eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیار با محبت بود 🌺. در همان یک یا دو دیدار اولی که با ایشان داشتم، به نظر می‌رسید که سال‌هاست مرا می‌شناسد. به حدی گرم و گیرا سلام و علیک کرد که تا آن زمان کسی را این‌قدر صمیمی ندیده بودم. بارزترین ویژگی اخلاقی او برای قرآن‌آموزان مؤسسه، محبت و مهربانی بی‌منت بود👌. به حدی صمیمی و طبیعی مهر می‌ورزید که تصور می‌کردم در بین این‌همه قرآن‌آموز، تنها مرا دوست دارد و تنها کسی هستم که می‌خواهد، جرعه‌نوش محبتش باشد. غافل از این‌که همه دوستان، همین احساس را داشتند. هر چه میزان محفوظات ما از کلام الهی بیشتر می‌شد، احترام آقای بابایی نیز افزایش می‌یافت. اواسط دوره بود که تا مرا می‌دید به سر و صورتم دست می‌کشید و به صورت و چشم‌های خودش می‌مالید و صلوات می‌فرستاد.✨ او نه تنها برای قرآن احترام زائدالوصفی قائل بود، بلکه هر کسی را هم که رنگ و بویی از آیات قرآن داشت، به صورت ویژه احترام می‌کرد. گفتنی است کتاب «الی الحبیب» نوشته علی آسترکی در 248 صفحه از سوی نشر شهید کاظمی راهی بازار شده است.✅ شهید مدافع حرم علیرضا بابایی🌹 🕊 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CUyYOlAACHh1hI3UuUa9OMG7P0r49Xy1hxyHdTwACwQoAAvizCFE24sawsXHrtCAE.mp3
6.06M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج صادق آهنگران، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ: زنده نگه داشتن یاد عاشورا توسط امام سجاد علیه السلام #کلیپ_تصویری #دکتررفیعی @Modafeaneharaam
✨محمدحسن پاسدار رسمی و کارمند دانشگاه علوم پزشکی بیمارستان «بقیه الله» تهران بود زمانی که در بیمارستان بقیه‌الله تهران پذیرفته شد قبل از گرفتن اولین شیفت کاریش، برای ثبت نام سوریه اقدام کرد به او گفته بودند لااقل بگذار یک ساعت شیفت بروی بعد سراغ سوریه را بگیر. گفته بود 《من اصلا برای این آمده‌ام اینجا که بروم سوریه》 اول رفت برای سوریه ثبت نام کرد، بعد اولین شیفت کاریش را گرفت.😊 شب قبل از شهادت محمد حسین خواب دیدم مردم اطرافم را گرفتند و به من تبریک می گویند ، صدای فریاد یا صاحب الزمان هم بلند شده بود . بیدار شدم ساعت 2 شب بود ،صدقه انداختم . تا صبح خوابم نبرد فقط گریه می کردم و می لرزیدم . فردا ظهر عکس اش را دیدم که گذاشته بودند و نوشته بودند دکتر حسن شهید شد ."💔 🌹 نخستین‌شهید ازجامعه ی‌پزشکی 💐🌸🌺 @Modafeaneharaam
📚 #معرفی_کتاب ⭕ کربلایی شمربن ذی الجوشن!! 🔺کربلا با آن همه ظرفیت آدم سازی اش، برای بعضی نه تنها تقرب نداشت بلکه عامل سقوط شد.... #کتاب_دعوا_سر_اولویت_است #عکس_نوشت @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤استاد #رائفی_پور 💢هر چقدر هم بد باشیم از حُر که بدتر نیستیم! از بخشش خدا نا امید نشیم... @Modafeaneharaam
⚫علامه حکیمی درگذشت ⚫محمد رضا حکيمی فقيه و نويسنده اثر الحياه در سن 86 سالگی درگذشت 🔰محمدرضا حکيمی در سال ۱۳۱۴ش در مشهد به دنيا آمد. حکيمی تحصيلات حوزوی را از مدرسه نواب مشهد آغاز کرد.بعدها از آقابزرگ تهرانی اجازه نقل روايت گرفت. مهمترين اثر وی کتاب 12 جلدی الحياه به زبان عربی است که با همکاری 2 برادرش  علی و محمد حکيمی آن را نوشت و نگارش آن از سال 1353 آغاز گرديد و تا سال 1394 ادامه يافت. 🔰 «خورشيد مغرب»، «عقل سرخ»، «عاشورا: مظلوميتی مضاعف»، «شيخ آقا بزرگ تهرانی»، «تفسير آفتاب»، «فرياد روزها»، از ديگر آثار اين انديشمند بود. @Modafeaneharaam
💠 حکایتی باور نکردنی از شجاعت «مامایِ تیربارچی» در دوران دفاع مقدس 📜 خاطره‌ی زهره شجاعی از امدادگران سوسنگرد از یک زایمان عجیب در دل معرکه جنگ را بخوانید👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3000 @Modafeaneharaam
شِدت‌ایـن‌؏ــشق‌درشعرم‌نمیگٌنجد‌چرا؟! بیخیآل‌شِعر،اصلا‌ًدوستت‌دارم‌آقا(: حرم اقا امام رضا نائب‌الزیاره هستم. @Modafeaneharaam
🔰 شهید سید اسدالله لاجوردی؛ مرد پولادین 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «من آقای لاجوردی را در دوره‌ى مبارزات، به عنوان مرد پولادین مى‌شناختم. در بین دوستان، آن کسى که از کتک خوردن و اقدام کردن و زندان رفتن و آمدن بیرون و دوباره رفتن، خسته نمى‌شد، آقاى لاجوردى بود؛ در دوره‌ى کار و تلاش براى حکومت اسلامى هم الحمدلله ایشان همین‌طور عمل کردند.» 1377/2/14 🔺 یکم شهریورماه سالروز شهادت شهید سید اسدالله لاجوردی @Modafeaneharaam
📺 ⭕️ این مستند به تهیه کنندگی و کارگردانی محمد مهدی خالقی تولید شده و با روایتی از زندگی نامه و رزم شهادت شهید سید محمد رضا خاوری از رزمندگان لشکر فاطمیون، مهمان خانه مخاطبین خواهد بود. ✅ دوشنبه 01 شهریور ساعت 21:30 ❎ تکرار روز بعد 14:00 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی پرشور سید حسن نصرالله برای صهیونیست‌ها 👤سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان: آماده‌ایم شرکت‌های نفتی ایرانی را به لبنان بیاوریم برای استخراج نفت و گاز لبنان تا دیگر نیازی به وارد کردن نفت و گاز نباشیم. 🔸اگر اسرائیلی‌ها جرات دارند به این شرکت‌های ایرانی در لبنان چپ نگاه کنند. 🔸به ما دروغ می‌گویند که زیر زمین اینجا چیزی نیست. @Modafeaneharaam
حاج حسین را ببین! او را از آستینِ خالیِ دست راستش بشناس. جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع... آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: شجاعت و تدبیر. • شهید خرازی به روایتِ شهید آوینی🍃 #سالروز_تولد @Modafeaneharaam
🌷 لوح | پزشکان و پرستاران، اجرتان با خدا 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعه‌ی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثواب خواهد داد و امیدواریم که ان‌شاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و ان‌شاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود.» 1398/12/08 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹 #قِسمَت_بیست‌_و_سِوم 🌺 کلام آخرش حقیقتاً حیدری بود که در آس
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام)بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل سیدالشهدا (علیه‌السلام)مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زنها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین مقاومت و ذلت یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کالمش به آخر برسد فریاد «هیهات منالذله» در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت.🌱 دیگر این اشک شوق شهادت بود که از چشمه چشمها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.🍃 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند😢 :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، آمریکایی‌ها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد:«من لودر دارم، می‌تونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»💪 مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید مدافعان شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود.😔😢 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد🙂:«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط محاصره دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود:«خبر دارم امشب عروسی‌ات عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول می‌دم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام امام حسن (علیه‌السلام) خوانده بودم، قالب تهی می‌کردم😨😣 و تنها پناه امام مهربانم (علیه‌السلام)جانم را به کالبدم برگرداند.🍃🍂 ...🌸 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_بیست‌_و_چهارم🌺 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی م
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، تهدید ترسناکی بود و تا لحظه‌ای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را می‌دیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم. رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود.😰 احساس می‌کردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمی‌توانم از جا بلند شوم. زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمی‌دانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد. تنها چیزی که می‌دیدم ورود وحشیانه داعشی‌ها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی می‌خواست از ما دفاع کند. زن‌عمو و دخترعموها پایین پله‌های ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دست‌شان برنمی‌آمد که فقط جیغ می‌کشیدند.😭 از شدت وحشت احساس می‌کردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمی‌توانستم جیغ بزنم و با قدم‌هایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب می‌رفتم. چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو می‌کوبید تا نقش زمین شد و دیگر دست‌شان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.😰😭 دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمی‌چرخید تا التماس‌شان کنم دست از سر برادرم بردارند. گاهی اوقات مرگ تنها راه نجات است و آنچه من می‌دیدم چاره‌ای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزده‌ام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلوله‌ای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زن‌ها نبود. زن‌عمو تلاش می‌کرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه می‌زدند😭 و رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت می‌کشید تا از آغوش زن‌عمو جدایشان کند. زن‌عمو دخترها را رها نمی‌کرد و دنبالشان روی زمین کشیده می‌شد که ناله‌های او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم. همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب می‌کشیدم و با نفس‌های بریده‌ام جان می‌کَندم که هیولا داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را می‌دیدم که به سمتم می‌آمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.😰 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفس‌های جهنمی‌اش را حس کردم و می‌خواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد. نور چراغ قوه‌اش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!» چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست. دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که ناله‌ام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این بعثی شده‌ام. لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم. همانطور مرا دنبال خودش می‌کشید و من از درد ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که روی پله‌های ایوان با صورت زمین خوردم. اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمی‌کردم که تازه پیکر بی سر عباس را میان دریای خون دیدم و نمی‌دانستم سرش را کجا برده‌اند؟😔 یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده می‌شد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه کربلا شده است. 😭😔 ...🌸 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: انقلاب ما، دفاع مقدس ما، همه مدیون امام حسین است... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تسلیت_آقای_من 💔🏴 اشکِ ماتم گشته از دیده روان شد سرِ سالار زینب بر سنان در عزای جدِّ مظلومت حسین تسلیت یا مهدی صاحب زمان #السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج @Modafeaneharaam
امام حسين عليه السلام: اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد بحارالانوار جلد93 صفحه294 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 روایت حاج قاسم سلیمانی از شکست مفتضحانه آمریکا در افغانستان @Modafeaneharaam
🔴 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سید کاظم کاظمی؛ ✅ سجده شکر در آستانه شهادت ◀ وقتی در داخل قایق، ترکش به سر شهید کاظمی اصابت کرد، از جای خود برخاست و دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و با خدایش راز و نیاز کرد و لحظه‌ای بعد در کنار قایق به سجده رفت و آنگاه شهید شد.💔 @Modafeaneharaam
BQACAgQAAx0CUyYOlAACHi1hJKbpQ2M6FlDmD_zl6VTXlBjXFQACvwkAArHFEVFj3-O8eLFWdyAE.mp3
14.49M
من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 دوری و دوستی سرم نمیشه و هیچ کجا واسم حرم نمیشه و از تو دورم باورم نمیشه و دارم میمیرم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کربلا واسم ضروریه حسین اربعین اوضاع چجوریه حسین کار من امسال صبوریه حسین دارم میمیرم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا