هزار واحد مسکونی برای مردم را آغاز کردم، 📌کارخانه های بزرگ و استراتژیک کشور مانند آذرآب و هپکو و ماشین سازی تبریز و صدها کارخانه کوچک و بزرگ دیگر را احیا کردم، 📌روابط با عربستان و کشورهای اطراف خلیج فارس را برایت سامان دادم، 📌برای توسعه تجارت، عضو سازمان های بریکس و شانگهای شدم، 📌مسأله رتبه بندی معلمان را تا حد زیادی برایت حل کردم، 📌سامانه دریافت الکترونیکی مجوزها را برایت راه اندازی کردم و امضاهای طلایی و رانت را از بین بردم، 📌یارانه مردم را از ۴۵ هزار تومان به ۴۵۰ تومان تغییر دادم، 📌مسأله قطعی برق صنایع را تقریبا به طور کامل رفع کردم، 📌ماهواره های ساخته شده به دست جوانان نخبه که سالها خاک میخورد را به فضا فرستادم، 📌 و... ✅همه این کارها و هزاران کار دیگر را کردم، در حالیکه دولتی را تحویل گرفتم که تمام شاخص های فلاکت و ضعف مدیریت در آن به حد اعلا رسیده بود. این را میتوانی در اولین جلسه من با هیأت دولت قبل ببینی. 📣حالا تو هستی و درد ملت. ☝️حواست باشد، من انتظار مردم ایران از یک رئیس جمهور را خیلی بالا بردم. 📎من به جای نشستن در دفترم، توی کپرهای تاریک و چادرهای عشایر نشستم. 📎به جای واکس، کفشهایم را با گِلِ سیلاب سیستان و بلوچستان آراستم. 📎به جای گرفتن جشن تولد در هواپیما، با کودکان یتیم همسُفره شدم. 📎من رکورددار سفر با هلیکوپتر برای رفع مشکلات مردم به نقاط مختلف کشور، در بین مسئولین ایران هستم. 📎من حواسم به صبح های جمعه بود و به جای ریشخند کردن مردمم، جمعه هایم را به جای خانواده، در کنار مردم دردمند کشورم بودم. 📎من در راه اعتلای ایران عزیز، جانم را فدا کردم. ❓❓❓❓تو چه خواهی کرد؟ 🖋سید ابراهیم رئیسی @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ باذن‌الله؛ مشرف می‌شویم به ماه محرم... 💫هرکه را می‌نگرم شوقِ محرم دارد... 🌺 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا قسمت 2⃣2⃣ 💫 علی زنده است ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید ... ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ... - خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ... بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ... از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ... بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد... اینها اولین جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ... بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم ... @Modafeaneharaam
به نام خدا قسمت 3⃣2⃣ 💫 آمدی جانم به قربانت ... شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ... ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ... التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ... صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ... علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ... زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ... من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ... علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان ... بابایی اومده ... علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... - میرم برات شربت بیارم علی جان ... چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ... بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید. تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت... علی من پیر شده بود. ... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️مژده▪️ مژده▪️ تور کربلا ماه 🏴 برای زائران اباعبدالله الحسین(ع) ۵ شب در خاک عراق🇮🇶 ۲ شب کربلا🖤 ۲ شب نجف🖤 ۱ شب کاظمین و سامرا🖤 زیارت حضرت شریفه وسیدمحمد🖤 خدمات درجه الف (یک)👌🏼 ✈️رفت هوایی(با تحویل ارز به دفتر) و برگشت قطار🚊 اعزام: اول مرداد ماه ⚫️ هزینه پرداخت 8/500💵 ظرفیت محدود📣 مهلت ثبت نام فقط تا 21 تیر🔴 جهت ثبت‌نام عکس پاسپورت بفرستید👇 @Modafeaneharaam_ad التماس دعا🤲🏼
🏴‍ ‍ خدایا محرم آمد و مولایم نیامد مولاي غريبم ⬛️ به همراهیتان مشکی میپوشیم به همدردیتان اشک میریزیم و عاشورا ميخوانیم ... به رسم وفا و بندگی 🤲 فقط سلامتي و ظهورتان را میخواهیم و تنها دعاي فرج شما را ميخوانیم 🕯 عزاداریمان نذر ظهور شما آجرک الله یا صاحب الزمان🖤 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج •┈••✾🍃🌹🍃✾••┈• @Modafeaneharaam
💔💔 💠 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «گناهی که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را می گیرد، کفران نعمت است 📚 بحار، ج۶۶، ص ۷۰ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین منویات رهبری که به رئیس جمهور منتخب جناب پزشکیان ابلاغ شد @Modafeaneharaam
✨آن شب، منصورِ کوچک، بعد از چند شب بی‌تابی توانست بخوابد و صبح که بیدار شد دیگر اثری از بیماری در او ندیدیم، همان موقع پدربزرگ گفت: این بچه را حضرت ابوالفضل(ع) شفا داد." 28 سال بعد، زمانی که خبر شهادت منصور را آوردند، پدر یاد آن شب سخت افتاد و گفت: حضرت ابوالفضل(ع) او را شفا داد تا در چنین روزهایی برای اسلام بجنگد و شهید شود. **** ساعت 8 صبح بود که خبر شهادت منصور را شنیدم. آن روز پدر شهید برای عید دیدنی رفته بود و آخرین کسی بود که از شهادت منصور با خبر می‌شد. وقتی حاج‌آقا وارد خانه شد تقریباً همه نزدیکان آمده بودند، اما کسی نتوانست موضوع را به او بگوید،من پشت پنجره اتاق ایستاده بودم، با رسیدن حاج آقا دیگر طاقت نیاوردم و دویدم داخل حیاط و گفتم: حاج آقا منصور شهید شد"، پدر منصور چند لحظه‌ای سکوت کرد و گفت: "الحمدالله"... .💔 شهید دفاع مقدس منصور جلالی🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨همسر شهید سعید سیاح طاهری می‌گوید: بعد از شهادت حاج سعید، دیدم همان دوستی که دیدار با حضرت آقا را برایمان فراهم کرده بود با اشک و ناله می‌گوید حاجی اگر می‌دانستم چه چیزی را از حضرت آقا می‌طلبید هیچ‌وقت این دیدار را برای شما هماهنگ نمی‌کردم، پرسیدم مگر چه چیزی از حضرت آقا خواستند، شهید طاهری به آقا گفته بود دعا کنید شهید بشوم💔 شهید مدافع حرم سعید سیاح طاهری🌹 @Modafeaneharaam
✨نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه اومد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهرخواهر او را برداشته بود و در حال فرار بود. بگیرش....دزد....دزد! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه محل‌ها لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد.چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب.درد می‌کشید که ابراهیم رسید.موتور را برداشت و سریع روشن کرد و گفت:سریع سوار شو. رفتن درمانگاه با همان موتور.دستش را پانسمان کردند.بعد با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می‌کنی!؟آخه پول حرام که... دزد گریه می‌کرد.بعد به حرف آمد: همه اینها را می‌دانم.بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده‌ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد.رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد.خوشحال برگشت و گفت: خدا رو شکر شغلی مناسب برات فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه کمکت کند.همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد.پول حلال کم باشد هم برکت دارد. شهید ابراهیم هادی🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 🌷و سلام بر شهیدان مکتب حسین علیه السلام @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روضه خوانی رییس‌جمهور شهید: ارزش هیچ چیزی مانند ارزش گریه کردن برای اباعبدالله نیست😭🖤 @Modafeaneharaam
🦋مدافعان حرم پروانه های شهر دمشق🦋 🌷دفاع ازحق مظلوم از همان دوران کودکی دفاع ازمظلوم در او نهادینه شده بود. اگر می‌دید به کودکی داره ظلم می شود، یا عده‌ای مسخره‌اش می‌کنند یا کتکش می‌زنند، تحمل نمی‌کرد و قبل از اینکه ناظم مدرسه یا بزرگ‌تر دیگری برسد خودش وارد عمل می‌شد و از آن مظلوم دفاع می‌کرد و اگر حقی از او ضایع شده بود، حق مظلوم را می‌گرفت؛ به شدت هم برخورد می‌کرد! علی‌رغم اینکه در دبستان و کودکی بچه‌ها می‌روند دور و اطراف آدم‌های قوی جمع می شوند، اما ابراهیم بیشتر سمت قشر ضعیف چه از نظر مالی یا از نظر جسمی می‎‌رفت، تا به واسطه اینکه ابراهیم پیش اینها هست کسی جرأت نکند به اینها نزدیک بشود. یادم است یک روز مستند شهید احمد متوسلیان را که می‌دیدیم، در فیلم احمد متوسلیان در مدرسه حمله می‌کند و چند نفر را می‌زند. ابراهیم همان لحظه به من نگاه کرد و یک خنده‌ی معنا داری به من کرد. دقیقا آن صحنه‌ها یادآور خاطرات ابراهیم بود. البته ابراهیم بعدا به یک پختگی رسید که این روحیه‌اش را کنترل نمی‌کرد. 🍃راوی:برادرشهید @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشکر مجدد رهبر انقلاب از مردم و مسئولان دولتی به سبب برگزاری یک انتخابات سراسری خوب @Modafeaneharaam
📣 | دسترسی سریع به متن بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار اعضای هیئت دولت سیزدهم. ۱۴۰۳/۴/۱۷ 🔍 از اینجا بخوانید👇 khl.ink/f/56936