eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
35هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
11.1هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 از #سوریه شهید آورده اند.. اما بدست #داعش شهید نشده.. #پدران_داعش به میدان آمده اند☝️ #اسرائیل #رژیم_صهیونیستی #آمریکا #مدافعان_حرم #شهید #حامد_رضایی 👉 @modafeaneharam
#رهبر انقلاب؛ امروز در جمع مردم #قم: چندی پیش یکی از دولت‌مردان #آمریکایی در جمع یک مُشت #تروریست و #اوباش گفت امیدوار است که جشن #کریسمس ۲۰۱۹ را در #تهران بگیرد. #کریسمس چند روز پیش بود! ‌ 🔴 بعضی سران #آمریکا وانمود می‌کنند #دیوانه‌ اند که البته من این را قبول ندارم اما #احمق ‌های درجه یکی هستند. ‌ 🔴 آمریکایی‌ها به #تحلیل_محاسباتی و آینده‌نگری خود می‌بالند! اینجا هم یک عده غرب‌زده پُز #قدرت آمریکا را می‌دهند. ‌ 🔴 دولت‌مردان آمریکایی نه تهدیدشان، نه قول‌شان و نه امضای‌شان اعتبار ندارد و نباید اعتنا کرد. #احمقهای_درجه_یک @modafeaneharaam
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادر شهید💚 🍂 زنـدگی با شـهـدا شوق طلبی داشت به ویژه از چندماه مانده به اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد👌. علی رغم اینکه در و این همه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می زنند به عنوان می گویم🙂 که او هرچه داشت از فرهنگ مقدس داشت.☝️ شخصیت حاصل انس باهمین ها و ها و ها ها و ها از مقدس بود.🍃 آموز بود که با حاج پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود.مرتب برای دیدن آرشیو عکس هایش سراغش می رفت.🍃 اولین ریشه های علاقه مندی به فرهنگ و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود.کتابخانه ای که از او به جامانده،تقریبا تمام کتاب های منتشر شده در حوزه مقدس در چندسال گذشته را درخود گنجانده است👌.مثل همه ی بچه های به یاد و نام و تصاویر سرداران دفاع مقدس به ویژه تعلق خاطر داشت.👌☺️ این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود.گاهی از من می پرسید فلان کتاب را خوانده ای🙂؟و اگر میگفتم نه، نمی گفت بخوان،خودش می خرید و می داد.❤️ آواخر چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم،از بین این کتاب ها، نقاش ها، یک، صاعقه و متقابل یادم مانده است☺️،مجموعه شش جلدی<< جنگ_ایران_و_عراق>> را که از کتابخوانه خودش به من هدیه کرد❤️،هنوز به یادگار دارم، یک بار هم رمانی که براساس زندگی نوشته بود،ازتهران برایم پست کرد که بخوانم.🙂 یادم هست باهم در مراسم رونمایی این کتاب شرکت کرده بودیم. سلیمانی هم در آن مراسم حضور داشت☺️.به سردار سعید قاسمی و موسسه فرهنگی میثاق هم علاقمندبود🙂 و بدون استثنا ،هرسال با رفقایش در که سردار حضور می یافت، حاضر می شد😊.چند بار هم به من گفت که بیا .هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم!😔 🍂 آرزوے نـبـرد در کـربـلا بعدازاینکه عراق را اشغال کرد مدام از آموزش جوانان برای جنگیدن با آمریکا میگفت🙂 آن موقع اگراشتباه نکنم خودش هنوزتوی دانشکده ودرحال آموزش بود🍃 یک باردرباره ی نحوه ی عمل های کنارجاده ای توضیح دادآن اوایل درعراق ازاین بمب برای زدن تانک هاوخودروهای نظامی می شد👌 های زیادی هم ازلحظه بمب هاوازبین رفتن ادوات آمریکایی ها داشت که با هم تماشا کردیم اما هرچه اصرار کردم از هیچ کدام اجازه کپی نداد.☹️ صحنه های هدف قرارگرفتن خودروهای آمریکایی ونفراتشان درحین ترددخیلی تاثیر گذاروعجیب بود☹️ مدام روی تصاویر کلیک میکرد ونگه می داشت وبعد توضیح می داد.🙂 پرسیدم با این های دست ساز💣 با آمریکا می جنگندگفت آن قدرتلفات ازآمریکایی ها گرفته اند✌️ که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده اند👌 داخل پادگان هایشان طرف آمریکایی از قاسم خواسته فتیله رابکشدپایین.✌️😊 یک بار اوایل بحران سوریه که او مدام به می رفت و می آمد گفت جنگ که در تمام بشود میرویم بجنگیم جنگیدن حال دیگری دارد.😔💔 ... @modafeaneharaam
عمل مضحک #امریکا❗️ #رهبر_انقلاب در لیست تحریم ها قرار خواهد گرفت ‌ قلوب میلیون ها عاشق در تسخیر رهبری را چگونه تحریم خواهید کرد🙂☝️ ⭕️ترامپ غافل هست که داراییهای رهبر فرزانه ایران قلب ملت ایران و همه عاشقان ولایت در گوشه گوشه جهان هست . 🔻بااین تحریم همه عاشقان ولایت ،تحریم و رهبر ، میشوند.❤️ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صوت صحبت‌های ظریف درباره اختلافش با حاج قاسم سلیمانی؛ ناراحتی وزیرخارجه از درخدمت بودن سیاست خارجی برای پیشرفت قدرت میدانی ایران 😞 که رسوندن دست شبکه سعودی #اینترنشنال.. رسانه جدید #سرطان_اصلاحات خاک بر سرت ظریف میدان (شهید سلیمانی) برای دیپلماسی تصمیم میگرفت؟! میدان اگر نبود، زن و دخترت و خودت زیر لگد داعش افتاده بودند.. شرم بر تو.. که گمان کردی با توهین به شهید سلیمانی میتوانی برای خودت آبرو بخری.. ننگ آور بودی ننگ آورتر شدی #ظریف #شهیدسلیمانی #مجلس #قالیباف #نمایندگان_مجلس #گرانی #روحانی #دلار #سکه #طلا #ایران #ایرانی #رهبر #رییسی #اصلاحات #سرطان_اصلاحات #اصلاحطلبان #آیت_الله_خامنه_ای #سلبریتی #بازیگران #آمریکا #بایدن #دیپلماسی @Modafeaneharaam
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
✍️ 💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده‌ام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم می‌کردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!» از شنیدن خبر سلامتی‌اش پس از ساعت‌ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بی‌اراده از دهانم پرید :«می‌تونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فی‌البداهه پاسخ داد :«حرف می‌تونه بزنه، ولی نمی‌تونه بکنه!» 💠 لحنش به‌حدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را می‌خواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خنده‌هات تنگ شده بود!» ندیده تصور می‌کرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمی‌خواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفه‌های اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک می‌کنن، یعنی خودش داره صحنه جنگ رو برای آماده می‌کنه!» 💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بی‌صدا زمزمه کرد :« داره میفته دست تکفیری‌ها، حمص همه آواره شدن! آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریست‌هام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، به‌خصوص اینکه تو رو میشناسن!» و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، و تصمیم گرفتن هسته‌های مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این رو می‌گیریم!» 💠 و دلش برای من می‌تپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمی‌تونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی !» سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو به‌خاطر اشتباه گذشته‌ام سرزنش می‌کنی؟» 💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظه‌ای که تو حرم (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟» و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیم‌خیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بی‌صدا پرسیدم :«پس می‌تونم یه بار دیگه...» 💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«می‌خوای به‌خاطرش اینجا بمونی؟» دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت به‌خاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمی‌کنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس هم کرده!» 💠 تازه حس می‌کرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور بود، این !» سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست می‌تونه بیاد دنبالت.» 💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانه‌ای ذهنم به هر طرف می‌دوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی می‌خواد اونو برگردونه خونه‌شون ؟ کسی جز ما خبر نداره!» مات چشمانم مانده و می‌دید اینبار واقعاً شده‌ام و پای جانم درمیان بود که بی‌ملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب می‌کنم، برا تو هم به بچه‌ها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری ان‌شاءالله!» 💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد. ساعت سالن فرودگاه روی چشمم رژه می‌رفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را می‌دیدم و یک گوشه دلم از دوری‌اش آتش می‌گرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم می‌خواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه می‌گفتم راضی نمی‌شد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
✍️ 💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم. تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد. 💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت... ▫️▪️▫️ 💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد. انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم. 💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند. در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می خوردم که از دستم رفت. 💠 مثل دیگران تقلّایی نمی کردم چون کنار شیشه ماشین خودم به قدری با قمه او را زده بودند که می دانستم این نفس های آخرش خواهد بود و همین هم شد. زیرلب زمزمه ای کرد که نفهمیدم و مثل گُلی که از ساقه شکسته باشد، روی زمین افتاد. اینبار هم او را غریب گیر آوردند و مظلومانه زدند، مثل ده سال پیش در دانشکده، مثل همه ها و بچه مذهبی هایی که ده سال پیش در جریانات ، غریبانه و مظلومانه شدند. 💠 آن سال من وقتی به خود آمدم و فهمیدم بازی خورده ام که دیگر دیر شده بود، که دیگر عشقم رهایم کرده بود و امشب هم وقتی او را شناختم که دیگر از نفس افتاده بود. من باز هم دیر فهمیدم، باز هم دیر رسیدم و باز عشق پاکم از میان دستانم پر کشید و رفت... ▫️▪️▫️ 💠 حالا بیش از سه ماه از آن شب می گذرد و دیگری در پیش است. در این ده سال گذشته از آشوب های و در این سه ماه گذشته از اغتشاشات بنزینی ، نمی دانم چند مَهدی مثل مَهدی من به خاک افتادند تا با خون پاک شان، نقش نحس و نجس را از دامن کشورم پاک کنند، اما حداقل میدانم که تنها چهل روز از شهادت مردی گذشته که عشق این ملت بود. فاصله مظلومانه مَهدی پیش چشمانم تا داغ رفتن ، دو ماه هم نشد و همین مُهر داغ هایی که پی در پی بر پیشانی قلبم نشسته برایم بس است تا دیگر نخورم. 💠 بگذار بگویند انتخابات است، بگذار مدام با واژه های و بازی کنند و به خیال شان را در برابر قرار دهند؛ انگار پس از شهادت ، به راستی بیشه را خالی ز شیران دیده اند که دوباره هوایی شده اند! امروز وقتی می بینم انتخاباتی شان همانی است که سال 88 صحنه گردان اغتشاشات بود، وقتی می بینم هنوز از تَکرار خط می گیرند که آن روزها و هنوز ارباب فتنه است، وقتی می بینم همچنان لقلقه زبان منتخب شان سلام بر خاتمی، حمله به و سیستم انتخابات کشور و مخالفت صریح با نصّ است، چرا باور نکنم که دوباره آتش بیار معرکه ای دیگر شده اند و اگر کار به دست این ها باشد، باز هم باید مَهدی های زیادی را به پای فتنه های شان فدا کنیم تا باقی بماند؟ 💠 هنوز دلم از درد دوری مَهدی در همه این سال ها می سوزد! هنوز از آن شبی که در پهلویم غریبانه جان داد، آتشی به جانم افتاده که آرامش ندارد! به خدا همچنان از داغ فراق حاج قاسم پَرپَر می زنم و از آن روزی که پس از شهادت سردار، باز هم حرف از با زد، پیر شدم! پس به خدا دیگر به این جماعت نخواهم داد، انگشت من نه از جوهر که از خون شهیدانم سرخ است و این انگشت را جز به نام که پاسدار ایران باشند، بر برگه رأی نخواهم زد. ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ استاد ، کارشناس ارشد مسائل بین‌الملل: 📺 در سالروز و روز استکبار جهانی، سپاه ایران در عملیاتی متهورانه و هوشمندانه، با جلوگیری از دزدیدن نفتکش ایرانی توسط آمریکا، آنها را مجبور به پذیرش شکست دیگری کرد. 📺 کشور مدعی مبارزه با جرم‌های سازمان‌یافته، مرتکب چنین جرم بزرگی در سطح بین‌الملل شده است که این امر نشانه‌ی استیصال و نماد افول کشوری است که به سرعت از دوران ابرقدرتی خود فاصله می‌گیرد. 📺 جمهوری‌ اسلامی ایران اعتقاد به امنیت منطقه‌ای دارد و منطقه فقط توسط خود کشورها تامین می‌شود. @Modafeaneharaam
🔹گفتند فقط یک نفر برای شناسایی شهید محسن حججی بیاید. به همراه مترجم به جمع داعشی ها رفت... 🔹پیکر را که دید رو به داعشی ها فریاد زد: «شما مسلمان هستید؟!» 🔹آنقدر عصبانی بود که مامور مبادله داعش دستپاچه شد و از ترس چند متری عقب رفت 🔸پهلوان مقاومت در سکوت کامل خبری آسمانی شد؛ سردار سرافراز مهدی نیساری. @Modafeaneharaam
world cup.mp3
1.31M
🔰 اتفاقی در آسمان هنگام بازی ایران و !! ‼️ ماجرای نماز خواندن عده‌ای که حتی به خدا اعتقاد نداشتند! 💢 گریه یک عالم بعد از بازی ایران و آمریکا! در هنگام جام‌جهانی ۲۰۱۴ @Modafeaneharaam
💔 پلاکارد قابل تامل یک هوادار ایرانی✓ من یک ایرانیم؛ زندگی کودکان بیماری های خاص در خطر است. ‌ هزاران کودک نمی‌توانند شاد باشند و ورزش کنند. شاید هزاران کودک تا جام جهانی بعدی زنده نمانند. چرا؟ به خاطر های دارویی بر . آفرین بر این پرستار باشرف @Modafeaneharaam
🔵 به کدامین گناه؟ با سوءاستفاده کامل از علاقه بچه ها به رنگین کمان، همجنسبازی را به موجودات معصوم تحمیل میکنند. درحالیکه خلاف فطرت و طبیعت است و حتی برای حیوانات قفل است! چرا کودکان باید بیمار جنسی شوند؟ ای مردم ایران! در هر چه میخواهید از غربی ها تقلید کنید، در نکنید.. دریغ و درد.. که نه در صنعت، نه در علم، نه در تجارت، تقلید نمیکنید و دقیقا در همان که نباید تقلید میکنید.. ای افسوس به حال بشر.. 👆 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی کن = گسترش آگاهی 👇👇 @Modafeaneharaam
🌪 خدای آنها قوی‌تر بود 🏭🚁 روزی ادواردو (مهدی) آنیلی به همراه پدرش برای بازديد از يک کارخانه‌ هليکوپترسازی به آمريکا رفته بود. 👨‍✈️ مقامات کارخانه و ژنرال‌های ارتش ايالات متحده برايش توضيح ‌می‌دادند تا به هليکوپتری رسيدند که در موردش گفته شد: 🔹 «همه‌ فن‌آوری‌های برتر دنيا در آن جمع است و پيشرفته‌تر از آن ساخته نشده و از همان گونه‌ای است که در جريان واقعه‌ طبس به کار رفت.» 🌪🔥💨 مهدی با طعنه گفت: 🔸 «در طبس که اين هلیکوپتر‌های آمريکايی شکست خوردند و زمين‌گير شدند!» ▫️ ژنرال آمريکايی با سرشکستگی پاسخ داد: 🔹 «خدای آن‌ها قوی‌تر از هلیکوپتر‌های ما بود!» ⬅️ کتاب من ادواردو نیستم. صفحه ۴۹ 🏷 @Modafeaneharaam
🔥 و اینک آخرالزمان 💥💥💥 https://eitaa.com/joinchat/783089699Ce2935a9f9a 👺 فتنه در آخرالزمان 👹 کیست؟ 🔥 نتیجه نهایی و پیش از ظهور، چه خواهد بود؟ ❌ چرا برای همه جهانیان، یهود، مسیحیت و اسلام مهم است؟! ❌ وضعیت و اروپای آخرالزمان 🔥 و حمله ایران به اسرائیل ⚠️ دلیل اصلی تشکیل ؟ ✅ سرنوشت ؟ 👿 وقوع در ایران همزمان با خروج سفیانی از وادی یابس در جنوب سوریه https://eitaa.com/joinchat/783089699Ce2935a9f9a
✡️ آیا یهودیان صهیونیست اشغالگر فلسطین از نسل بنی اسرائیلند؟ 🔘 از جمله دلایلی که یهودیان صهیونیست برای اثبات حق خود در تشکیل وطن قومی برای خویش در فلسطین اقامه می‌کنند، این است که: یهودیان با آن‌که در گوشه‌وکنار دنیا پراکنده‌اند، اما ملت واحدی را تشکیل می‌دهند که به ریشه واحدی بازمی‌گردند، زیرا خون آنها «سامی» است و نژاد آنها «بنی اسرائیل» و از یک منشأ جغرافیایی واحد یعنی «ارض موعود» (فلسطین) برخاسته‌اند. 🛑 این سخن، نه ریشه در واقعیات تاریخی دارد و نه از پشتوانه علمی برخوردار است، زیرا که علم نژادشناسی بنابه اظهار خود دانشمندان یهودی، این ادعا را به شدت نفی می‌نماید. 🧬 علم نژادشناسی جدید مدعی وجود ویژگی‌های مشترک خونی در نژادهای واحد است و براساس دلایل علمی اثبات می‌کند که این ویژگی‌ها به صورت موروثی در هر نژادی باقی می‌مانند، و هر ملتی از ملت‌های قدیم با ریشه نژادی واحد، دارای ویژگی‌های خونی مشترکی است که هر نسل، آن را از نسل قبل گرفته و به نسل بعد منتقل می‌نماید. 🔬 گروفچ که خود استاد رشته نژادشناسی در دانشگاه عبری اسرائیل است، گزارش پژوهشی را که بر روی مهاجرین یهود انجام شده است، ارائه داده؛ 💉 نتیجه این بررسی‌ها نشان داد که رابطه نسبتا کم و بسیار ضعیفی بین یهودیانی که از کشورهای عربی به فلسطین آمده بودند، با نژاد سامی وجود دارد، لکن بین گروه‌های بزرگ یهودی که از سایر کشورها آورده شده بودند، به‌خصوص یهودیان اروپا، هیچ‌گونه رابطه‌ای با نژاد سامی وجود نداشت! 💡 براساس این نظریه علمی محض، ادعای صهیونیست‌ها مبنی بر این‌که همه یهودیان عالم از خون، نژاد و ملیت واحدی هستند، فرومی‌ریزد و اثبات می‌شود که از نظر علم نژادشناسی، اساسا نژاد یا ملیتی به نام اسرائیلی وجود ندارد. ☑️ در نتیجه این پژوهش علمی، کنگره یهودیان آمریکا مجبور شد اعتراف کند که یهود هیچ‌گاه ملت نبوده است، بلکه تنها نوعی دین است. ❌ بدین‌گونه، پایه این اندیشه واهی که صهیونیسم بر آن استوار است و در پوشش ملیت اسرائیلی، یهودیان را در فلسطین گردآورده و به نام آنان دولتی جعل نموده است، فرومی‌ریزد. ⬅️ برگرفته از کتاب سقوط اسرائیل ص 81 تا ص 84 🏷 @Modafeaneharaam
🚨 / رخ میدهد و آنگاه، جهان وارد پیچ تاریخی میشود: https://eitaa.com/joinchat/783089699Ce2935a9f9a 👈👈 🔥 شروع بین و اروپا با چین و و 🔥 جنگ و حزب‌الله با 🔥 حمله به سوریه و عراق https://eitaa.com/joinchat/783089699Ce2935a9f9a 🤏 ✨ توصیه میکنم حتما عضو بشین 👆👆
🔹اطلاعیه شماره ۳ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیرامون جنایت تروریستی رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن " دکتر اسماعیل هنیه " ▪️متن اطلاعیه بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم بدنبال اقدام تروریستی رژیم جنایتکارانه صهیونیستی که منجر به به شهادت شهید والامقام دکتر اسماعیل هنیه رئیس مجاهد و شجاع دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی(حماس) و همراه ایشان گردید، به اطلاع عموم ملت ایران می رساند؛ ۱. این اقدام با طراحی و اجرای رژیم صهیونیستی و حمایت دولت جنایتکار آمریکا انجام شده است. ۲. با توجه به تحقیقات و بررسی‌های بعمل آمده، این عملیات تروریستی با شلیک پرتابه کوتاه برد با سر جنگی حدود ۷ کیلوگرمی، همراه با انفجار شدید، از خارج محدوده استقراری اقامت میهمانان صورت گرفته است. در پایان تاکید می‌شود ؛ خونخواهی "شهید اسماعیل هنیه" قطعی و رژیم ماجراجو و تروریست صهیونی پاسخ این جنایت را که "مجازات سخت " است را در زمان ، مکان و کیفیت مقتضی، قاطعانه دریافت خواهد کرد. @Modafeaneharaam