مدافعان حرم 🇮🇷
هیچ وقت از خودش چیزی نمیگفت و ما نمیدانستیم او در کجا است. بسیار ولایتی به تمام معنا بود👌 در زمان فتنه 88 بود که 10 روز بود او را ندیده بودیم و بعد از 10 روز که آمد دیدیم که 10 کیلو لاغر شده😢 به منزل آمد و با عجله حضرت آقا را برداشت و گفت: این عکسها را به موتورم میچسبانم تا ببینم چه کسی جرات میکند به #حضرت_آقا حرف بزند‼️
یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه چسبانده بود هر صبح که بیدار میشد اول به #امام_زمان سلام میکرد و بعد به حضرت آقا سلام میداد✋😌
عشق به ولایت او به گونهای بود که اگر از تلویزیون بیانات حضرت آقا پخش میشد همان موقع بلند میشد و میایستاد❗️
مهدی مال ما نبود، برای همه بود. روزهایی که زود از سرکار تعطیل میشد از همان طرف به خیریهای میرفت و در آنجا به نیازمندان کمک میکرد این موضوع را بعد از شهادتش متوجه شدیم👌
از پولش چیزی برای خود پسانداز نمیکرد و همیشه آن را به دیگران کمک میکرد و با شهید هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت❤️
دو ماه مانده به شهادتش من و مادربزرگش را به حضرت عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت امام رفتیم و در نهایت ما را به مزار شهدا برد و در آنجا به ما میگفت مادر هر چی از این شهدا بخواهید بهتان میدهند دعا کنید که عاقبت به خیر شوید🌹 وقتی که به سر مزار شهدای گمنام میرفتیم به من میگفت مادر این شهدا روزی مادر داشتند اما الان مادرانشان چشمانتظارشان هستند😔 شما باید برای اینها مادری کنید.
از بچگی فردی خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من گمان کردم مشکلی دارد که گریه نمیکند❗️ اما دیدم نه، او فقط لبخند میزند. خیلی زود راه افتاد و اولین کلامی که به زبان آورد «شهیدم من» بود😳 طوری که مادربزرگش تعجب میکرد که زبانش با این کلمه باز شده است.
#شهید_مدافع_حرم مهدی عزیزی🌹
@Modafeaneharaam
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همخوانی #مدافعان_حرم🌴
هوای این روزای من هوای سنگره
یه حسی روحمو تا زینبیه میبره🕊
تا کی باید بشینمو خدا خدا کنم
به عکس صورت شهیدامون نگا کنم😔
در این فیلم #شهیدان
مجید قربانخانی (حر مدافعان) ، مرتضی کریمی (جاویدالاثر) ، محمد جنتی و حسن رجایی فر (جاویدالاثر) حضور دارند💔
@Modafeaneharaam
خاطره ماشین عروس 🌸
یادمه یک سال برای مسافرت به شیراز که منزل یکی از آشنایان دورمان بود رفتیم.
در بین راه حتماً برای استراحت طبق معمول به امامزادههای بین راهی میرفتیم👌
وقتی که به شیراز رسیدیم، چون از قبل هماهنگ نکرده بودیم متوجه شدیم که میزبان عروسی دارد و از دیدن ما هم خیلی خوشحال شدند. روز عروسی حسن آقا متوجه شد که داماد ماشین ندارد و هرچه گشتند در همسایه و فامیل نتوانستند ماشین عروس تهیه کنند😞 حسن آقا خود پیشدستی کرد و با افتخار تمام گفت که می توانید ماشین مرا اگر قابل می دانید برای ماشین عروس استفاده کنید☺️. خیلی خوشحال بود که توانسته کار کوچکی انجام دهد.
شهید جاویدالاثر💔
مدافع حرم حسن رجایی فر🌹
@Modafeaneharaam
🥀 #شنا با دستان بسته، هدیه به ۱۷۵ #غواص_شهید 🥀
«هر دقیقه را به نیت یک نفرشان شنا کردم💔. زمان به من اعلام میشد. هربار که حس میکردم دست و کمرم کرخ شده یاد نفر بعدی، توان دوباره به من میداد» اینها را «اکرم کناری» میگوید، بانویی که رکورد ۱۷۵ دقیقه #شنا با #دستان_بستهاش را به #شهدای_غواص تقدیم کرد.✨🌹
دستهایم را ببندید!!!
🔻اکرم کناری بانوی شناگری ساکن امیدیه خوزستان است که 175 دقیقه در مسافت 5 هزار و 65 متر با دستانی که از پشت بسته بود، به یاد #شهدای_غواص شنا کرد. بانویی جوان که میگوید: «مگر میشود در خوزستان زندگی کرد و هرروز یاد جنگ، شهدا و جانبازان نیفتاد😔. گرهخورده با جنگ، خوزستان.» این بانوی جوان تلاش میکند، 6 ماه دیگر این رکورد را با همین زمان و عنوان در کتاب گینس ثبت کند👌. دستانش را میتوانستند از جلو ببندند و شنا به این شکل نسبت به دستان بسته از پشت راحتتر بود اما میگوید: «باید حق مطلب ادا میشد، جوانهای رعنای #غواص ما همینطور #شهید شدند.»💔🕊
#شهدای_غواص
#بانوی_ایرانی💗
#عملیات_کربلای4
#یادشان_با_صلوات🕊
@Modafeaneharaam
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستندی کوتاه و تکاندهنده از شهید مدافع حرم "حاج حمید تقوی"🌹
🍃 از رشادتهای او در میانه جنگ وقتی که دیگران را به دراز کشیدن توصیه میکند و خود برای شناسایی دشمن میایستد، وقتی که میگوید اگر یک نفر با من مانده بود با یک اسلحه همه داعشیها را زمینگیر میکردم...✌️
🕊 تا لحظات شهادت و یادمانی که مردم شهر سنینشین ضلوعیه عراق به پاس فداکاریهای او در محل شهادتش برپا کردهاند❗️
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_چهل_ونهم 🌸 لحظه اعزام محسن به مالزی نزدیک شده بود. خوشحال و امیدوار بو
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_پنجاه
سفیر ایران در کوالالامپور هم حرف های مامان را تکرار می کرد.
روزی که قرار بود محسن تلاوت کند آمده بود هتل. روی مبل اتاق نشسته بود و داشت می گفت :
❌🚫 _ به ایرانیا اولی رو نمی دن! اصلا نُـه ساله به ایرانیا هیچ رتبه ای ندادن! آقا محسن نهایتا دوم می شه!
و روزنامه آن روز را گذاشت جلو محسن و مصطفی.
‼️ _ بفرما! اینم سند! به این خاطر می گم اول نمی شه!
وهابی ها مقاله ای علیه شیعیان در روزنامه رسمی مالزی منتشر کرده و شیعیان را کافر دانسته بودند.
🔶🔸 سفیر براق شد طرف محسن :
_ محسن آقا! اگر می خوای رتبه بیاری
از من به شما نصیحت! صدق الله العلی العظیم نگو!
بگو صدق الله العظیم و خلاص!
مصاحبه هم اگر کردی یادت باشه بحث شیعه و سنی رو وسط نکشی! می بینی که اوضاع رو؟!
🔴🔻محسن سرش را به چپ و راست تکان داد :
_ نه! من تحت هیچ شرایطی کنار نمیام!
محسن قبل از حرکت به سمت سالن مسابقات، توی اتاق با خودش خلوت کرد.
به این فکر کرد که چقدر بابا و مامان را دوست دارد.
😭 دلش لرزید. اشکی از گوشه چشمش روی گونه راه گرفت و لای محاسن مرتبش گم شد .
اگر پیروز می شد چقد آن ها خوشحال می شدند.
🌺 احساس کرد نگاه تک تک مردم به او دوخته شده. دلش برای حرم تنگ شد. سعی کرد از این دلتنگی پلی بسازد ..
💕💞 _ من که قاری خودت هستم ...حتی اینجا! ...
به یاد اعلامیه وهابی ها افتاد.
به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل شد .... ❤️
@Modafeaneharaam