مدافعان حرم 🇮🇷
💔🍂 اگر يلدايے هست🍉 اگر خنده اے هست 😍 به بركت خون پدران شهید شماست...☺️❤️ #روحشانشاد🌹
امشب شب یلداست🍉
#بلند ترین شب سال....
خیلیا امشب با خانواده هاشون دور هم جمع میشن و از بلند ترین شب سال لذت می برن.😊
درسته شب یلداست و همه خوشحالن ولی میخوام از یه کسایی یاد کنم...
❤️شهدا❤️
❌الان تا این کلمه اومد خیلیا میگن: ای بابا ولمون کنین،چیه هی شب و روز شهدا شهدا چقدر همش هر مناسبتی میشه میگین یادی کنیم از شهید؟😒
ولی خواهرم،برادرم خودت خوب میدونی که اگه اون شهدا# نبودن و نمیرفتن جون و خون نمیدادن،الان اون حرومیا تو ایران بودن و تو به جای خندیدن،باید اشک میریختی از ترس اینکه جون خانوادت به خطر نیفته😢
به جای #حافظ دست گرفتن،باید #تفنگ دست میگرفتی و میجنگیدی...
خواهرم،برادم میدونی، همین الان که کنار خانوادت نشستی و راحت و درکمال آرامش تخمه میشکنی و میگی،میخندی😂
خیلیا به عکس رو دیوار همسر یا پدرشون نگاه میکنن و میگن: #یلدات_مبارک😔💔
🌸ما همه ی زندگیمون رو مدیون خون پاک شهدا هستیم❤️
🍁یادمون نره یاد شهدا کمتر از#شهادت نیست😍
#شهادت_نصیبمون😍❤️
#یلداتون_شهدایی
@modafeaneharaam
4_379675495513457295.mp3
7.02M
🌹 دعای کمیل
🔮 با صدای #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
☘ این نوای ملکوتی این شهید بزرگوار رو از دست ندید خیلی زیباست
حجمش هم خیلی کم هست
برای بقیه هم بفرستید❤️
التماس دعا☺️
دقایقی قبل
در واپسین روزهای پاییز
مزار شهید پاییزی حرم
و دانه دانه دلتنگی...
@Yadat_bashad
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#قــــــرار_شبــــانه🌺🍃 ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهدای_گمنام🌹 هــــدیــــه بـــه ح
جمـــــع ڪل صـــلواتـــــــ
❤️۱۴۷۳۲❤️
#قــــــرار_شبــــانه_یلدایی🌺🍃
ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهید پاییزی حرم🍁🍂
حمید_سیاهکالی_مرادی🌹
هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا (سلام الله علیها)
و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امـــام زمــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا فرداشب
تعــداد صلواتـــ هاے خــود را بــه آیدے زیر بفـــرستین👇
🆔 @Jamandekarbala
محمدهادی 20 روزه بود🍼
که گریه عجیبی میکرد...😭
آن موقع در تهران تنها بودیم، خانوادهام نزدیکام نبودند...😥🍃
زنگ زدم که آقامهدی بچه دارد عجیب گریه میکند....
از وقتی که به دنیا آمده بود آرام بود و اصلاً گریه نمیکرد.☺️
به من گفتند گوشی را روی آیفون بگذار تا صدایاش کنم🙂
و بچه پس از شنیدن صدای پدرش در آغوشام خوابید☺️😴
بدون اینکه شیری بخورد یا لازم باشد تکاناش بدهم.🍃
#شهید_مهدی_نوروزی
@modafeaneharaam
بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه نمازهایمان را اول وقت بخوانیم.☺️ وقتی با هم بودیم که به جماعت نماز میخواندیم❤️. وقتی هم از هم دور بودیم، تماس میگرفتیم و #نماز_اول_وقت را به هم یادآوری میکردیم.☺️ اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای #اذان بلند میشد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را میخواندیم و بعد میرفتیم👌☺️❤️.
من اکثرا به همین دلیل از قبل وضو میگرفتم و همین را همیشه دوست داشتند😍. به شوخی به مادرشان میگفتند: خانم من دائمالوضوست😌.
همسر شهید مدافـع حـرم
وحیـد فرهنگے والا🌺🍃
@modafeaneharaam
| #تلنگرانه
[هرنوع وابستگے مومن را از وصول بھ حق بازمےدارد ✋وهمچون غل وزنجیرے ڪھ بر دست وپاے زندانیان مے بندند اورا بھ زمین میچسباند😥 و{قدرت قیام} را از او مےگیرد☹️
مومن اگروابستگے داشتھ باشد نمےتواند قیام ڪند😦 وعصرما #عصر_قیام است ...👌]
#شهیدسیدمرتضی_آوینی 💛
.
.
مادر شهیددهقان تعریفـ مےڪنندڪھ؛
شهیددهقان دوچیز رو خیلے دوست❣ داشتن:یکے موهاشون ودیگرے موتورشون..!
و وقتے میخوان اعزام شن بھ سوریھ،هم موهاشون رو کوتاھ میکنن،هم موتورشون رو بھ دوستشون میبخشن...😦👌
اینھ ڪھ شهید میگھ ما از حلالش گذشتیم شما نمیخواید از حرامش بگذرید؟؟!✋
#گاهےنگاهے 😭💔
#وابستگے_شماچیه؟؟ 😔✋
{براے قوے شدن وابستھ بھ هیچڪس و هیچ چیـز نباشین جز خدا👌
خدا سختـ ترین نبرداشو بھ قوےترین سربازاش میدھ✌️}
@modafeaneharaam
🍃🌺🍃🌺🍃
#قـرار_جمعـهها
صد #صـلوات به نیت سلامتـے و ظهـور آقـا امـام زمـان عجل الله
🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ فوق العاده زیبا شب #یلدا 👌
😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💕
🌹
🌺💐
🍃🌸❣
#چشم_به_راه_مهدی_عج
@modafeaneharaam
زمین...
مانند بغض آفتاب در پشت ابرها...
و زمان... همچون سراب...
در پیچ و تاب عقربه ها
به انتظار تو ایستاده...
و تو...
تنها، مانند واژه ای دربند شده
به انتظار ما ایستاده ای...
منصفانه نیست...
تاریخ با جای خالی تو ورق میخورد
آیا هیچ انعکاس صدایی نیست...
تا شب یلدای تو را یاری دهد؟!
🔆 اَللّهُمَّ عَجِّلِ لِوَلیِّکَ الفَرَج...
#یلدا مبارک ؛ ویژه #پروفایل
@Modafeaneharaam
🌺دو سال پیش #شب_یلدا قرار بود برای شب یلدا کرسی بندازیم و کاملا سنتی شب یلدا مون برگزار بشه ،خونه ما گلبهار بود و اونجا خیلی سرد بود من شوفاژ رو زیاد کردم و تدارکات شب یلدا رو هم فراهم کردم و شهید محرابی از محل کارشون تماس گرفتن که برای شب یلدا مهمان دعوت کن 🌹و من بهشون گفتم مسافت زیاده مهمان ها رو در بایستی تشریف میارن ولی اذیت میشن 😓من به خانه پدرم و برادرم تماس گرفتم دعوت شون کردم و قرار شد خود حسین آقا هم از خانواده خودشون دعوت کنن .حسین آقا به من تماس گرفتن گفتن هر کدام از مهمان ها که ماشین نداشته باشن یا نتوانستند ماشین شون رو بردارند خودم می روم دنبال شون هم می برم شان و هم برمی گردونم شون .من تعجب کردم😳 گفتم این همه راه چه لزومی دارد
.نگاهی کرد و گفت :کل قضیه شب یلدا فقط به صله رحم اش است که مستحب است بقیه اش که داستانی بیش نیست ☺️ ....
شهیـد مدافـع حـرم
حسیـن محرابی
امروز، عجب روزی بود!🍃
همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود😴مادر در آشپزخانه مشغول پختوپز و من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیهای از قرآن؛ به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز بهوضوح میآید.🌹
صدایت آشنا و پررنج بود💔؛ پدرم بیدرنگ از خواب پرید، مادرم با کفگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز😮 و چشمانی متعجب، آسمان را نگاه میکردند.😯
و تو خود را معرفی کردی: «ای اهل عالم! من #بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»🌹🍃
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه» 🌸🌸🌸
بعد با طنین محمدیات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شمارا یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری میطلبم.»🍂
وصفنشدنی است. در پوست خود نمیگنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. سر مادرم روی زانویش بود و هایهای گریه میکرد 😭😭😭و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود؛ مردم مثل مورچههایی که خانههایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گره روسریاش را میان کوچه محکم میکرد، عدهای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش به خاطر عجله شکسته بود😓 گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو❤️ کفشهای پدرش را باعجله پوشیده بود و میافتاد! مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند☺️☺️. قنادی شیرینی رایگان پخش میکرد و جلوی گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل💐💐. ماشینها بوقزنان و بانوان کِلکشان و گلابپاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند☺️👌. جوانانی که دست میافشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علیمحمد/ حضرت مهدی آمد😍❤️» خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آنسوی خیابان دوختهشده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت👌❤️، مخابره جهانی شود. نذر 313 صلوات کردم مبادا اجنبی چشمزخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد😍، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محله دیده و خیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند....💔
اللهم عجل لولیک الفرج💐